Dictiornary-Farsi | تحت تاثیر حرارت اتشفشانی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
vulcanization	تحت تاثیر حرارت اتشفشانی


Search result with all words

volcanize	تحت تاثیر حرارت اتشفشانی قرار دادن
Other Matches

lava	توده گداخته اتشفشانی مواد مذاب اتشفشانی
exothermal	حرارت زا تشکیل شده در اثر حرارت
exothermic	حرارت زا تشکیل شده در اثر حرارت
thermal stress	ازمایش اثر حرارت تشعشعی رادیواکتیویته مقاومت درمقابل اثر فرساینده حرارت
pyrolysis	تغییر شیمیایی در اثر حرارت تجزیه در اثر حرارت اتشکافت
plutonic	اتشفشانی
volcanic	اتشفشانی
volcanic	سنگهای اتشفشانی
slag	گداز اتشفشانی
plutonist	دوزخی اتشفشانی
tuff	خاکستر اتشفشانی
vulcanicity	حالت اتشفشانی
agglomerate	همجوش اتشفشانی
volcanism	حالت اتشفشانی
volcanist	کارشناس اتشفشانی
agglomerate	جوش اتشفشانی
plutonian	دوزخی اتشفشانی
crater	دهانه اتشفشانی
tasite	صخره اتشفشانی
craters	دهانه اتشفشانی
pumicite	خاکستر اتشفشانی
lapillus	سنگ کوچک اتشفشانی
volcanism	شرایط و خصوصیات اتشفشانی
perlite	نوعی شیشه اتشفشانی سنگ مروارید
pyroclastic	تشکیل شده در اثر فعالیت اتشفشانی
gabbro	نوعی صخره از دسته سنگهای محترقه و اتشفشانی
affection	تاثیر
efficacy	تاثیر
influence	تاثیر
effected	تاثیر
effect	تاثیر
sensations	تاثیر
influx	تاثیر
influxes	تاثیر
influencing	تاثیر
sensation	تاثیر
effecting	تاثیر
hanks	تاثیر
influences	تاثیر
influenced	تاثیر
hank	تاثیر
impressiveness	تاثیر
influence line	خط تاثیر
adaphorous	بی تاثیر
semplice	بی تاثیر
forcibly	با تاثیر
forcefulness	تاثیر
effectiveness	تاثیر
influence value	ضریب تاثیر
impress	تاثیر کردن بر
wallydraigle	تاثیر پذیر
inductive influence	تاثیر القائی
after-effects	تاثیر بعدی
field effect	با تاثیر میدانی
impressional	تاثیر کننده
impressionability	تاثیر پذیری
impressible	تاثیر پذیر
after-effect	تاثیر بعدی
impressed	تاثیر کردن بر
influence value	ارزش تاثیر
efficacity	درجه تاثیر
aerated	در تحت تاثیر
aerate	در تحت تاثیر
influence	تاثیر کردن بر
effectiveness	میزان تاثیر
aerating	در تحت تاثیر
size effect	تاثیر اندازه
afair	تاثیر کردن
radius of influence	شعاع تاثیر
impressing	تاثیر کردن بر
effectiveness	تاثیر بخشی
impresses	تاثیر کردن بر
efficacity	تاثیر سودمندی
aerates	در تحت تاثیر
touched	تحت تاثیر
efficiency	درجه تاثیر
influencing	تاثیر کردن بر
influenced	تاثیر کردن بر
make an impression	تاثیر گذاشتن
affected [by] <adj.>	تحت تاثیر
concerned [by] <adj.>	تحت تاثیر
bears	تاثیر داشتن
efficacy	درجه تاثیر
bear	تاثیر داشتن
coefficients	ضریب تاثیر
coefficient	ضریب تاثیر
hit-and-run <idiom>	تاثیر ناگهانی
influences	تاثیر کردن بر
igneous rock	سنگ اذرین سنگ اتشفشانی
warms	با حرارت
warmest	با حرارت
warmed	با حرارت
warm	با حرارت
fervidity	حرارت
ardor	حرارت
clammy	بی حرارت
mettlesome	با حرارت
warmth	حرارت
temperatures	حرارت
adust	با حرارت
heat	حرارت
heats	حرارت
enthrusiasm	حرارت
verve	حرارت
temperature	حرارت
ardour	حرارت
fervidness	حرارت
hotness	حرارت
fired	حرارت
fire	حرارت
vehemence	حرارت
pyogenic	حرارت زا
fires	حرارت
impress	: تحت تاثیر قراردادن
counteract	متقابلا" تاثیر گذاشتن
cost effectiveness	تاثیر بخشی هزینه
impresses	: تحت تاثیر قراردادن
ship influence	تاثیر عبور کشتی
actions	تاثیر اثر جنگ
action	تاثیر اثر جنگ
alcoholism	تاثیر الکل در مزاج
bacterization	تحت تاثیر باکتری
edaphic	تحت تاثیر خاک
impressed	: تحت تاثیر قراردادن
insalutary	تاثیر روحی بد اب و هوا
without prejudice	بدون تاثیر به اینده
counteracted	متقابلا" تاثیر گذاشتن
counteracting	متقابلا" تاثیر گذاشتن
counteracts	متقابلا" تاثیر گذاشتن
impressing	: تحت تاثیر قراردادن
interchange of heat	تبادل حرارت
impetuosity	تندی حرارت
heat exchange	تبادل حرارت
zeal	ذوق حرارت
ardency	شور و حرارت
fervently	از روی حرارت
energetically	از روی حرارت
heat of hydration	حرارت ئیدراسیون
steamy	پر حرارت پر بخار
initiative	شوق و حرارت
heat expansion	انبساط حرارت
low heat cement	سیمان کم حرارت
thermotherapy	حرارت درمانی
heat economy	اقتصاد حرارت
transformation of heat	تبادل حرارت
calorimeter	حرارت سنج
calorification	تولید حرارت
calefactory	حرارت بخش
heat drop	افت حرارت
heat unit	واحد حرارت
heat conductor	هادی حرارت
initiatives	شوق و حرارت
strenuousness	حرارت و اصرار
temperature	درجه حرارت
gradients	افت حرارت
gradient	افت حرارت
heat absorption	جذب حرارت
heats	حرارت دادن
impressment	جدیت حرارت
heats	گرما حرارت
heat transfer	انتقال حرارت
thermoregulation	تنظیم حرارت
heat	گرما حرارت
heat	حرارت دادن
steamier	پر حرارت پر بخار
steamiest	پر حرارت پر بخار
actinometre	حرارت سنج
actinometer	حرارت سنج
temperatures	درجه حرارت
enthalpy	حرارت فعال
thermophysics	فیزیک حرارت
ginger	تندی حرارت
central heating	حرارت مرکزی
thermometers	حرارت سنج
thermometer	حرارت سنج
expansion heat	حرارت انبساط
iteraction	تاثیر چند چیز بر یکدیگر
infusive	دارای قوه نفوذ یا تاثیر
cost effectiveness analysis	تحلیل تاثیر بخشی هزینه ها
importing	دخل داشتن به تاثیر کردن در
apply	تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
applying	تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
affected	تحت تاثیر واقع شده
reacting	تحت تاثیر واقع شدن
to be i. with an idea	فکری در کسی تاثیر نمودن
import	دخل داشتن به تاثیر کردن در
reacts	تحت تاثیر واقع شدن
imported	دخل داشتن به تاثیر کردن در
reacted	تحت تاثیر واقع شدن
react	تحت تاثیر واقع شدن
applies	تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
weather worn	تحت تاثیر هوا در امده
like water off a duck's back <idiom>	بی تاثیر ،بدون تغیر عقیده
austral	تحت تاثیر باد جنوبی
unbiased	تحت تاثیر واقع نشده
photothropism	جنبش در تحت تاثیر روشنایی
bacterize	تحت تاثیر باکتری قراردادن
alcoholize	تحت تاثیر الکل دراوردن
live wire	آدم پر حرارت و با پشتکار
ignition temperature	درجه حرارت احتراق