English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English Persian
estimate تخمین زدن براورد براورد وضعیت
estimated تخمین زدن براورد براورد وضعیت
estimates تخمین زدن براورد براورد وضعیت
estimating تخمین زدن براورد براورد وضعیت
Other Matches
estimate [quote] براورد [تخمین] [اقتصاد]
estimate of the situation براورد وضعیت
appreciation of the situation براورد وضعیت
estimated of situation براورد وضعیت
dam design براورد سد براورد بند
estimated براورد کردن براورد
estimates براورد کردن براورد
estimating براورد کردن براورد
estimate براورد کردن براورد
appraisal براورد
evaluation براورد
line of regression خط براورد
estimated براورد
appraisals براورد
evaluations براورد
surveys براورد
estimates براورد
surveyed براورد
survey براورد
estimation براورد
estimate براورد
estimating براورد
estimations براورد
calculating factor ضریب براورد
commander's estimate براورد فرماندهی
surveyors براورد کننده
interpolations براورد درونی
extrapolations براورد برونی
interpolation براورد درونی
calculation حساب براورد
estimating براورد کردن
estimates براورد کردن
surveyor براورد کننده
extrapolation براورد برونی
error of estimate خطای براورد
point estimate براورد نقطهای
put at براورد کردن
biased estimate براورد سودار
estimate براورد کردن
regression estimate براورد رگرسیون
rough estimate براورد تقریبی
staff estimate براورد ستادی
time estimation براورد زمانی
point estimation براورد نقطهای
unbiased estimate براورد ناسودار
underestimation براورد نقصانی
assessment تقویم براورد
assessment براورد مالیات
assessments تقویم براورد
assessments براورد مالیات
overestimation براورد اضافی
cost estimate براورد هزینه
survey براورد کردن
calculates براورد کردن
surveyed براورد کردن
calculate براورد کردن
surveys براورد کردن
cost calculation براورد هزینه
estimator براورد کننده
cost accountant براورد کننده
interval estimate براورد فاصلهای
intelligence estimate براورد اطلاعات
estimated براورد کردن
calculated براورد کردن
overestimate زیاد براورد کردن
abstracts فهرست خلاصه براورد
overestimated زیاد براورد کردن
overestimates زیاد براورد کردن
overestimating زیاد براورد کردن
quantity surveyor براورد کننده مقادیر
overrated زیاد براورد کردن
overrates زیاد براورد کردن
overrating زیاد براورد کردن
quantity surveyors براورد کننده مقادیر
estimable قابل براورد کردن
overrate زیاد براورد کردن
abstracting فهرست خلاصه براورد
least squares estimates براورد حداقل مربعات
quantily surveyor براورد کننده مقادیر
the estimative faculty قوه سنجش یا براورد
command budget estimate براورد بودجه یکان
misestimate غلط براورد کردن
misvalue بناحق براورد کردن
conservative estimate براورد محافظه کارانه
over estimation بیش از حد براورد کردن
standard error of estimate خطای معیار براورد
overestimation پیش براورد کردن
pre design estimate براورد مقدماتی طرح
calculable براورد کردنی قابل اعتماد
capitalization براورد ارزش حال سرمایه
unliquidated damages خسارات غیرقابل براورد به پول
unbiased estimators براورد کنندههای بدون تورش
second revised estimate براورد تجدید نظر شده دوم
damage assessment تعیین میزان خسارت براورد ضایعات
forecast براورد کردن از قبل پیش بینی
forecasted براورد کردن از قبل پیش بینی
forecasts براورد کردن از قبل پیش بینی
overcapitalize بیش ازاندازه واقعی براورد کردن
i put the population at 0000 نفوس انجا را 00002 تن براورد می کنم
to overcapitalize a company سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
over capitalised براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
credit system of supply سیستم براورد اعتبار برای تهیه و اماد سیستم تعیین اعتبار خرید اماد
estimably بطوریکه بتوان تخمین تخمین زد
inverse تغییر وضعیت منط قی یک سیگنال یا وسیله به وضعیت مخالف آن
serviceability criteria وضعیت امادگی تجهیزات وضعیت قابلیت استفاده ازوسایل
hartley بیت و یا احتمال یک وضعیت از بین ده وضعیت معادل
active status وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
race وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
races وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
raced وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
statement of service خلاصه وضعیت خدمتی وضعیت خدمت
flags یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flying status وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
flag یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
transparently مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparent مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
holding position وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
devices یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
device یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
readiness condition وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
surmising تخمین
underestimated تخمین کم
underestimates تخمین کم
underestimating تخمین کم
surmised تخمین
surmise تخمین
underestimate تخمین کم
surmises تخمین
estimations تخمین
estimation تخمین
estimated تخمین
estimating تخمین
estimates تخمین
estimate تخمین
approximations تخمین
approximation تخمین
assessment تخمین
assessments تخمین
defense readiness condition وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
guesses تخمین فرض
estimated تخمین تقویم
guestimating تخمین زدن
guestimates تخمین زدن
guestimated تخمین زدن
guesstimating تخمین زدن
guesstimates تخمین زدن
guessed تخمین فرض
guessed تخمین زدن
guesstimated تخمین زدن
guesstimate تخمین زدن
guesses تخمین زدن
range determination تخمین مسافت
estimations تخمین زدن
give or take تخمین تقریبی
regression estimate تخمین رگرسیون
cost estimate تخمین مخارج
estimate تخمین تقویم
estimable تخمین پذیر
range sensing تخمین مسافت
parametric estimate تخمین تقریبی
estimate ارزیابی تخمین
estimate تخمین زدن
guess تخمین زدن
guess تخمین فرض
conjecturable قابل تخمین
estimates تخمین تقویم
over estimation تخمین بیش از حد
estimate of costs تخمین مخارج
estimating تخمین زدن
estimator تخمین کننده
estimator تخمین زننده
estimates ارزیابی تخمین
measurement of demand تخمین تقاضا
estimates تخمین زدن
estimating ارزیابی تخمین
estimating تخمین تقویم
rough guess <idiom> تخمین تقریبی
estimation تخمین زدن
point estimation تخمین نقطهای
estimated ارزیابی تخمین
parameter estimation تخمین پارامترها
overestimation تخمین حدبالا
inestimable تخمین ناپذیر
invaluable غیرقابل تخمین
estimated تخمین زدن
estimate براوردکردن تخمین زدن
estimating براوردکردن تخمین زدن
to take the gauge of براوردکردن تخمین زدن
estimated براوردکردن تخمین زدن
unbiased estimate تخمین بدون تورش
estimates براوردکردن تخمین زدن
incalculable غیر قابل تخمین
probable <adj.> تخمین زده شده
account تخمین زدن دانستن
inappreciable غیر قابل تخمین
anticipated <adj.> تخمین زده شده
range finding تخمین مسافت کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com