Dictiornary-Farsi | تراز پیوسته اب | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
permanent water level	تراز پیوسته اب


Search result with all words

continuous levelling	تراز یابی پیوسته
Other Matches

bubble level	تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
camper level	تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
level	تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
spirit level	تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
storage level	تراز ذخیره تراز مخزن
contours	خطوط تراز یا منحنیهای تراز
away	پیوسته بطور پیوسته
levels	تراز کردن تراز
levelled	تراز کردن تراز
level	تراز کردن تراز
leveled	تراز کردن تراز
map plane	سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
cohesive	به هم پیوسته
continued	پیوسته
concomitant	پیوسته
contiguous	پیوسته
continual	پیوسته
for ever and aday	پیوسته
continous	پیوسته
uninterrupted	پیوسته
married	پیوسته
unremittingly	پیوسته
non-stop	پیوسته
round-the-clock	پیوسته
legato	پیوسته
on and on	پیوسته
on end	پیوسته
incessantly	پیوسته
annexed	پیوسته
proximate	پیوسته
perpetually	پیوسته
ceaseless	پیوسته
attached	پیوسته
eternal	پیوسته
syndetic	پیوسته
affined	پیوسته
bursts	پیوسته
burst	پیوسته
coalescent	پیوسته
for evermore	پیوسته
coadunate	پیوسته
alway	پیوسته
everywhen	پیوسته
cursive	پیوسته
continuous	پیوسته
ceaselessly	پیوسته
never ceasing	پیوسته
in connexion with	پیوسته به
d. in	پیوسته
allied	پیوسته
conjoint	پیوسته
incessant	پیوسته
sustained yield	بازده پیوسته
symphsis	عضو پیوسته
nid nod	پیوسته جنبیدن
sympetalous	پیوسته گلبرگ
thereunto	بضمیمیه ان پیوسته به ان
continuous scrolling	حرکت پیوسته
continuous spectrum	طیف پیوسته
indiscrete	بهم پیوسته
adjoin	پیوسته بودن
adjoins	پیوسته بودن
whittle	پیوسته کم کردن
incessant drinking	پیوسته گساری
gamosepalous	پیوسته کاسبرگ
end to end	سرهم پیوسته
gamophyllous	پیوسته برگ
ex post	بوقوع پیوسته
gamopetalous	پیوسته گلبرگ
peals	صدای پیوسته
full time	پیوسته کار
linked list	لیست پیوسته
continuous tone	اهنگ پیوسته
continuous tone	ته رنگ پیوسته
continuous traffic line	خط پیوسته امد و شد
continuous variable	متغیر پیوسته
insobriety	شرب پیوسته
inseparate	بهم پیوسته
pealed	صدای پیوسته
pealing	صدای پیوسته
nid nod	پیوسته جنباندن
to be in a state of f.	پیوسته درتغییربودن
burst mode	حالت پیوسته
forever	جاویدان پیوسته
peal	صدای پیوسته
accretion	رشد پیوسته
continuous data	دادههای پیوسته
continuous distributions	توزیع پیوسته
continuous duty	کار پیوسته
compact	بهم پیوسته
compacted	بهم پیوسته
compacting	بهم پیوسته
continuate	پیوسته بهم
connecting arrangement	ترتیب پیوسته
burster	فرم پیوسته
against	پیوسته مجاور
accrete	بهم پیوسته
aggregate	بهم پیوسته
aggregates	بهم پیوسته
collateral measures	اقدامت پیوسته
connected measures	اقدامت پیوسته
conjunct	بهم پیوسته
diligence	کوشش پیوسته
diligency	کوشش پیوسته
continuous error	خطای پیوسته
to whittle at	پیوسته بریدن
haunt	پیوسته امدن به
adjoined	پیوسته بودن
continuous paper	کاغذ پیوسته
contiguous	همجوار پیوسته
collective	بهم پیوسته
continuous phase	فاز پیوسته
continuous process	فرایند پیوسته
haunts	پیوسته امدن به
compacts	بهم پیوسته
continuous processing	پردازش پیوسته
flow chip	براده پیوسته
continuous form	ورقه پیوسته
continuous forms	ورقههای پیوسته
without rest	پیوسته لاینقطع
without intermission	پیوسته لاینقطع
continuous function	تابع پیوسته
vicinal	در همسایگی پیوسته
continuous background radiation	تابش زمینهای پیوسته
continuous packing column	ستون پر شده پیوسته
continuous grading	دانه بندی پیوسته
continuous extraction apparatus	دستگاه استخراج پیوسته
continuous forms	فرم های پیوسته
continuous rating	کار پیوسته اسمی
direct connected	ماشینهای بهم پیوسته
continuing appropriation	تامین اعتبار پیوسته
statement with debate	بیانیه با بحث پیوسته
so let us always be kind	پیوسته مهربان باشیم
steady	پیوسته ویکنواخت کردن
to breed in and in	پیوسته باخویشاوندان پیوندکردن
to chop and change	پیوسته تغییررای دادن
to hang together	باهم پیوسته یامتحدبودن
to keep on	پیوسته نگاه داشتن
steadying	پیوسته ویکنواخت کردن
to run on	بهم پیوسته بودن
tractor feed	تغذیه کاغذ پیوسته
uniterrupted	پیوسته غیرمقطوع دایم
continuous flow analyser	تجزیه گر جریان پیوسته
continuous function	تابع پیوسته [ریاضی]
always	پیوسته همه وقت
steadily	بطور پیوسته و یکنواخت
to peg a way at some work	پیوسته درسرچیزی کارکردن
order about	پیوسته پی فرمان فرستادن
steadied	پیوسته ویکنواخت کردن
he kept on speaking	پیوسته سخن میگفت
gamosepalous	دارای کاسبرگ پیوسته
gamophyllous	دارای برگ پیوسته
indiscretely	بطور بهم پیوسته
zigzags	خطوط جناغی پیوسته
zigzag	خطوط جناغی پیوسته
steadiest	پیوسته ویکنواخت کردن
steadies	پیوسته ویکنواخت کردن
gamopetalous	دارای گلبرگ پیوسته
zigzagged	خطوط جناغی پیوسته
zigzagging	خطوط جناغی پیوسته
terraces	ردیف خانههای بهم پیوسته
to be connected	بهم پیوسته [متصل] بودن
without interruption	پیوسته پی در پی بطورمسلسل بدون بادخور
linked pie/column graph	نمودار گرد و ستونی پیوسته
full time	پیوسته کاری تمام وقت
to keep the track of something	پیوسته ازچیزی اگاهی داشتن
companionate	بهم پیوسته دراثر اتحادواشتراک
true or sternal ribs	دندههای حقیقی اضلاع پیوسته به قص
correlative	بهم پیوسته جفت نظیر
to move a bout	پیوسته جای خود را تغییردادن
terrace	ردیف خانههای بهم پیوسته
bottom level	تراز کف
quadrant	تراز
graphical site table	خط کش تراز
level with each other	در یک تراز
levelling straightedge	خط کش تراز
surface plate	تراز
water level	تراز اب
yokefellow	هم تراز
f. with the woll	تراز
leveled	هم تراز
levels	هم تراز
level	هم تراز
degenerating	هم تراز
degenerates	هم تراز
degenerated	هم تراز
degenerate	هم تراز
flushing	تراز
flushes	تراز
levels	تراز
leveled	تراز
levelled	تراز
level	تراز
levelled	هم تراز
flush	تراز
spirit level	تراز
balance	تراز
balances	تراز
site	تراز
sited	تراز