Dictiornary-Farsi | تخلیه کننده خودکار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (17 milliseconds)

English	Persian
automatic tipper	تخلیه کننده خودکار


Other Matches

automatic pilots	وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilot	وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
tipper	تخلیه کننده
evacuant	تخلیه کننده
silt ejector	تخلیه کننده رسوب
gas exhauster	تخلیه کننده گاز
automating	بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automates	بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automated	بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automate	بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
self unloading	خود بخود تخلیه کننده بار
autosyn	هماهنگ کننده خودکار
automatic timing advance	تنظیم کننده خودکار
automatic exchange	رد و بدل کننده خودکار
self acting	خودکار عمل کننده
automatic release	قطع کننده خودکار
automatic stabilizer	تثبیت کننده خودکار
automatic circuit breaker	کلید قطع کننده مدار خودکار
cargo outturn message	پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
evacuation	تخلیه یک نقطه ازاهالی یا نیرو تخلیه پزشکی
synchroreceiver	دستگاه گیرنده خودکار یا بستن خودکار فرامین کنترل اتش به توپ ضد هوایی
private automatic branch exchange	رد و بدل کننده شعبهای اتومات خصوصی مبادله انشعاب خودکار خصوصی
automatic levelling	سیستم متعادل کننده خودکارهواپیما سیستم ترازکننده خودکار
automatic error correction	تصحیح خودکار اشتباه اصلاح خودکار خطا
clearing	تخلیه محل تخلیه بیماران
clearings	تخلیه محل تخلیه بیماران
automatic programming	روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
autoloader	اسلحه خودکار یا نیمه خودکار
automatics	خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
automatic check	کنترل خودکار بررسی خودکار
submachinegun	مسلسل خودکار یانیمه خودکار
automatic	خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
goldie	علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
battery control central	مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
aided tracking	سیستم ردیابی خودکار سیستم تعقیب خودکار هدفها
automated teller machine	ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
aeromedical unit	یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
cargo outturn report	گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
link encryption	خودکار کردن سیستم رمز اتصال سیستم رمز به یک سیستم مخابراتی خودکار
corrector	جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
gyro pilot	سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
automatic coding	برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه نویسی خودکار
automatic toss	روش پرتاب خودکار بمب پرتاب خودکار بمب
landing, storage, delivery	تخلیه
stripping	تخلیه
emptying	تخلیه
depletion	تخلیه
exhaust	تخلیه
unstuffing	تخلیه
discharges	تخلیه
disembarkation	تخلیه
exhausts	تخلیه
discharge	تخلیه
unloading	تخلیه
evacuates	تخلیه
evacuate	تخلیه
evacuating	تخلیه
LSD	تخلیه
evacuation	تخلیه
evacuated	تخلیه
discharged	تخلیه
coefficient of discharge	ضریب تخلیه
catharsis	تخلیه هیجانی
disembarkation	تخلیه کردن
vacating	تخلیه کردن
vacates	تخلیه کردن
vacated	تخلیه کردن
vacate	تخلیه کردن
relief well	چاه تخلیه
evacuates	تخلیه کردن
lightning discharge current	جریان تخلیه
lightning discharge	تخلیه اتمسفری
chain of evacuation	سیستم تخلیه
quit	تخلیه خانه
evacuating	تخلیه کردن
quitting	تخلیه خانه
residual discharge	تخلیه مانده
discharge currect	جریان تخلیه
drain cock	لوله تخلیه
dejecta	تخلیه مدفوع
road clearance	تخلیه جاده
discahrge pipe	لوله تخلیه
medical evacuation	تخلیه بیماران
depletion area	ناحیه تخلیه
disembarking	تخلیه کردن
medical evacuation	تخلیه پزشکی
high rate discharge	تخلیه شدید
roll-on/roll-off	بارگیری- تخلیه
unload	تخلیه کردن
glow discharge	تخلیه تابناک
glow discharge	تخلیه تابنده
unloaded	تخلیه کردن
disembarked	تخلیه کردن
unloads	تخلیه کردن
disembarks	تخلیه کردن
cooling water discharge	تخلیه اب سرد
depletion layer	ناحیه تخلیه
defecation	تخلیه شکم
depletion zone	ناحیه تخلیه
medical evacuation	تخلیه بهداری
depopulation	تخلیه جمعیت
main discharge	تخلیه اصلی
debarkation net	تور تخلیه
evacuated	تخلیه کردن
evacuate	تخلیه کردن
corona discharge	تخلیه کورونا
corona discharge	تخلیه الکتریکی
corollary discharge	تخلیه تبعی
depletion barrier	ناحیه تخلیه
medical recovery	تخلیه پزشکی
disembark	تخلیه کردن
brush discharge	تخلیه جارویی
sluice	دریچه تخلیه
drain plug	پیچ تخلیه
flaming discharge	تخلیه مشتعل
education pipe	لوله تخلیه
electric discharge	تخلیه الکتریکی
neural discharge	تخلیه عصبی
electrical discharge	تخلیه برقی
electron discharge	تخلیه الکترونها
disruptive discharge	تخلیه جرقهای
point discharge	تخلیه نقطهای
sluiced	دریچه تخلیه
sluices	دریچه تخلیه
discharge spout	ناودانه ی تخلیه
discharge valve	سوپاپ تخلیه
discharge velocity	سرعت تخلیه
discharge voltage	ولتاژ تخلیه
discharger of a capacitor	تخلیه خازن
discharging berth	اسکله تخلیه
discharging wharf	اسکله تخلیه
ozone depletion	تخلیه اوزون
electrostatic discharge	تخلیه الکتروستاتیکی
surging discharge	تخلیه نوشی
drained	تخلیه کردن
drain	تخلیه کردن
site clearance	تخلیه کارگاه
sluiceway	دهانه تخلیه
air evacuation	تخلیه هوایی
escape channel	مجرای تخلیه اب
exhaust chute	ناودان تخلیه
exhaust stroke	مرحله تخلیه
draining	تخلیه کردن
internal discharge	تخلیه داخلی
non self maintained discharge	تخلیه وابسته
undulatory discharge	تخلیه مواج
oscillating discharge	تخلیه مواج
self maintained discharge	تخلیه ناوابسته
to offload	تخلیه کردن
drains	تخلیه کردن
area evacuation	تخلیه منطقهای
abreaction	تخلیه هیجانی
discharge conveyor	نوار تخلیه
battlefield evacuation	تخلیه پزشکی
discharge	تخلیه بار
clearing out [of a place]	تخلیه [فضایی]
bank sluice	دریچه تخلیه
discharge opening	راهگاه تخلیه
discharge of chips	تخلیه براده ها
impulse discharge	تخلیه ضربهای
discharge cock	شیر تخلیه
discharge chute	سرسره تخلیه
discharge nozzle	فواره تخلیه
discharge head	ارتفاع تخلیه
discharge gate	دریچه تخلیه
discharge end	محل تخلیه
discharge end	سمت تخلیه
discharges	تخلیه الکتریکی
discharge recorder	تخلیه نگار
discharge opening	مجرای تخلیه
rotary discharger	تخلیه گر گردان
discharge resistance	مقاومت تخلیه
roll on/roll off	بارگیری- تخلیه
discharges	تخلیه بار
discharge	تخلیه الکتریکی
blow off	شیر تخلیه
discharge pressure	فشار تخلیه
oil drain cock	شیر تخلیه روغن
evacuates	تخلیه مزاج کردن
evacuated	تخلیه مزاج کردن
exhaust system	سیستم تخلیه دود
stevedore	متصدی بارگیری و تخلیه
evacuation policy	روش تخلیه پزشکی
unloading takes place in ...	بار در ... تخلیه می شود.
discharge capacity	فرفیت تخلیه بار
extinction voltage	ولتاژ قطع تخلیه
oil drain plug	توپی تخلیه روغن
discharge capacity	فرفیت تخلیه بارانداز
normal glow discharge	تخلیه تابناک متعارف
discharges	شلیک عصبی تخلیه
gas discharge arrester	برقگیر تخلیه گازی
glow discharge lamp	لامپ تخلیه کنتاکتی
gas discharge lamp	لامپ تخلیه گازی
gas filled tube	لامپ تخلیه گازی
discharges	اخراج تخلیه الکتریکی
defecated	تخلیه کردن شکم
defecating	تخلیه کردن شکم
defecate	تخلیه کردن شکم
evacuees	پرسنل تخلیه شده
first townsend discharge	تخلیه اول تاونزند