English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English Persian
forming up تجمع و سازمان دادن یکان جمع شدن
Other Matches
unit emplaning در عملیات حمل و نقل هوایی به طرح ریزی و سازمان دادن یکان برای حمل و نقل اطلاق میشود
unit structure سازمان یکان
order of battle سازمان نیروهایا یکان
compositions ارایش یکان سازمان
composition ارایش یکان سازمان
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
rallies تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rallied تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rally تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
structures سازمان سازمان دادن
structuring سازمان سازمان دادن
structure سازمان سازمان دادن
formation سازمان دادن نیرو تشکیل دادن صورت بندی
recalled دستور تجمع قوا دادن
recall دستور تجمع قوا دادن
recalls دستور تجمع قوا دادن
to recall the troops from Mali دستور تجمع قوا را از کشورمالی دادن
organisations سازمان دادن ارایش دادن موضع
organization سازمان دادن ارایش دادن موضع
organizations سازمان دادن ارایش دادن موضع
organization of the ground سازمان دادن یا ارایش دادن زمین
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
encroaching قرار دادن غیرمجاز بدن جلوتراز خط تجمع
organising سازمان دادن ارایش دادن
organizing سازمان دادن ارایش دادن
organizes سازمان دادن ارایش دادن
organize سازمان دادن ارایش دادن
organises سازمان دادن ارایش دادن
organises سازمان دادن
tailor سازمان دادن
organize سازمان دادن
organising سازمان دادن
organizes سازمان دادن
organizing سازمان دادن
tailors سازمان دادن
reorganized دوباره سازمان دادن
reorganised دوباره سازمان دادن
reorganising دوباره سازمان دادن
reorganize دوباره سازمان دادن
reorganizing دوباره سازمان دادن
reorganizes دوباره سازمان دادن
reorganises دوباره سازمان دادن
distribution سازمان دادن پراکندگی تیر
distributions سازمان دادن پراکندگی تیر
to shake up [a company] <idiom> سازمان [شرکتی را ] اساسا تغییر دادن
reshuffles تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffled تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffle تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffling تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
clandestine assembly area منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
commanded یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
command یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
commands یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
de scramble سازمان دادن مجدد پیام یا سیگنالی که حالت نامناسب دارد
sub domain سطح دوم آدرس دهی در اینترنت که مربوط به نام سازمان در یک سازمان بزرگتر است
central treaty organization سازمان پیمان مرکزی سازمان دفاعی متشکل ازایران
zeroed out ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
constituted تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constitute تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constitutes تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constituting تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
tenant یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
tenants یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
force augmentation تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
visit of courtesy بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
secret police سازمان پلیس مخفی سازمان کاراگاهی
designations عنوان یکان یاشخص معرف یکان
subactivity یکان زیردست یک قسمت یا یکان یا موسسه
designation عنوان یکان یاشخص معرف یکان
parent یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
detailing شرح مفصل یکان بقیه یکان
line replacement یکان تعویض کننده یکان جبهه
combat arms یکان رزمی یکان درگیر در رزم
detail شرح مفصل یکان بقیه یکان
routing indicator گروهی از حروف که برای نشان دادن محل جغرافیایی یک ایستگاه یا یکان یا قرارگاه به کار می رود
ibi Informatics of IntergovermentalBureauسازمانی متشکل از اعضای سازمان ملل UNESCO یانمایندگی سازمان ملل متحد
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
tactical element یکان رزمی یکان تاکتیکی
front de liberation national جبهه ازادی بخش ملی سازمان جنگجویان الجزایرکه در فاصله 4591 تا2691 برای پایان دادن به سلطه فرانسویان در الجزایر
unit mill سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
shadower یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
central treaty organization پاکستان وترکیه که ایالات متحده امریکانیز در ان نظارت دارد و درمانورهایش شرکت میکند .این سازمان به سال 9591تاسیس یافته و دو سازمان دفاعی دیگر غرب یعنی Natoو Seato را به هم متصل میکند
economic and social council شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
command information program برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
international labour organization سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد
stable گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
apparatus [machinery] سازمان [سازمان اداری ]
readiness condition وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
beachmaster's unit یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
casualty staging unit یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
aeromedical unit یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
division slice یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
guiden پرچم یکان پرچم نماینده یکان
cellular unit یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
staging unit یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
aggregation تجمع
forming up تجمع
congestion تجمع
public meeting تجمع
assembly تجمع
association تجمع
accumulation تجمع
accumulations تجمع
associations تجمع
furunculosis تجمع چندکورک
line official داور خط تجمع
collecting point منطقه تجمع
assembly area منطقه تجمع
assembling area منطقه تجمع
capital agglomeration تجمع سرمایه
accumulation point نقطه تجمع
hive مرکز تجمع
traffics تجمع مدافعان
trafficking تجمع مدافعان
trafficked تجمع مدافعان
traffic تجمع مدافعان
turout تجمع پرسنل
rendezvous area منطقه تجمع
swarmer تجمع کننده
pigmentation تجمع رنگدانه ها در بافتها
number forward مهاجمان تک رو پشت خط تجمع
coagulation تجمع مواد در یک ناحیه
rallying point محل تجمع مجدد
rallying points محل تجمع مجدد
associations تداعی معانی تجمع
association تداعی معانی تجمع
concentration camp منطقه تجمع اسرا
concentration camps منطقه تجمع اسرا
rendezvous area منطقه تجمع موقت
dust laden تجمع گرد وغبار
boat rendezvous area منطقه تجمع قایقها
line backing دفاع پشت خط تجمع
unlawful assembly تجمع غیر قانونی
loose forward مهاجم تک رو پشت خط تجمع
line backer مدافع پشتیبان خط تجمع
pipe the side تجمع گارد احترام
hiking گرفتن توپ درشروع تجمع
hiked گرفتن توپ درشروع تجمع
hike گرفتن توپ درشروع تجمع
sacking حمله به مهاجم پشت خط تجمع
dummy گول زدن حریف در تجمع
dummies گول زدن حریف در تجمع
hydrothorax تجمع مایع در حفره جنب
hikes گرفتن توپ درشروع تجمع
coil up تجمع ستون در راحت باش
broken field محوطه دفاعی فراسوی خط تجمع
pipe the side فرمان تجمع گارد احترام
casual water تجمع موقتی اب روی زمین
bomb cemetery محل تجمع بمبهای فاسد
sick call تجمع برای رفتن به بهداری
huddled گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
flare پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
snapping روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
snapped روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
hookup تجمع بعضی چیزها برای منظورخاصی
huddle گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
flares پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
snap روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
snaps روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
riots تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
rioted تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
rioting تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
riot تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
huddling گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddles گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
prisoner of war cage محل تجمع اولیه اسرای جنگی
convoy assembly port بندر محل تجمع ستون موتوری
convoy assembly port بندر محل تجمع کاروان دریایی
gabfest تجمع غیر رسمی جهت گفتگوهای عمومی
spermatheca کیسه محل تجمع منی درحشرات ماده
spermathecal کیسه محل تجمع منی درحشرات ماده
nail حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
nailed حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
assembly order دستورتعمیر دستور جمع شدن درنقطه تجمع
nails حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
cosmopolis شهر بین المللی مرکز تجمع نژادهای مختلف
standoff half بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
backfield line خطی که یک یارد پشت خط تجمع مهاجمان قرار دارد
ashless dispersant oil نوعی روغن معدنی که مانع تجمع ناخالصیها میگردد
wing forward هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع
accretion هر تجمع لای شن ماسه و غیره که بوسیله جریان آب ایجاد شود
blind side سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
ball back ضربه تصادفی با پا به توپ که از مرز بیرون برود ومنتج به تجمع شود
sacked حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sack حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sacks حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
glaciology علمی که در باره تجمع برف ویخ و انجماد در دورههای یخبندان بحث میکند
square in پاس با دویدن دریافت کننده توپ به جلو و تغییر مسیر به کنار و به موازات خط تجمع
coalition در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
coalitions در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
organisations سازمان
organizations سازمان
organism سازمان
organisms سازمان
department سازمان
organization سازمان
structuring سازمان
structures سازمان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com