Dictiornary-Farsi | تخلیه کننده | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 206 (16 milliseconds)

English	Persian
evacuant	تخلیه کننده
tipper	تخلیه کننده


Search result with all words

automatic tipper	تخلیه کننده خودکار
gas exhauster	تخلیه کننده گاز
self unloading	خود بخود تخلیه کننده بار
silt ejector	تخلیه کننده رسوب
Other Matches

cargo outturn message	پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
evacuation	تخلیه یک نقطه ازاهالی یا نیرو تخلیه پزشکی
clearings	تخلیه محل تخلیه بیماران
clearing	تخلیه محل تخلیه بیماران
aeromedical unit	یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
cargo outturn report	گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
corrector	جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
stripping	تخلیه
evacuating	تخلیه
discharges	تخلیه
unstuffing	تخلیه
discharged	تخلیه
depletion	تخلیه
evacuate	تخلیه
discharge	تخلیه
exhaust	تخلیه
exhausts	تخلیه
evacuated	تخلیه
disembarkation	تخلیه
unloading	تخلیه
evacuates	تخلیه
emptying	تخلیه
LSD	تخلیه
landing, storage, delivery	تخلیه
evacuation	تخلیه
self maintained discharge	تخلیه ناوابسته
discharge	تخلیه الکتریکی
corona discharge	تخلیه کورونا
cooling water discharge	تخلیه اب سرد
brush discharge	تخلیه جارویی
escape channel	مجرای تخلیه اب
corollary discharge	تخلیه تبعی
disembarkation	تخلیه کردن
discharge cock	شیر تخلیه
discharge conveyor	نوار تخلیه
corona discharge	تخلیه الکتریکی
point discharge	تخلیه نقطهای
glow discharge	تخلیه تابنده
discharges	تخلیه الکتریکی
discharge opening	مجرای تخلیه
clearing out [of a place]	تخلیه [فضایی]
sluiceway	دهانه تخلیه
discharges	تخلیه بار
blow off	شیر تخلیه
discharge chute	سرسره تخلیه
glow discharge	تخلیه تابناک
discharge	تخلیه بار
lightning discharge	تخلیه اتمسفری
debarkation net	تور تخلیه
oscillating discharge	تخلیه مواج
undulatory discharge	تخلیه مواج
depletion area	ناحیه تخلیه
depletion barrier	ناحیه تخلیه
residual discharge	تخلیه مانده
defecation	تخلیه شکم
lightning discharge current	جریان تخلیه
flaming discharge	تخلیه مشتعل
depopulation	تخلیه جمعیت
depletion layer	ناحیه تخلیه
battlefield evacuation	تخلیه پزشکی
neural discharge	تخلیه عصبی
catharsis	تخلیه هیجانی
road clearance	تخلیه جاده
surging discharge	تخلیه نوشی
discahrge pipe	لوله تخلیه
quit	تخلیه خانه
quitting	تخلیه خانه
roll-on/roll-off	بارگیری- تخلیه
abreaction	تخلیه هیجانی
site clearance	تخلیه کارگاه
ozone depletion	تخلیه اوزون
relief well	چاه تخلیه
non self maintained discharge	تخلیه وابسته
area evacuation	تخلیه منطقهای
exhaust stroke	مرحله تخلیه
bank sluice	دریچه تخلیه
exhaust chute	ناودان تخلیه
drain cock	لوله تخلیه
drained	تخلیه کردن
evacuating	تخلیه کردن
vacate	تخلیه کردن
vacated	تخلیه کردن
vacates	تخلیه کردن
vacating	تخلیه کردن
chain of evacuation	سیستم تخلیه
electric discharge	تخلیه الکتریکی
evacuates	تخلیه کردن
electrostatic discharge	تخلیه الکتروستاتیکی
electron discharge	تخلیه الکترونها
electrical discharge	تخلیه برقی
evacuated	تخلیه کردن
dejecta	تخلیه مدفوع
drain	تخلیه کردن
discharge velocity	سرعت تخلیه
discharge voltage	ولتاژ تخلیه
medical recovery	تخلیه پزشکی
to offload	تخلیه کردن
disruptive discharge	تخلیه جرقهای
impulse discharge	تخلیه ضربهای
air evacuation	تخلیه هوایی
drain plug	پیچ تخلیه
medical evacuation	تخلیه بیماران
roll on/roll off	بارگیری- تخلیه
medical evacuation	تخلیه پزشکی
education pipe	لوله تخلیه
discharger of a capacitor	تخلیه خازن
discharging berth	اسکله تخلیه
rotary discharger	تخلیه گر گردان
discharging wharf	اسکله تخلیه
coefficient of discharge	ضریب تخلیه
medical evacuation	تخلیه بهداری
unloads	تخلیه کردن
discharge recorder	تخلیه نگار
discharge end	سمت تخلیه
depletion zone	ناحیه تخلیه
discharge pressure	فشار تخلیه
discharge opening	راهگاه تخلیه
internal discharge	تخلیه داخلی
discharge end	محل تخلیه
discharge of chips	تخلیه براده ها
discharge gate	دریچه تخلیه
discharge nozzle	فواره تخلیه
main discharge	تخلیه اصلی
discharge head	ارتفاع تخلیه
unload	تخلیه کردن
disembark	تخلیه کردن
discharge resistance	مقاومت تخلیه
disembarked	تخلیه کردن
sluices	دریچه تخلیه
unloaded	تخلیه کردن
sluiced	دریچه تخلیه
discharge valve	سوپاپ تخلیه
sluice	دریچه تخلیه
evacuate	تخلیه کردن
drains	تخلیه کردن
draining	تخلیه کردن
discharge spout	ناودانه ی تخلیه
discharge currect	جریان تخلیه
disembarks	تخلیه کردن
high rate discharge	تخلیه شدید
disembarking	تخلیه کردن
evacuees	پرسنل تخلیه شده
oil drain plug	توپی تخلیه روغن
aeromedical evacuation	تخلیه پزشکی هوایی
unloading takes place in ...	بار در ... تخلیه می شود.
dust removal	تخلیه گرد و خاک
dust exhaust	تخلیه گرد و خاک
oil drain cock	شیر تخلیه روغن
low pressure discharge	تخلیه ی فشار ضعیف
discharge capacity	فرفیت تخلیه بارانداز
discharges	اخراج تخلیه الکتریکی
discharge	اخراج تخلیه الکتریکی
abnormal glow discharge	تخلیه تابناک نامتعارف
evacuation policy	روش تخلیه پزشکی
discharge	شلیک عصبی تخلیه
discharge capacity	فرفیت تخلیه بار
electric discharge lamp	لامپ تخلیه الکتریکی
luminous discharge lamp	لامپ تخلیه الکتریکی
road clearance	تخلیه کردن جاده
sediment escape	ساختمانهای تخلیه و شستشو
exhaust system	سیستم تخلیه دود
discharges	شلیک عصبی تخلیه
local action	تخلیه موضعی باتری
extinction voltage	ولتاژ قطع تخلیه
normal glow discharge	تخلیه تابناک متعارف
semi self maintained discharge	تخلیه نیم وابسته
eduction pipe	لوله تخلیه یاکشش
tail escape	نهر تخلیه انتهائی
main gap	فاصله تخلیه اصلی
second townsend discharge	تخلیه دوم تاونزند
evacuee	پرسنل تخلیه شده
gas filled tube	لامپ تخلیه گازی
landing order	اجازه تخلیه بار
high frequency discharge	تخلیه فرکانس بالا
implusive discharge	تخلیه غیر متناوب
sanitation	سیستم تخلیه فاضل اب
evacuate	تخلیه مزاج کردن
landing weight	وزن با هنگام تخلیه
diffusion	تخلیه کردن بافشار
defecating	تخلیه کردن شکم
defecates	تخلیه کردن شکم
defecated	تخلیه کردن شکم
defecate	تخلیه کردن شکم
internal discharge	تخلیه جزیی داخلی
exhausts	تخلیه کردن خروج
incandescent cathode discharge	تخلیه کاتد ملتهب
gas discharge lamp	لامپ تخلیه گازی
gas discharge arrester	برقگیر تخلیه گازی
y valve	شیر تخلیه روغن
to discharge goods	کالا را تخلیه کردن
corona discharge current	جریان تخلیه کورونا
exhaust	تخلیه کردن خروج
clearing station	پست تخلیه بیماران
gas discharge relay	رله تخلیه گازی
stevedores	متصدی بارگیری و تخلیه
stevedore	متصدی بارگیری و تخلیه
inbound cargo	کالای تخلیه نشده
overdischarge of battery	تخلیه فرساینده باتری
first townsend discharge	تخلیه اول تاونزند
evacuates	تخلیه مزاج کردن