Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (20 milliseconds)
English
Persian
received for shipment
تحویل شده برای حمل
Search result with all words
bear
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bears
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
back wardation
خسارت دیر کرد در تحویل سهام برقراری مدت برای تسلیم مبیع
off the shelf
تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
reconsignment
تنظیم مجدد بارنامه برای تحویل
tout temps prist
تسلیم خوانده در برابرخواهان با اعلام این که همیشه برای تحویل یا انجام خواسته حاضر است
Other Matches
cumulative delivery diagram
منحنی تحویل تراکمی نموداری که نحوه تحویل کالاها را نشان میدهد
handover
تحویل و تحول کردن سیستم کنترل هواپیماها تحویل دادن
impact shipment
کالای ضربتی از نظر تحویل کالایی که از نظر تحویل زمان مخصوص دارد
cash on delivery
فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
procurement rate
نواخت تهیه و تحویل اماد نواخت تحویل اماد
utilization
تحویل
delivery
تحویل
landing, storage, delivery
تحویل
prehension
تحویل
frees
تحویل
freeing
تحویل
livery
تحویل
liveries
تحویل
deliveries
تحویل
free
تحویل
freed
تحویل
devolvement
تحویل
processes
تحویل
process
تحویل
solstice
تحویل
bailment
تحویل
transter
تحویل
kiosks
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
bailment
تحویل جنس
deliverable
قابل تحویل
delivery table
میز تحویل
bailee
تحویل گیرنده
deliverable state
در حالت تحویل
smooth delivery
تحویل بی اشکال
renders
تحویل دادن
committed
<adj.>
<past-p.>
تحویل شده
consigned
<adj.>
<past-p.>
تحویل شده
delivered
<adj.>
<past-p.>
تحویل شده
forwarded
<adj.>
<past-p.>
تحویل شده
fob
تحویل کشتی
delivery date
تاریخ تحویل
delivers
تحویل دادن
deliver
تحویل دادن
render
تحویل دادن
rendered
تحویل دادن
supplied
تحویل ذخیره
delivered
تحویل شده
free docks
تحویل در بارانداز
free on quay
تحویل دراسکله
acceptance tests
آزمایشهای تحویل
hand over
تحویل دادن
renditions
پرداخت تحویل
rendition
پرداخت تحویل
forward delivery
تحویل دراینده
forward delivery
تحویل به وعده
recorded delivery
تحویل سفارشی
supply
تحویل دادن
supply
تحویل ذخیره
supplying
تحویل ذخیره
ex factory
تحویل در کارخانه
ex mill
تحویل در کارخانه
exq
تحویل در بارانداز
exs
تحویل از کشتی
transfers
واگذاری تحویل
transferring
واگذاری تحویل
transfer
واگذاری تحویل
surrenders
تحویل دادن
surrendered
تحویل دادن
delivery order
حواله تحویل
cash dispenser
تحویل دارخودکار
cash dispensers
تحویل دارخودکار
delivery notice
اعلامیه تحویل
delivery note
حواله تحویل
irreducibility
تحویل ناپذیری
delivery free
تحویل رایگان
deliverer
تحویل دهنده
delivery side
سمت تحویل
transference
تحویل حواله
delivery speed
سرعت تحویل
surrender
تحویل دادن
supplied
تحویل دادن
demand satisfaction
تحویل درخواستها
delivery valve
سوپاپ تحویل
delivery to the home
تحویل در خانه
delivery terms
نحوه تحویل
delivery terms
شرایط تحویل
delivered at frontier
تحویل در مرز
to take over
تحویل گرفتن
supplying
تحویل دادن
to hand over
تحویل دادن
theft, pilferage, non delivery
عدم تحویل
take over
تحویل گرفتن
LSD
نگهداری تحویل
delivering
تحویل دادن
polytropic
تحویل برزخ
delivering
تحویل تسلیم
takeover
تحویل گیری
takeovers
تحویل گیری
catcher's side
سوی تحویل
terminal price
قیمت تحویل
transferee
تحویل گیرنده
take delivery of
تحویل گرفتن
to deliver over
تحویل دادن
cargo delivery
تحویل بار
period of delivery
دوره تحویل
shortchange
کم تحویل دادن
prompt delivery
تحویل فوری
pick up and delivery
بارگیری و تحویل
procuring
تهیه و تحویل اماد
redeliver
دوباره تحویل دادن
procures
تهیه و تحویل اماد
procured
تهیه و تحویل اماد
fot
تحویل روی کامیون
receipts
بزهکاران را تحویل گرفتن
ex warehouse
تحویل در انبار فروشنده
cash on delivery
پرداخت هنگام تحویل
delivery order
دستور تحویل کالا
delivery car
واگن تحویل دهنده
deliveries
تحویل کالا دادن
reductions
تحویل استحاله کاهش
To take delivery of something.
چیزی را تحویل گرفتن
d. of goods
تحویل کالا یا اجناس
deliveries
قبض و اقباض تحویل
exw
تحویل در محل تولید
delivery
تحویل کالا دادن
franco alongside ship
تحویل کنار کشتی
reduction
تحویل استحاله کاهش
delivery
قبض و اقباض تحویل
for
تحویل روی قطار
When do you take delivery of yourcar ?
اتوموبیلت را کی تحویل می گیری ؟
ex warehouse
تحویل در کنار انبار
turn over to the police
تحویل پلیس دادن
ex quay
تحویل در بارانداز مقصد
free on rail
تحویل در راه اهن
procure
تهیه و تحویل اماد
ex quay
تحویل در بندر مقصد
overdue goods
کالاهای تحویل نشده
named place of delivery at frontier
تحویل در مرز مشخص
goods receiving
کالاهای درحال تحویل
goods inwards sheet
برگ تحویل کالا
goods inwards
کالاهای درحال تحویل
spot goods
کالاهای اماده تحویل
receipt
بزهکاران را تحویل گرفتن
procurement
تهیه و تحویل اماد
destination port
بندر تحویل کالا
give in charge
تحویل پلیس دادن
goods intake
کالاهای درحال تحویل
ex ship
تحویل در کنار کشتی
supplying
تحویل دادن تغذیه کردن
to drop something off
[at someone's]
چیزی را
[به کسی ]
تحویل دادن
supply
تحویل دادن تغذیه کردن
bond
به انبار گمرک تحویل دادن
tpnd
دله دزدی وعدم تحویل
d/p
تحویل اسناددر مقابل پرداخت
give a person in charge
کسی را تحویل پلیس دادن
supplied
تحویل دادن تغذیه کردن
delivered duty paid
تحویل پس از پرداخت عوارض مربوطه
p&d
delivery and up pick بارگیری و تحویل
issue
مسئله قضیه تحویل جنس
forward sales
فروش کالاجهت تحویل در اینده
daf
frontier at delivered تحویل مرز
issues
مسئله قضیه تحویل جنس
to get something to somebody
تحویل دادن چیزی به کسی
lift
[of a pump]
مقدار تحویل
[تلمبه ای]
[مهندسی]
turn in
تحویل دادن جنس به انبار
free on rail
تحویل کالا روی قطار
demand satisfaction
تحویل اماد مورد نیاز
ex works
تحویل در کنار کارگاه یاکارخانه
issued
مسئله قضیه تحویل جنس
document against payment
تحویل اسناد در ازای پرداخت
become
مناسب بودن تحویل یافتن
capacity
[of a pump]
مقدار تحویل
[تلمبه ای]
[مهندسی]
delivery
[of a pump]
مقدار تحویل
[تلمبه ای]
[مهندسی]
to be available for delivery at short notice
بلافاصله قابل تحویل بودن
freight forwarder
مقام تحویل دهنده کالا
free carrier
تحویل به حمل کننده کالا
free on truck
تحویل کالا روی کامیون
becomes
مناسب بودن تحویل یافتن
discharge rate
[of a pump]
مقدار تحویل
[تلمبه ای]
[مهندسی]
deliverable state
کالاهایی که در وضعیت تحویل به مشتری میباشند
documents aganist acceptance
تحویل اسناد در مقابل قبولی نویسی
cod
پرداخت نقدی به مجرد تحویل کالا
cod
وصول وجه در موقع تحویل کالا
delivery leadtime
زمان تحویل اولین پارتی وسایل
delivery leadtime
زمان تحویل اولین قسمت وسایل
I'd like to leave my luggage, please.
من می خواهم اسباب و اثاثیه ام را تحویل بدهم.
basic relay post
پایگاه مقدماتی تحویل و تحول بیماران
Payment on delivery of goods.
پرداخت هنگام ( مشروط به ) تحویل کالا
Did you deliver my letter to your father ?
نامه مرا تحویل پدرت دادی ؟
deliver
تحویل دادن پرتاب بمب یا گلوله
delivers
تحویل دادن پرتاب بمب یا گلوله
fas
ship alongside free تحویل در کنار کشتی
back order
قسمتی از کالای مشتری که به علتی تحویل نشده
goods on approval
تحویل کالا به شرط قبولی کالاهای مشروط
I want to leave the car in the railway station
من میخواهم اتومبیل را در ایستگاه قطار تحویل بدهم.
He left fily a few choice words.
چند تا حرف مفت ( ناسزا )تحویل داد
This company guarantees prompt delivery of goods.
این شرکت تحویل فوری کالاراتضمین می نماید
Videotex
تحویل اطلاعات خانگی الکترونیکی متن تصویری
badminton
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
futures
قرارداد معامله سهام یا کالا بمنظور تحویل در اینده
atm
ماشین تحویل دار خودکار manager type abode
ddp
paid duty delivered تحویل پس از پرداخت حقوق گمرکی
d/a
acceptance documentagainst تحویل اسناد درمقابل قبولی نویسی
free docks
نوعی قرارداد که در ان کالا را دربندر مبدا به بندرگاه تحویل می دهند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com