English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
weather worn تحت تاثیر هوا در امده
Other Matches
who came? کی امده
incoming امده
ridgy بر امده
who came? که امده
fordone از پا در امده
gibbous بر امده
red hot تاب امده
enthetic ازبیرون امده
saleint بیرون امده
exopathic ازبیرون امده
protrusive جلو امده
saleintiant بیرون امده
protrusile جلو امده
protrudent جلو امده
protractive جلو امده
left over زیاد امده
leavened bread نان ور امده
impassionate به جنبش امده
peregrin or rine از خارجه امده
prognathic پیش امده
exserted پیش امده
prognathous پیش امده
exserted بیرون امده
projective جلو امده
red-hot تاب امده
worker ازکار در امده
underhung پیش امده
overdue دیر امده
landed فرود امده
aggregate جمع امده
aggregates جمع امده
new come تازه امده
overshot پیش امده
unbred بدببار امده
get بدست امده
gets بدست امده
getting بدست امده
worked up ازکار در امده
in :رسیده امده
jambs تیربیرون امده
jamb تیربیرون امده
jutting پیش امده
in- :رسیده امده
ecstatic بوجد امده نشئهای
ecstatically بوجد امده نشئهای
bay windows پنجره پیش امده
beetle brow پیشانی پیش امده
born in the purple در نازونعمت بدنیا امده
cantilever تیر پیش امده
apogean از زمین بالا امده
bay window پنجره پیش امده
neoteric تازه بدنیا امده
unhandy مشکل بدست امده
twinborn دوقلو بدنیا امده
take steps اقدامات بعمل امده
self born از خود بوجود امده
you might have come باید امده باشید
projecting jaw ارواره پیش امده
petiolar از برگدم بیرون امده
peregrine ازخارجه امده مسافر
inchoate تازه بوجود امده
bow windows پنجره پیش امده کمانی
vizor لبه پیش امده کلاه
to run short زیر short امده است
air landed فرود امده از راه هوا
flange لبه بیرون امده چرخ
instances have occurred that مواردی پیش امده است
flanges لبه بیرون امده چرخ
visors لبه پیش امده کلاه
visor لبه پیش امده کلاه
venose دارای رگهای متعددوبر امده
bucktooth دندان گراز یا پیش امده
his stomach sticks out شکمش پیش امده است
lug هر عضو جلو امده چیزی
hardly earned money پول سخت بدست امده
lugs هر عضو جلو امده چیزی
lugging هر عضو جلو امده چیزی
prognathic دارای ارواره پیش امده
bow window پنجره پیش امده کمانی
extrusive اخراج کننده بیرون امده
prognathous دارای ارواره پیش امده
lugged هر عضو جلو امده چیزی
ramus قسمت بر امده واطاله یافته
rimrock لبه بر امده صخره مزبور
to t. to account زیر account امده است
effectiveness تاثیر
adaphorous بی تاثیر
semplice بی تاثیر
forcefulness تاثیر
impressiveness تاثیر
influence line خط تاثیر
efficacy تاثیر
influencing تاثیر
hank تاثیر
influenced تاثیر
hanks تاثیر
influence تاثیر
forcibly با تاثیر
affection تاثیر
effecting تاثیر
effected تاثیر
effect تاثیر
influxes تاثیر
influx تاثیر
sensations تاثیر
sensation تاثیر
influences تاثیر
biologic بدست امده اززیست شناسی عملی
ill gotten با وسایل غیر مشروع بدست امده
forestage قسمت جلو امده صحنه نمایش
the bird took its perch مرغ فرود امده بر چوب قرارگرفت
oversailing of facade قسمت برجسته یا پیش امده بنا
kid glove ازلای زرق وبرق بیرون امده
nook قطعه زمین پیش امده برامدگی
whyŠthere is the answer شرط در امده تقریبا معنی میدهد
ventricous بادکرده دارای شکم پیش امده
field effect با تاثیر میدانی
aerate در تحت تاثیر
influence value ضریب تاثیر
influence value ارزش تاثیر
aerated در تحت تاثیر
aerates در تحت تاثیر
aerating در تحت تاثیر
make an impression تاثیر گذاشتن
influencing تاثیر کردن بر
hit-and-run <idiom> تاثیر ناگهانی
inductive influence تاثیر القائی
concerned [by] <adj.> تحت تاثیر
efficacy درجه تاثیر
impressing تاثیر کردن بر
efficacity درجه تاثیر
efficacity تاثیر سودمندی
efficiency درجه تاثیر
affected [by] <adj.> تحت تاثیر
impressible تاثیر پذیر
impressionability تاثیر پذیری
impressional تاثیر کننده
effectiveness میزان تاثیر
touched تحت تاثیر
afair تاثیر کردن
influence تاثیر کردن بر
coefficient ضریب تاثیر
radius of influence شعاع تاثیر
size effect تاثیر اندازه
wallydraigle تاثیر پذیر
coefficients ضریب تاثیر
effectiveness تاثیر بخشی
impress تاثیر کردن بر
bears تاثیر داشتن
bear تاثیر داشتن
impressed تاثیر کردن بر
after-effects تاثیر بعدی
influences تاثیر کردن بر
after-effect تاثیر بعدی
impresses تاثیر کردن بر
influenced تاثیر کردن بر
bay window پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
lyophil بدست امده در اثرخشک شدن بوسیله انجماد
lyophiled بدست امده در اثرخشک شدن بوسیله انجماد
dormers پنجره جلو امده زیر سقف ساختمان
dormer پنجره جلو امده زیر سقف ساختمان
round shouldered دارای شانههای جلو امده شانه گرد
post edit ویرایش داده بدست امده ازمحاسبه قبلی
round-shouldered دارای شانههای جلو امده شانه گرد
ribby دارای دندههای بیرون امده شبیه دنده
it is of doubtful proveance معلوم نیست اصلا از کجا امده است
industrial wealth مالی که از راه پیشه و هنربدست امده باشد
bay windows پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
cost effectiveness تاثیر بخشی هزینه
without prejudice بدون تاثیر به اینده
ship influence تاثیر عبور کشتی
insalutary تاثیر روحی بد اب و هوا
impressing : تحت تاثیر قراردادن
bacterization تحت تاثیر باکتری
impressed : تحت تاثیر قراردادن
action تاثیر اثر جنگ
alcoholism تاثیر الکل در مزاج
impresses : تحت تاثیر قراردادن
impress : تحت تاثیر قراردادن
edaphic تحت تاثیر خاک
counteracts متقابلا" تاثیر گذاشتن
actions تاثیر اثر جنگ
counteracting متقابلا" تاثیر گذاشتن
counteracted متقابلا" تاثیر گذاشتن
counteract متقابلا" تاثیر گذاشتن
prize courts به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
officinal names of drugs نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
brown major براون مقدم یاانکه زودتر به اموزشگاه امده است
straight arm حریف را با مشت جلو امده ازخود دور کردن
grilse ماهی ازادکوچک که برای نخستین بارازدریابرودخانه امده باشد
rimrock صخره پیش امده فلات بشکل جبهه عمودی
unbiased تحت تاثیر واقع نشده
alcoholize تحت تاثیر الکل دراوردن
iteraction تاثیر چند چیز بر یکدیگر
like water off a duck's back <idiom> بی تاثیر ،بدون تغیر عقیده
bacterize تحت تاثیر باکتری قراردادن
vulcanization تحت تاثیر حرارت اتشفشانی
import دخل داشتن به تاثیر کردن در
react تحت تاثیر واقع شدن
austral تحت تاثیر باد جنوبی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com