Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
kago
تخت روان سبدی که از تیری اویزان کنند
Other Matches
watch pocket
جا ساعتی که به رختخواب اویزان کنند
best gold
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
vimineous
سبدی
osier
بید سبدی
basketweave
طرح سبدی
basket dam
دیواره سبدی
basketlike arrangemment
ارایش سبدی
leghorn
کلاه سبدی ایتالیایی
wicker
بید سبدی ترکهای
bassinet
گهواره سبدی روپوش دار لگنچه
corbeille
[معماری شبیه سبدی با تزئینات گل و میوه]
corbeil
[معماری شبیه سبدی با تزئینات گل و میوه]
to provoke somebody until a row breaks out
<idiom>
کسی را اینقدر اذیت کنند که شروع کنند به دعوی و پرخاش
multiprocessor
تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
noncompatibility
دو یا چند سخت افزار که نمیتوانند داده رد و بدل کنند یا از وسیله جانبی یکسان استفاده کنند
multiprocessing system
سیستمی که چندین واحد پردازنده به هم کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
When brothers quarrel, only fools believe.
<proverb>
برادران جنگ کنند ابلهان باور کنند.
modes
حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
mode
حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
sagittary
تیری
collision detection
پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
shot in the dark
<idiom>
تیری درتاریکی
piling
پایههای تیری
A shot in the dark
تیری درتاریکی
i beam or i beam
تیری که به شکل ) باشد
i girder
تیری که بشکل ) باشد
cantilever beam
تیری که یک طرف ان گیردار باشد
beam anchor
تیری که دیوار را محکم نگاه میدارد
spinnaker pole
تیری که بادبان 3 گوشه به ان وصل میشود
whipping post
تیری که محکومین بتازیانه رابدان میبندند
MMU
مدارهای منط قی الکترونیکی که سیگنالهای تنظیم حافظه تولید می کنند و تط بیق آدرس حافظه مجازی به محلهای حافظه فیزیکی را کنترل می کنند. MMU در قطعه پردازنده مجتمع شده است
CSMA CD
پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
winning post
تیری که پایان مسافت دور را نشان میدهد
bull's eye
قلب هدف تیری که بهدف اصابت کند
bull's-eyes
قلب هدف تیری که بهدف اصابت کند
head pole
تیری که از پشت اسب تاکنارسرش ادامه دارد
psychologically
از لحاظ روان شناسی ازروی روان شناسی
starting post
تیری که در مسابقه دوجای اغاز و حرکت را نشان میدهد
newels
تیری که محور اصلی پلکان مارپیچی را تشکیل میدهد
quick fire
تیری که با حداکثرسرعت روی هدفهای متحرک اجرا میشود
bolster
تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
bolstered
تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
poppet head
طناب و قرقره که در بالای تیری نصب شده باشد
newel
تیری که محور اصلی پلکان مارپیچی را تشکیل میدهد
giants stride
تیری که قسمت بالای ان گردنده وطنابهایی ازان اویخته اس
bolsters
تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
wind beam
تیری که در برابر مقاومت فشار باد طرح ریزی میشود
course line shot
تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
pot shot
تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
king pile
تیری که قبل از شروع حفاری به منزله شمع در وسط شیارمیکوبند
pot-shot
تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
pot-shots
تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
grasshopper beam
تیری که یک سران درماشین لولایی پیوسته است وازاین جهت مانندملخ
raker
تیری که پشت دیوار بطور مایل می بندند تادیوار سقوط نکند
girt
تیری که بین دو ستون بطورافقی قرارگرفته و روی ان دیوار تیغهای بنا میگردد
maypole
تیری که باگلهای گوناگون اراسته ودر روز یکم ماه مه درمیدان شهربدوران میرقصند
companding
دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
clinched
اویزان
overhanging
اویزان
pendent
اویزان
clinch
اویزان
clinches
اویزان
pensile
اویزان
dangle
اویزان
clinching
اویزان
dangles
اویزان
dangled
اویزان
dangler
اویزان
dangling
اویزان
penduline
اویزان
suspension bridge
پل اویزان
suspension bridges
پل اویزان
hook on
اویزان کردن
suspends
اویزان کردن
pendant switch
کلید اویزان
basket tie
گره اویزان
overhead rial
ریل اویزان
hook-ups
نقشه اویزان
lippy
پر رو دارای لب اویزان
hook-up
نقشه اویزان
overhang
اویزان بودن
suspend
اویزان کردن
suspending
اویزان کردن
stage
نیمکت اویزان
stages
نیمکت اویزان
dangle
اویزان بودن
overhangs
اویزان بودن
dangled
اویزان بودن
dangles
اویزان بودن
dangling
اویزان بودن
hook up
نقشه اویزان
flappy
اویزان وگشاد
hang
اویزان کردن
suspension insulator
مقره اویزان
suspensions
اویزان کردن
monorails
ترن اویزان
suspension ladder
نردبان اویزان
monorail
ترن اویزان
suspensions
اویزان اویزانی
suspension
اویزان کردن
suspension
اویزان اویزانی
suspension bow
رکاب اویزان
suspension bucket
سطل اویزان
suspension cable
کابل اویزان
hangs
اویزان کردن
hitch tie
گره اویزان
psychophysics
علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
turnstiles
تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
turnstile
تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
acrochordon
دارای زگیل اویزان
kiting
اویزان شدن از گلایدر
dangled
اویزان کردن اویختن
dangling
اویزان کردن اویختن
dangle
اویزان کردن اویختن
hanging
اویزان درحال تعلیق
earlobes
قسمت اویزان گوش
earlobe
قسمت اویزان گوش
to hand out
از پنجره اویزان کردن
overhangs
اویزان کردن یا شدن
dangles
اویزان کردن اویختن
impendent
تهدید کننده اویزان
chapfallen
دارای چانه اویزان
basket hitch tie
گره اویزان دو خفتی
sling load
بار اویزان از هواپیما
hanging pawns
پیادههای اویزان شطرنج
hanging scaffold
چوب بست اویزان
overhang
اویزان کردن یا شدن
suspension ribbon
لنت اویزان کردن نشان
hanging arrow
تیر اویزان شده به هدف
parasol wing
بالی که هواپیما از ان اویزان میشود
suspending
اویزان شدن یا کردن اندروابودن
suspend
اویزان شدن یا کردن اندروابودن
suspends
اویزان شدن یا کردن اندروابودن
monkey hang
اویزان شدن ژیمناست با یک دست
machanic
کمربند ایمنی اویزان از سقف
counter fert
دیوار یا تیری که برای محافظت و استحکام در پشت دیوار ساخته میشود
upper arm hang
اویزان شدن ژیمناست روی کتفها
impend
اویزان کردن در شرف وقوع بودن
shags
پارچه مویی زبر اویزان بودن
drag line
طنای اویزان از بالن هنگام فرود
rosulate
روی هم خوابیده دارای گلهای اویزان
grab rope
طناب مخصوص اویزان شدن از ناو
shagging
پارچه مویی زبر اویزان بودن
takle
به قلاب اویزان کردن با چنگک گرفتن
shag
پارچه مویی زبر اویزان بودن
flap
لبه اویزان نقاب کلاه بال زدن
sky surfer
هواپیمای بی موتور کوچک که خلبان از ان اویزان میشود
flapped
لبه اویزان نقاب کلاه بال زدن
hand glider
هواپیمای بی موتور کوچک که خلبان از ان اویزان میشود
flaps
لبه اویزان نقاب کلاه بال زدن
gonfalon
پرچمی که نوارهای باریک یاپرچمهای کوچک از ان اویزان است
hangnail
ریشه یا رشته باریکی که ازپوست گوشه ناخن اویزان است
live box
جعبه یا قلمی که در اب اویزان میکنند تا موجودات ابزی را زنده نگاهدارند
hang
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
hangs
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
voluble
روان
fluids
روان
fluid
روان
handy
روان
handiest
روان
handier
روان
cursive
روان
psyche
روان
shifting sand
شن روان
facile
روان
liquids
روان
lotic water
اب روان
easy
روان
easiest
روان
easier
روان
liquid
روان
inviscid
روان
slurry
گل روان
glibly
روان
liquidly
روان
spirit
روان
ghost
روان
ghosts
روان
profluent
روان
dust bowl
شن روان
glib
روان
gushing
روان
running water
اب روان
fluent
روان
flowing
روان
spiriting
روان
flowingly
روان
psychology
روان شناسی
stretcher
تخت روان
pours
روان ساختن
ski lifts
تخت روان
ski lift
تخت روان
pouring
روان ساختن
delirium
روان اشفتگی
psychotherapy
روان درمانی
it rained blood
روان بود
electrodynamics
روان برق
learnt
روان کردن
easy style
انشای روان
anima
مادینه روان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com