English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
polytropic تحویل برزخ
Other Matches
cumulative delivery diagram منحنی تحویل تراکمی نموداری که نحوه تحویل کالاها را نشان میدهد
handover تحویل و تحول کردن سیستم کنترل هواپیماها تحویل دادن
isthmuses برزخ
isthmus برزخ
transition برزخ
transitions برزخ
pissed برزخ
limbo برزخ
neck necessity برزخ
intermediate world عالم برزخ
the place was toowarm for him انجادیگربرایش برزخ
purgatory در برزخ قرار دادن
erebus برزخ یا عالم فلمات
impact shipment کالای ضربتی از نظر تحویل کالایی که از نظر تحویل زمان مخصوص دارد
lethean وابسته به نهر فراموشی برزخ
pithecanthrope برزخ میان انسان و میمون
cash on delivery فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
procurement rate نواخت تهیه و تحویل اماد نواخت تحویل اماد
prehension تحویل
devolvement تحویل
solstice تحویل
liveries تحویل
livery تحویل
processes تحویل
transter تحویل
process تحویل
utilization تحویل
bailment تحویل
landing, storage, delivery تحویل
freed تحویل
free تحویل
freeing تحویل
frees تحویل
deliveries تحویل
delivery تحویل
supplying تحویل دادن
deliverer تحویل دهنده
cargo delivery تحویل بار
supplied تحویل دادن
take delivery of تحویل گرفتن
delivery free تحویل رایگان
take over تحویل گرفتن
delivered at frontier تحویل در مرز
catcher's side سوی تحویل
supplied تحویل ذخیره
period of delivery دوره تحویل
prompt delivery تحویل فوری
shortchange کم تحویل دادن
pick up and delivery بارگیری و تحویل
deliverable قابل تحویل
supply تحویل ذخیره
supply تحویل دادن
deliverable state در حالت تحویل
delivery date تاریخ تحویل
delivery note حواله تحویل
delivery notice اعلامیه تحویل
ex factory تحویل در کارخانه
ex mill تحویل در کارخانه
hand over تحویل دادن
free on quay تحویل دراسکله
free docks تحویل در بارانداز
exq تحویل در بارانداز
exs تحویل از کشتی
smooth delivery تحویل بی اشکال
forward delivery تحویل دراینده
demand satisfaction تحویل درخواستها
delivery to the home تحویل در خانه
irreducibility تحویل ناپذیری
delivery order حواله تحویل
delivery side سمت تحویل
delivery speed سرعت تحویل
delivery table میز تحویل
delivery terms شرایط تحویل
delivery terms نحوه تحویل
delivery valve سوپاپ تحویل
forward delivery تحویل به وعده
bailment تحویل جنس
cash dispensers تحویل دارخودکار
delivering تحویل تسلیم
deliver تحویل دادن
delivers تحویل دادن
committed <adj.> <past-p.> تحویل شده
delivering تحویل دادن
consigned <adj.> <past-p.> تحویل شده
transferee تحویل گیرنده
surrender تحویل دادن
takeovers تحویل گیری
takeover تحویل گیری
render تحویل دادن
rendered تحویل دادن
renders تحویل دادن
LSD نگهداری تحویل
surrendered تحویل دادن
surrenders تحویل دادن
delivered تحویل شده
terminal price قیمت تحویل
transferring واگذاری تحویل
transfers واگذاری تحویل
forwarded <adj.> <past-p.> تحویل شده
supplying تحویل ذخیره
to hand over تحویل دادن
acceptance tests آزمایشهای تحویل
to deliver over تحویل دادن
theft, pilferage, non delivery عدم تحویل
transfer واگذاری تحویل
recorded delivery تحویل سفارشی
rendition پرداخت تحویل
renditions پرداخت تحویل
transference تحویل حواله
delivered <adj.> <past-p.> تحویل شده
to take over تحویل گرفتن
fob تحویل کشتی
bailee تحویل گیرنده
cash dispenser تحویل دارخودکار
goods intake کالاهای درحال تحویل
free on rail تحویل در راه اهن
fot تحویل روی کامیون
franco alongside ship تحویل کنار کشتی
spot goods کالاهای اماده تحویل
goods inwards کالاهای درحال تحویل
goods receiving کالاهای درحال تحویل
turn over to the police تحویل پلیس دادن
To take delivery of something. چیزی را تحویل گرفتن
When do you take delivery of yourcar ? اتوموبیلت را کی تحویل می گیری ؟
named place of delivery at frontier تحویل در مرز مشخص
redeliver دوباره تحویل دادن
goods inwards sheet برگ تحویل کالا
overdue goods کالاهای تحویل نشده
ex warehouse تحویل در کنار انبار
procure تهیه و تحویل اماد
deliveries تحویل کالا دادن
delivery قبض و اقباض تحویل
cash on delivery پرداخت هنگام تحویل
ex ship تحویل در کنار کشتی
ex quay تحویل در بارانداز مقصد
procurement تهیه و تحویل اماد
receipt بزهکاران را تحویل گرفتن
receipts بزهکاران را تحویل گرفتن
ex quay تحویل در بندر مقصد
destination port بندر تحویل کالا
delivery تحویل کالا دادن
deliveries قبض و اقباض تحویل
delivery order دستور تحویل کالا
reductions تحویل استحاله کاهش
exw تحویل در محل تولید
reduction تحویل استحاله کاهش
procuring تهیه و تحویل اماد
delivery car واگن تحویل دهنده
procures تهیه و تحویل اماد
for تحویل روی قطار
procured تهیه و تحویل اماد
ex warehouse تحویل در انبار فروشنده
d. of goods تحویل کالا یا اجناس
give in charge تحویل پلیس دادن
tpnd دله دزدی وعدم تحویل
bond به انبار گمرک تحویل دادن
give a person in charge کسی را تحویل پلیس دادن
turn in تحویل دادن جنس به انبار
capacity [of a pump] مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
becomes مناسب بودن تحویل یافتن
become مناسب بودن تحویل یافتن
to drop something off [at someone's] چیزی را [به کسی ] تحویل دادن
supplied تحویل دادن تغذیه کردن
supply تحویل دادن تغذیه کردن
lift [of a pump] مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
delivery [of a pump] مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
discharge rate [of a pump] مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
supplying تحویل دادن تغذیه کردن
issue مسئله قضیه تحویل جنس
issued مسئله قضیه تحویل جنس
issues مسئله قضیه تحویل جنس
to be available for delivery at short notice بلافاصله قابل تحویل بودن
to get something to somebody تحویل دادن چیزی به کسی
free carrier تحویل به حمل کننده کالا
d/p تحویل اسناددر مقابل پرداخت
daf frontier at delivered تحویل مرز
demand satisfaction تحویل اماد مورد نیاز
p&d delivery and up pick بارگیری و تحویل
delivered duty paid تحویل پس از پرداخت عوارض مربوطه
document against payment تحویل اسناد در ازای پرداخت
freight forwarder مقام تحویل دهنده کالا
free on truck تحویل کالا روی کامیون
free on rail تحویل کالا روی قطار
ex works تحویل در کنار کارگاه یاکارخانه
received for shipment تحویل شده برای حمل
forward sales فروش کالاجهت تحویل در اینده
basic relay post پایگاه مقدماتی تحویل و تحول بیماران
deliver تحویل دادن پرتاب بمب یا گلوله
deliverable state کالاهایی که در وضعیت تحویل به مشتری میباشند
off the shelf تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
delivery leadtime زمان تحویل اولین پارتی وسایل
delivery leadtime زمان تحویل اولین قسمت وسایل
cod پرداخت نقدی به مجرد تحویل کالا
cod وصول وجه در موقع تحویل کالا
documents aganist acceptance تحویل اسناد در مقابل قبولی نویسی
reconsignment تنظیم مجدد بارنامه برای تحویل
Did you deliver my letter to your father ? نامه مرا تحویل پدرت دادی ؟
delivers تحویل دادن پرتاب بمب یا گلوله
I'd like to leave my luggage, please. من می خواهم اسباب و اثاثیه ام را تحویل بدهم.
Payment on delivery of goods. پرداخت هنگام ( مشروط به ) تحویل کالا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com