English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (13 milliseconds)
English Persian
association of ideas تداعی اندیشه ها
Other Matches
association تداعی
associations تداعی
associative shift جابجایی تداعی
association time زمان تداعی
association of ideas تداعی معانی
associationism تداعی گرایی
association test ازمون تداعی
associationist تداعی گرا
association method روش تداعی
association cortex قشر تداعی
backward association تداعی وارونه
clang association تداعی اوایی
associative memory حافظه تداعی
associative fluency سیالی تداعی
free association تداعی ازاد
assiciative strength نیرومندی تداعی
forward association تداعی رو به جلو
association school مکتب تداعی
associative inhibition بازداری ناشی از تداعی
associative facilitation سهولت ناشی از تداعی
association psychology روانشناسی تداعی گرا
associative thinking تفکر تداعی گرا
association by contiguity تداعی از راه مجاورت
association تداعی معانی تجمع
associations تداعی معانی تجمع
word association test ازمون تداعی واژه ها
resemblance [تداعی کردن طرح یا الگو]
meditation اندیشه
second thoughts اندیشه
mentalities اندیشه
mentality اندیشه
notional اندیشه
by rote بی اندیشه
brainchild اندیشه
conception اندیشه
concept اندیشه
internal conception اندیشه
ideas اندیشه ها
reflexion اندیشه
rapt in meditation اندیشه
devisal اندیشه
excogitation اندیشه
extemporal بی اندیشه
extemporarily بی اندیشه
incogitant بی اندیشه
offhanded بی اندیشه
offhandedly بی اندیشه
on the impluse of the moment بی اندیشه
ponderation اندیشه
concepts اندیشه ها
afterthoughts پس اندیشه
thoughts اندیشه
thought اندیشه
solicitude اندیشه
anxiety اندیشه
anxieties اندیشه
idea اندیشه
afterthought پس اندیشه
ideas اندیشه
delib erator اندیشه کننده
intellectual history تاریخ اندیشه ها
musingly در حال اندیشه
plans تدبیر اندیشه
otherworldiness اندیشه عاقبت
overwhelmed with reflection مستغرق اندیشه
immersed in thinking غرق اندیشه
idiographic اندیشه نگار
notions اندیشه فکر
notion اندیشه فکر
deliberations اندیشه تامل
deliberation اندیشه تامل
worry اندیشه نگرانی
ideality اندیشه گرایی
ideation اندیشه پردازی
ideational fluency سیالی اندیشه
plan تدبیر اندیشه
ponderingly اندیشه کنان
premeditatedly با اندیشه قبلی
trow اندیشه کردن
pondered اندیشه کردن
woriless بی غم اسوده بی اندیشه
ponder اندیشه کردن
reflection بازتاب اندیشه
to set one's affection اندیشه کردن
to bethink oneself اندیشه کردن
prenotion پیش اندیشه
ponders اندیشه کردن
refelectingly اندیشه کنان
pondering اندیشه کردن
syntaxic thought اندیشه منطقی
thinkable اندیشه پذیر
thought reading اندیشه خوانی
thought stopping technique فن بازداری اندیشه
economic thought اندیشه اقتصادی
an absurd notion اندیشه پوچ
cogitating اندیشه کردن
mentality شیوه اندیشه
speculative مربوط به اندیشه
bubbled اندیشه پوچ
forethought اندیشه قبلی
worries اندیشه نگرانی
bubble اندیشه پوچ
meditate اندیشه کردن
meditated اندیشه کردن
meditates اندیشه کردن
meditating اندیشه کردن
considered با اندیشه صحیح
telepathy اندیشه خوانی
muse اندیشه کردن
mused اندیشه کردن
muses اندیشه کردن
cogitates اندیشه کردن
cogitated اندیشه کردن
cogitation اندیشه وتفکر
devisable شایسته اندیشه
conspiratress اندیشه کردن در
bubbling اندیشه پوچ
mentalities شیوه اندیشه
cogitativeness قوه اندیشه
cogitable اندیشه پذیر
opinion رای اندیشه
cerebrotonic اندیشه ورز
opinions رای اندیشه
bubbles اندیشه پوچ
brooder اندیشه کننده
bethink اندیشه کردن
cogitate اندیشه کردن
cerebrotonia اندیشه ورزی
cogitative مربوط به اندیشه وتفکر
thinking type سنخ اندیشه ورز
pursuance of a plan تعقیب اندیشه یا نقشهای
ideographs حروف اندیشه نگاری
the seat thought مرکز اندیشه یا فکر
to r.over something درچیزی اندیشه کردن
homo sapiens انسان اندیشه ورز
to contemplate about/on/over something اندیشه کردن [در باره چیزی]
to meditate on/over something اندیشه کردن [در باره چیزی]
to ruminate on something اندیشه کردن [در باره چیزی]
extemporised بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporises بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporising بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporize بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporized بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
conceptualize تصور یا اندیشه چیزی راکردن
extemporizes بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporizing بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
ruminate اندیشه کردن دوباره جویدن
to form a notion اندیشه کردن خیال بستن
to go off half بی اندیشه سخن گفتن وزیاددیدن
ruminating اندیشه کردن دوباره جویدن
ruminated اندیشه کردن دوباره جویدن
ruminates اندیشه کردن دوباره جویدن
to take counsel of one'spillow شب هنگام اندیشه در چیزی کردن
to consult one's pillow هنگام شب پیش خود اندیشه کردن
to open one's mind اندیشه یا راز خود را به کسی گفتن
to speak one's mind اندیشه خود را اشکار کردن رک سخن گفتن
tree of life درخت زندگی [این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
intrusive thoughts اندیشه هایی که بی اراده شخص بخاطرش می اید افکار فضول
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
deliberated اندیشه کردن کنکاش کردن
deliberates اندیشه کردن کنکاش کردن
deliberating اندیشه کردن کنکاش کردن
deliberate اندیشه کردن کنکاش کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com