Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
English
Persian
renovation
تجدید قطعات کردن
Other Matches
new work
عملیات نوسازی قطعات عملیاتت تجدید قطعات یا تجدیدبنا
reassembled
بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembles
بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembling
بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassemble
بستن قطعات سوار کردن قطعات
bin storage
انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
interim overhaul
پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
running spare
قطعات یدکی مورد نیاز واضافی قطعات اضافی همراه وسیله
on board spares
قطعات تعمیراتی موجود درروی یک ناو قطعات موجوددر انبار
parts explosion
رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
cannibalizing
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalized
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalize
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalising
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalises
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalised
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizes
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
rallied
تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rallies
تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rally
تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
replacing
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replace
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replaces
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replaced
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
disassembly order
دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
rigs
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigged
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rig
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rebuilds
نوسازی کردن قطعات
assembles
سوار کردن قطعات
assembled
سوار کردن قطعات
assemble
سوار کردن قطعات
rebuild
نوسازی کردن قطعات
salvage
پیاده کردن کامل قطعات
match mark
جفتن و جور کردن قطعات
dismounts
پیاده کردن قطعات و وسایل
dismantling
پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismount
پیاده کردن قطعات و وسایل
dismantle
پیاده کردن قطعات مونتاژ
salvages
پیاده کردن کامل قطعات
quadrat
به قطعات مستطیل تقسیم کردن
salvaged
پیاده کردن کامل قطعات
dismantled
پیاده کردن قطعات مونتاژ
salvaging
پیاده کردن کامل قطعات
dismantles
پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismounting
پیاده کردن قطعات و وسایل
resupply
تجدید اماد تجدید تدارکات
connection of loom pieces
متصل کردن قطعات دار
[قالی]
parcels
به قطعات تقسیم کردن توزیع کردن
parcel
به قطعات تقسیم کردن توزیع کردن
bin storage space
فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
foldboat
قایق قابل جدا کردن قطعات وبستن ان
overhauling
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauled
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
reconditioned
نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
overhaul
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauls
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
recondition
نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
reconditions
نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
assembly
بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
fishplate
قطعات ریل را با وصله وصل کردن پشت بند
rearming
تجهیز کردن بااسلحه نوین تجدید جنگ افزار کردن
renews
تجدید کردن
re edify
تجدید کردن
furbished
تجدید کردن
reedify
تجدید کردن
renew
تجدید کردن
furbishing
تجدید کردن
furbishes
تجدید کردن
renewing
تجدید کردن
re establish
تجدید کردن
furbish
تجدید کردن
refresh
تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
refreshes
تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
rehabilitates
تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitated
تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
refreshed
تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
rehabilitating
تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitate
تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
reelect
تجدید انتخاب کردن
reorganizes
تجدید سازمان کردن
reshape
تجدید وضع کردن
reorganizing
تجدید سازمان کردن
restructured
تجدید سازمان کردن
modifying
تجدید نظر کردن
resupply
تجدید اماد کردن
retry
تجدید نظر کردن
revalidate
تجدید اعتبار کردن
rechamber
تجدید خان کردن
rest
تجدید قوا کردن
reconstructs
تجدید بنا کردن
rests
تجدید قوا کردن
reorganization
تجدید سازمان کردن
restructure
تجدید سازمان کردن
reconstructing
تجدید بنا کردن
reconstructed
تجدید بنا کردن
reconstruct
تجدید بنا کردن
reconcider
تجدید نظر کردن در
critiques
تجدید نظر کردن در
refueling
تجدید سوخت کردن
rethink
تجدید نظر کردن
rethinking
تجدید نظر کردن
revises
تجدید نظر کردن
second wind
<idiom>
تجدید قوا کردن
marry a second time
تجدید فراش کردن
revising
تجدید نظر کردن
up-to-date
تجدید نظر کردن
up to date
تجدید نظر کردن
rethinks
تجدید نظر کردن
rearm
تجدید تسلیحات کردن
refuelled
تجدید سوخت کردن
rethought
تجدید نظر کردن
modify
تجدید نظر کردن
refuelling
تجدید سوخت کردن
refuel
تجدید سوخت کردن
refueled
تجدید سوخت کردن
reorganised
تجدید سازمان کردن
revise
تجدید نظر کردن
reconsignment
تجدید بارنامه کردن
refuels
تجدید سوخت کردن
reorganize
تجدید سازمان کردن
critique
تجدید نظر کردن در
reorganises
تجدید سازمان کردن
reorganising
تجدید سازمان کردن
redeployment
تجدید گسترش کردن
reorganized
تجدید سازمان کردن
rearms
تجدید تسلیحات کردن
rearmed
تجدید تسلیحات کردن
modifies
تجدید نظر کردن
restructures
تجدید سازمان کردن
carburizing
گرم کردن قطعات فولادی ماشین شده در اتمسفر قوی از گازهای هیدروکربن
review
تجدید نظر دوره کردن
reinstatement of revolving credit
اعتبار گردانی را تجدید کردن
reviewed
تجدید نظر دوره کردن
reviews
تجدید نظر دوره کردن
reviewing
تجدید نظر دوره کردن
rig in
باز کردن قطعات و باربندیها باز کردن وسایل و باربندی ناو
fuelling
تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuel
تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fueled
تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuels
تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuelled
تحریک کردن تجدید نیرو کردن
modifying
تجدید نظر کردن در طرح اتش
modifies
تجدید نظر کردن در طرح اتش
rescheduled
در شرایط وام تجدید نظر کردن
reschedule
در شرایط وام تجدید نظر کردن
rescheduling
در شرایط وام تجدید نظر کردن
reschedules
در شرایط وام تجدید نظر کردن
rehabilitation
تجدید قوا کردن توان بخشی
refocillate
تجدید حیات کردن بخود اوردن
modify
تجدید نظر کردن در طرح اتش
refect
با مشروب یا خوراک تجدید قوا کردن
c clamp
گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
reshuffled
تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
recuperation
تجدید کردن روغن وسیله یاجنگ افزار
reshuffling
تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffles
تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffle
تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
staging base
پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
superinduce
تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
continuance
تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
refile
تجدید نظر در متن پیامهابرای ارسال تصحیح و مرتب کردن متن پیامهای ارسالی
smithereens
قطعات
web stiffeners
قطعات تقویتی
chrestomathy
قطعات منتخب
flinders
قطعات شکسته
bill of material
صورت قطعات
parts
قطعات یدکی
repair parts
قطعات یدکی
spare parts
قطعات یدکی
component drawing
رسم قطعات
shatter
قطعات شکسته
shatters
قطعات شکسته
cable accessory
قطعات کابل
common parts
قطعات عمومی
chosen fragments
قطعات گزیده
common items
قطعات عمومی
staff section
قطعات سمبه
common hardware
قطعات عمومی
chosen fragments
قطعات منتخبه
parts list
لیست قطعات
end product
مجموعه قطعات
analecta
قطعات ادبی
main members
قطعات اصلی
parts peculiar
قطعات اختصاصی
chrestomathy
قطعات برگزیده
table of replaceable partes
فهرست قطعات
parts list
فهرست قطعات
parts peculiar
قطعات مخصوص
shell fragments
قطعات گلوله
trilcgy
یا قطعات سه گانه
cataloged
لیست قطعات کاتالوگ
fracture
مو برداشتن قطعات و وسایل
cataloguing
لیست قطعات کاتالوگ
nomenclature
نام گذاری قطعات
investment castings
قطعات ریخته گی بسته
fragment
قطعات متلاشی خردکردن
invar struts
قطعات فلزی ضد انبساط
object assembly test
ازمون الحاق قطعات
analects
قطعات ادبی منتخبات
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com