Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
equipment
تجهیزات جنگی وسایل الات و ابزار
Other Matches
beach gear
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
service test
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
war material
تجهیزات جنگی
assets
ابزار تجهیزات مایملک و دارایی
cryptoancillary equipment
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
stacked
ردیف کردن وسایل و تجهیزات
stacks
ردیف کردن وسایل و تجهیزات
stack
ردیف کردن وسایل و تجهیزات
pilot model
مدل یا قالب نمونه اولیه وسایل و ماشین الات یاقطعات
war material
وسایل جنگی
personnel
کارکنان یاخدمه وسایل جنگی
camouflaged
پنهان کردن وسایل جنگی
warlike
وسایل جنگی مربوط به جنگ
camouflaging
پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages
پنهان کردن وسایل جنگی
camouflage
پنهان کردن وسایل جنگی
motor tool
ابزار و وسایل تعمیر اتومبیل
gears
ابزار وسایل لباس مخصوص
gear
ابزار وسایل لباس مخصوص
geared
ابزار وسایل لباس مخصوص
common hardware
ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
convoys
کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
convoy
کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
imagery collateral
وسایل و ابزار مخصوص کمک به تفسیر عکس هوایی
annular
وسایل و ابزار حلقه دار دارای علائم و اشکال حلقوی
soft ware
وسایل نرم ابزار دستگاههای کامپیوتر یا چاپ و فیلم برداری
kit
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kits
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
mechanizes
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanised
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanises
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
camouflage
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaging
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
compensation trading
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
glasswork
شیشه الات بلور الات
operating slide
دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
escry
فریاد و غریو جنگی سردادن نعره جنگی
tool
دارای ابزار کردن بصورت ابزار دراوردن
battle drill
مشق جنگی تمرین جنگی
warship
کشتی جنگی ناو جنگی
warships
کشتی جنگی ناو جنگی
prevention of stripping
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
cpu
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
tackle
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recovering
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recovers
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
cartel ship
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
control equipment
ابزار وارسی ابزار پایش
excess property
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
adopted types
انواع تجهیزات مورد قبول انواع تجهیزات قبول شده
channels
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
live fire
تیراندازی با تیر جنگی تیراندازی با فشنگ جنگی
dispersal lays
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
red concept
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
landing aids
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
pioneer tools
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
foreign military sales
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
broaches
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
basics
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
gear
الات جامه
obturator
الات جازم
hardware
اهن الات
surgical instruments
الات جراحی
machinery
ماشین الات
geared
الات جامه
breech block carrier
الات متحرک
glass
شیشه الات
enginery
ماشین الات
machinary
ماشین الات
tinware
حلبی الات
gears
الات جامه
instrument
الات دقیق
silverware
نقره الات
hard ware
فلز الات
cast iron ware
الات چدنی
iron mongery
اهن الات
passementerie
زینت الات
glassware
بلور الات
irowork
اهن الات
genital organs
الات تناسلی
ironware
فلز الات
ironware
اهن الات
glassware
شیشه الات
optical
الات بصری
agricultural implements
الات کشاورزی
brass ware
برنج الات
instruments
الات دقیق
precision tools
الات دقیق
lighting equipments
الات و ادوات روشنایی
surveying instrument
الات نقشه برداری
hardwareman
اهن الات فروش
light machinery
ماشین الات سبک
heavy goods
ماشین الات سنگین
mechanics
علم ماشین الات
heavy machinery
ماشین الات سنگین
woodwork
چوب الات نجاری
iron monger
اهن الات فروش
trinkums
زیور الات بدلی
trinketry
جواهر الات بدلی
obturator spindle
دوکی الات جازم
scraps
ماشین الات اوراق
wind instruments
الات موسیقی بادی
scrapping
ماشین الات اوراق
optical instruments
الات وابسته به بینایی
mechanician
مکانیک ماشین الات
scrapped
ماشین الات اوراق
wind instrument
الات موسیقی بادی
cutler
فروشنده الات برنده
percussion instrument
الات موسیقی ضربی
scrap
ماشین الات اوراق
calibration
تنظیم الات دقیق
instrument
الات اندازه گیری
plants
ماشین الات کارخانه
building machinery
ماشین الات ساختمانی
hardware
اهن الات ابزارالات
plant
ماشین الات کارخانه
ironmongers
فروشنده اهن الات
ironmonger
فروشنده اهن الات
machinery designer
طراح ماشین الات
carpenter's machines
ماشین الات درودگری
instrumentation
تجهیزات
parrots
تجهیزات ای اف اف
rig
تجهیزات
rigs
تجهیزات
rigged
تجهیزات
parroting
تجهیزات ای اف اف
parroted
تجهیزات ای اف اف
parrot
تجهیزات ای اف اف
equipment
تجهیزات
acoutrement
تجهیزات
device
تجهیزات
appliance
تجهیزات
appliances
تجهیزات
equipments
تجهیزات
accouterments
تجهیزات
fixture
تجهیزات
transfer equipment
تجهیزات
devices
تجهیزات
accouterment
تجهیزات
materiel
تجهیزات
war implements
ساز و برگ یا الات جنگ
operator of light machinery
اپراتور ماشین الات سبک
operator of heavy machinery
اپراتور ماشین الات سنگین
trade fixtures
الات صنعتی نصب شده
midi
میانجی رقمی الات موسیقی
musical instrument digital interface
میانجی رقمی الات موسیقی
obturator
الات مانع خروج گاز
telephone equipment
تجهیزات تلفن
output equipment
تجهیزات خروجی
technical equipment
تجهیزات فنی
plants
تجهیزات کارگاه
outfit
تجهیزات حفاری
handling equipment
تجهیزات بار
auxiliary equipment
تجهیزات کمکی
illuminating device
تجهیزات روشنایی
auxiliary equipment
تجهیزات جانبی
individual aquipment
تجهیزات انفرادی
extra equipment
تجهیزات اضافی
ventilating equipment
تجهیزات تهویه
capital equipments
تجهیزات سرمایهای
turning attachment
تجهیزات تراشکاری
switching device
تجهیزات سوئیچینگ
garage equipment
تجهیزات گاراژ
electric equipment
تجهیزات الکتریکی
accessory equipment
تجهیزات یدکی
ancillary equipment
تجهیزات اضافی
radar equipment
تجهیزات رادار
critical materials
تجهیزات مهم
cryptoequipment
تجهیزات رمز
mobilization
تجهیزات قوا
peripheral equipment
تجهیزات جنبی
ancillary equipment
تجهیزات جانبی
ancillary equipment
تجهیزات پیرامونی
plant
تجهیزات کارگاه
machine equipment
تجهیزات ماشین
mechanical equipment
تجهیزات مکانیکی
protective equipment
تجهیزات حفافتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com