Dictiornary-Farsi | تجربه ازمایش | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 207 (10 milliseconds)

English	Persian
experience	تجربه ازمایش
experiences	تجربه ازمایش
experiencing	تجربه ازمایش


Search result with all words

experiment	تجربه کردن ازمایش کردن
experimented	تجربه کردن ازمایش کردن
experimenting	تجربه کردن ازمایش کردن
experiments	تجربه کردن ازمایش کردن
Other Matches

use testing	ازمایش عمر قانونی ازمایش مدت متوسط دوام وسایل
tryout	ازمون برای گزیدن نامزدمسابقات یانمایش وغیره ازمایش درجه استعداد ازمایش
pilot method	عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
assay	محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
assays	محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
continous immersion test	ازمایش فروبری دائمی ازمایش غوطه وری
test element	دستگاه ازمایش کننده عنصر ازمایش مدار
flight test	ازمایش پرواز یا ازمایش امادگی پرتاب موشک
insulation test	ازمایش ایزولاسیون ازمایش عایق بندی
soil examination	بررسی و ازمایش زمین ازمایش خاک
service test	ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
creep test	ازمایش خزش در درجه حرارت عادی ازمایش خزش
flight test	ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
confident test	ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
environmental test	ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
tube tester	دستگاه ازمایش لامپ ازمایش کننده لامپ
inexperienced	بی تجربه
experienced	با تجربه
naive	بی تجربه
beardless	بی تجربه
experiences	تجربه
immature	بی تجربه
experiment	تجربه
unskillful	بی تجربه
experimented	تجربه
experience	تجربه
greenest	بی تجربه
the tule of thumb	تجربه
experiments	تجربه
experiencing	تجربه
experimenting	تجربه
inexpert	بی تجربه
green	بی تجربه
unskilled	بی تجربه
unskilled <adj.>	کم تجربه
practice	تجربه
background	تجربه
backgrounds	تجربه
raw	بی تجربه
half baked	بی تجربه
naif	بی تجربه
gremie	بی تجربه و ناشی
immediate experience	تجربه بیواسطه
empiric	مبنی بر تجربه
reenactment	بازافرینی تجربه
empiricism	تجربه گرائی
scientific experiment	تجربه علمی
empircism	تجربه گرایی
gunshy	ترسو بی تجربه
driving experience	تجربه رانندگی
experientially	ازروی تجربه
empiricism	اصالت تجربه
experimentalist	اهل تجربه
as green as grass <idiom>	کم تجربه و ناشی
shorthorn	ادم بی تجربه
ah ah ecperience	تجربه اهان
sour dough	[مکتشف با تجربه]
veterans	بازیگر با تجربه
traumatic experience	تجربه اسیب زا
he knows a thing or two	بی تجربه نیست
veteran	بازیگر با تجربه
to put to proof	به تجربه رساندن
to bring to the proof	به تجربه رساندن
seat of the pants	استفاده از تجربه
without experience	بی تجربه ناازموده
have been around <idiom>	تجربه داشتن
aha experience	تجربه اهان
apriori	مقدم بر تجربه
aposteriori	موخر بر تجربه
experiences	تجربه کردن کشیدن
experience	تجربه کردن کشیدن
relive	دوباره تجربه کردن
experiencing	تجربه کردن کشیدن
day residues	ماندههای تجربه روز
relives	دوباره تجربه کردن
relived	دوباره تجربه کردن
His failure was a bitter experience.	شکستن تجربه تلخی شد
a posteriori	مبنی بر تجربه و مشاهده
verdant	پوشیده از سبزه بی تجربه
school of hard knocks <idiom>	تجربه عادی از زندگی
through the mill <idiom>	تجربه شرایط مشکل
She is experienced nurse.	پرستار پر تجربه ای است
callow	شخص بی تجربه وناشی
empirically	از روی مشاهده و تجربه
reliving	دوباره تجربه کردن
I wasn't born yesterday. <idiom>	من بی تجربه نیستم ! [اصطلاح]
stumblebum	مشت زن بی تجربه وناشی
To apply ones experience.	تجربه خود رابکار گرفتن
Experience has shown (proved) that …	تجربه نشان داده است که …
tike	ادم خام دست وبی تجربه
Hypnagogia	تجربه حالت انتقالی از بیداری تا خواب
Scientic experiments show that …	تجربه های علمی نشان می دهد که
cup of coffeen	شرکت کوتاه بازیگر کم تجربه در مسابقه
We all learn by experience.	ما همه از روی تجربه ( کردن ) می آموزیم
He has not enough experience for the position.	برای اینکار تجربه کافی ندارد
advanced	برنامهای با الگوهای پیچیده برای کاربر با تجربه
To experience great hardships.	سختیها ومشقات بسیاری را تجربه کردن (متحمل شدن )
Life in not a problem to be solved, but a reality to be experienced.	زندگی مسئله ای نیست، که نیاز به حل کردن داشته باشد، بلکه حقیقتی است که باید تجربه کرد.
experimenting	ازمایش
tests	ازمایش
vetting	ازمایش
checking	ازمایش
tested	ازمایش
experiment	ازمایش
trial	ازمایش
assay	ازمایش
assays	ازمایش
examen	ازمایش
testing	ازمایش
experimented	ازمایش
experimentation	ازمایش
trials	ازمایش
shying	ازمایش
shyest	ازمایش
shyer	ازمایش
shy	ازمایش
shied	ازمایش
g	ازمایش
experiments	ازمایش
shies	ازمایش
screening	ازمایش
preliminary test	ازمایش مقدماتی
line tester	ازمایش کننده خط
load test	ازمایش بار
psychometry	ازمایش هوش
impact test	ازمایش ضربه
program testing	ازمایش برنامه
probationership	ازمایش کاری
examination of the soil	ازمایش خاک
random test	ازمایش پیشامدی
material testing	ازمایش مصالح
lucas test	ازمایش لوکاس
probational	ازمایش امتحان
evaluation score	نمره ازمایش
intelligence test	ازمایش هوش
random test	ازمایش نامنظم
experimental design	طرح ازمایش
test set	دستگاه ازمایش
flattening test	ازمایش توزیعی
final test	ازمایش نهائی
hanging test	ازمایش کشش
fatigue test	ازمایش خستگی
factorial design	ازمایش فاکتوریل
tension test	ازمایش کشش
explosion proof	ازمایش- انفجار
hardness test	ازمایش سختی
image test	ازمایش تصویر
tester	دستگاه ازمایش
inspection test	ازمایش کار
experimentalist	اهل ازمایش
gage	ازمایش کردن
insulation voltage	فشار ازمایش
izod test	ازمایش ایزود
hammer test	ازمایش سقوطی
rattler test	ازمایش تورق
testing stand	میز ازمایش
trial and error	ازمایش ولغزش
triaxial shear test	ازمایش سه محوری
triaxial test	ازمایش سه بعدی
test series	سری ازمایش
test room	اطاق ازمایش
test plan	طرح ازمایش
test piece	نمونه ازمایش
test model	نمونه ی ازمایش
test hole	چاه ازمایش
trial and error	ازمایش و خطا
trial and erroe	ازمایش و خطا
triable	ازمایش کردنی
testing stand	سکوی ازمایش
testing of materials	ازمایش مواد
testing of materials	ازمایش مصالح
testing load	بار ازمایش
testing time	زمان ازمایش
to bring to the proof	ازمایش کردن
tester	ازمایش کننده
test specimen	نمونه ی ازمایش
test specimen	نمونه ازمایش
torsion test	ازمایش پیچش
test equipment	وسایل ازمایش
test element	وسیله ازمایش
test bay	میدان ازمایش
spot test	ازمایش فوری
turing's test	ازمایش تورینگ
two stage experiment	ازمایش دو مرحلهای
shop test	ازمایش کارگاهی
shear test	ازمایش برشی
weathring test	ازمایش فرسایش
self test	ازمایش خودکار
sedimentation test	ازمایش تهنشینی
saturation testing	ازمایش اشباعی
regression testing	ازمایش رگرسیون
stripping test	ازمایش زدودن
stripping test	ازمایش زدودگی
system testing	ازمایش سیستم
test course	مسافت ازمایش
test clip	گیره ازمایش
test bed	صفحه ازمایش
test bed	میز ازمایش
test bay	حوزه ازمایش
test bar	میله ازمایش