Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
English
Persian
back drilling attachment
تجهیزات سوراخ کردن از پشت
Other Matches
to pink out leather
چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
perforation
عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
breached
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
thirl
سوراخ سوراخ کردن دریدن
pinkest
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pink
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pinker
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
cancellate
سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن
stacked
ردیف کردن وسایل و تجهیزات
stacks
ردیف کردن وسایل و تجهیزات
stack
ردیف کردن وسایل و تجهیزات
riddle
سوراخ سوراخ کردن
riddles
سوراخ سوراخ کردن
so
علامتی برای معین کردن قابلیتهای فقط فرستادنی تجهیزات
centered
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centred
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centers
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centre
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
clair-voie
[پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
dilly bag
کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه
adopted types
انواع تجهیزات مورد قبول انواع تجهیزات قبول شده
fenestration
چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست
float stone
سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
sights
سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
sight
سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
collimate
تنظیم کردن هرنوع تجهیزات اپتیکی برای داشتن پرتو نوری موازی از یک منبع نقطهای نور یا برعکس
gruyere cheese
پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
foraminate
ثقبه دار سوراخ سوراخ
beach gear
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
pools
سوراخ کردن
bores
سوراخ کردن
gored
سوراخ کردن
gores
سوراخ کردن
incising
سوراخ کردن
goring
سوراخ کردن
bore
سوراخ کردن
scuttle
سوراخ کردن
boring
سوراخ کردن
to set abroach
سوراخ کردن
scuttling
سوراخ کردن
scuttles
سوراخ کردن
scuttled
سوراخ کردن
to poke a hole in any thing
سوراخ کردن
pierces
سوراخ کردن
pierce
سوراخ کردن
to pick a hole in
سوراخ کردن
gore
سوراخ کردن
perforate
سوراخ کردن
perforates
سوراخ کردن
perforating
سوراخ کردن
transfix
سوراخ کردن
pooled
سوراخ کردن
to burn a hole
سوراخ کردن
punch
سوراخ کردن
broached
سوراخ کردن
to break open
سوراخ کردن
delving
سوراخ کردن
broaches
سوراخ کردن
punches
سوراخ کردن
foraminate
سوراخ کردن
delve
سوراخ کردن
delves
سوراخ کردن
punched
سوراخ کردن
drill
سوراخ کردن
broaching
سوراخ کردن
to punch a hole in
سوراخ کردن
delved
سوراخ کردن
steek
سوراخ کردن
stabs
سوراخ کردن
wear a hole in
سوراخ کردن
stab
سوراخ کردن
stabbed
سوراخ کردن
pool
سوراخ کردن
to drill through
سوراخ کردن
drills
سوراخ کردن
broach
سوراخ کردن
drilled
سوراخ کردن
punches
مهر کردن سوراخ
burrs
بامته سوراخ کردن
burred
بامته سوراخ کردن
burr
بامته سوراخ کردن
punches
سوراخ ایجاد کردن
punched
سوراخ ایجاد کردن
to tear a hole in
سوراخ یا پاره کردن
tusks
سوراخ کردن یا کندن
tusk
سوراخ کردن یا کندن
lack vt
با گلوله سوراخ کردن
lancinate
بانیزه سوراخ کردن
pecking
بانوک سوراخ کردن
punched
مهر کردن سوراخ
spit
سوراخ کردن تف انداختن
prong
باچنگ ک سوراخ کردن
prongs
باچنگ ک سوراخ کردن
broaching
سوراخ کردن قایق
punctured
سوراخ کردن شکست
punctures
سوراخ کردن شکست
puncture
سوراخ کردن شکست
broaches
سوراخ کردن قایق
puncturing
سوراخ کردن شکست
precision bore
سوراخ کردن دقیق
broach
سوراخ کردن قایق
burring
بامته سوراخ کردن
punch
مهر کردن سوراخ
pertusion
عمل سوراخ کردن
broached
سوراخ کردن قایق
transfixion
عمل سوراخ کردن
punch
سوراخ ایجاد کردن
spits
سوراخ کردن تف انداختن
peck
بانوک سوراخ کردن
pecked
بانوک سوراخ کردن
to peck a hole in
با نوک سوراخ کردن
gride
سوراخ کردن فرورفتن
pecks
بانوک سوراخ کردن
hollow forge
سوراخ کردن گرم
To bark up the wrong tree.
<idiom>
[سوراخ دعا را گم کردن]
back drill
از پشت سوراخ کردن
peeping
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeped
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeps
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peep
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
punctures
سوراخ کردن پنچر شدن
slotting
سوراخ کردن شکاف کوچک
slots
سوراخ کردن شکاف کوچک
slot
سوراخ کردن شکاف کوچک
drills
سوراخ کردن چاه کندن
jabbed
خنجر زدن سوراخ کردن
puncture
سوراخ کردن پنچر شدن
puncturing
سوراخ کردن پنچر شدن
punctured
سوراخ کردن پنچر شدن
unkennel
از سوراخ یا لانه بیرون کردن
drilled
سوراخ کردن چاه کندن
drill
سوراخ کردن چاه کندن
notch
شکاف چوبخط سوراخ کردن
notches
شکاف چوبخط سوراخ کردن
jabbing
خنجر زدن سوراخ کردن
jabs
خنجر زدن سوراخ کردن
jab
خنجر زدن سوراخ کردن
fraise
گشادتر کردن سوراخ اره مدور
bores
وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
karatonyxis
عمبل اب مرواریدبوسیله سوراخ کردن قرنیه
borer
هرچیزیکه وسیله سوراخ کردن باشد
rupturing
شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
loopholes
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
stave
شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
rupture
شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
bore
وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
ruptures
شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
loophole
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
pinhole
سوراخ کردن برای گوشی یاز
foreign military sales
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
jackhammer
مته دستی مخصوص سوراخ کردن سنگ
lanciation
سوراخ کردن یا تیر کشیدن دردتیر کشنده
concrete coring drill
مته برای سوراخ کردن هسته بتن
punch
منگنه کردن سوراخ کردن
penetrates
رخنه کردن سوراخ کردن
punched
منگنه کردن سوراخ کردن
punches
منگنه کردن سوراخ کردن
thrusting
سوراخ کردن رخنه کردن در
gimlets
سوراخ کردن مته کردن
penetrated
رخنه کردن سوراخ کردن
gimlet
سوراخ کردن مته کردن
impaled
سوراخ کردن احاطه کردن
impaling
سوراخ کردن احاطه کردن
impale
سوراخ کردن احاطه کردن
thrust
سوراخ کردن رخنه کردن در
perforating
سوراخ کردن نفوذ کردن
thrusts
سوراخ کردن رخنه کردن در
perforates
سوراخ کردن نفوذ کردن
impales
سوراخ کردن احاطه کردن
penetrate
رخنه کردن سوراخ کردن
penetract
رخنه کردن سوراخ کردن
perforate
سوراخ کردن نفوذ کردن
stick
سوراخ کردن نصب کردن
trepanation
مته حفاری معدن وجراحی بامته سوراخ کردن
to prick at something
بچیزی سوزن یا تیغ زدن چیزیرا کمی سوراخ کردن
cancellate
سوراخ سوراخ اسفنجی
swage block
قالب سوراخ سوراخ
cancellous
سوراخ سوراخ اسفنجی
grid
دریچه سوراخ سوراخ
cancellated
سوراخ سوراخ اسفنجی
millepore
مرجان سوراخ سوراخ
grids
دریچه سوراخ سوراخ
appliances
تجهیزات
devices
تجهیزات
materiel
تجهیزات
rigs
تجهیزات
acoutrement
تجهیزات
parrot
تجهیزات ای اف اف
parrots
تجهیزات ای اف اف
parroting
تجهیزات ای اف اف
parroted
تجهیزات ای اف اف
rigged
تجهیزات
transfer equipment
تجهیزات
rig
تجهیزات
fixture
تجهیزات
appliance
تجهیزات
equipments
تجهیزات
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com