English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (43 milliseconds)
English Persian
secrete تراوش کردن پنهان کردن
secreted تراوش کردن پنهان کردن
secretes تراوش کردن پنهان کردن
secreting تراوش کردن پنهان کردن
Other Matches
cover one's tracks <idiom> پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
infltrate با تراوش گذراندن تراوش کردن
bilge رخنه پیدا کردن تراوش کردن
camouflage استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaging استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
wrap لفافه دار کردن پنهان کردن
wraps لفافه دار کردن پنهان کردن
oozing تراوش کردن
oozes تراوش کردن
oozed تراوش کردن
infiltrating تراوش کردن
leakage تراوش کردن
percolate تراوش کردن
percolating تراوش کردن
percolates تراوش کردن
percolated تراوش کردن
ooze تراوش کردن
infiltrate تراوش کردن
seep تراوش کردن
seeps تراوش کردن
gleet تراوش کردن
exudes تراوش کردن
to spring a leak تراوش کردن
exuded تراوش کردن
seeping تراوش کردن
to leak تراوش کردن
exude تراوش کردن
infiltrates تراوش کردن
infiltrated تراوش کردن
exuding تراوش کردن
osmose تراوش کردن
seeped تراوش کردن
leaks تراوش کردن
transude تراوش کردن
leakages تراوش کردن
inpour تراوش کردن
leak تراوش کردن
leaked تراوش کردن
seeping چکه تراوش کردن
seep چکه تراوش کردن
seeped چکه تراوش کردن
puddling تراوش ناپذیر کردن
seeps چکه تراوش کردن
dissembled تدلیس کردن پنهان کردن
dissemble تدلیس کردن پنهان کردن
to keep back دفع کردن پنهان کردن
dissembles تدلیس کردن پنهان کردن
dissembling تدلیس کردن پنهان کردن
encryption رمزدار کردن پنهان کردن
shadowed پنهان کردن
disguised پنهان کردن
conceals پنهان کردن
shadow پنهان کردن
hides پنهان کردن
closeted پنهان کردن
closet پنهان کردن
masks پنهان کردن
mask پنهان کردن
conceal پنهان کردن
disguising پنهان کردن
lay low <idiom> پنهان کردن
disguises پنهان کردن
hide پنهان کردن
cover پنهان کردن
closeting پنهان کردن
secrete پنهان کردن
caches پنهان کردن
encrypt پنهان کردن
covers پنهان کردن
disguise پنهان کردن
eloign پنهان کردن
dissimulated پنهان کردن
cloaking پنهان کردن
cache پنهان کردن
sweep under the rug <idiom> پنهان کردن
cloaks پنهان کردن
dissimulating پنهان کردن
shadows پنهان کردن
dissimulate پنهان کردن
closets پنهان کردن
dissimulates پنهان کردن
coverings پنهان کردن
shadowing پنهان کردن
secreted پنهان کردن
secretes پنهان کردن
cloak پنهان کردن
secreting پنهان کردن
cloaked پنهان کردن
concealment پنهان کردن پوشاندن
pockets درجیب پنهان کردن
pocket درجیب پنهان کردن
embed درزمین پنهان کردن
veils مستوریا پنهان کردن
occult از نظر پنهان کردن
veil مستوریا پنهان کردن
embeds درزمین پنهان کردن
inconcealable غیرقابل پنهان کردن
masks ماسک زدن پنهان کردن
mask ماسک زدن پنهان کردن
camouflages پنهان کردن وسایل جنگی
software encryption پنهان کردن نرم افزاری
to ballot for بارای پنهان انتخاب کردن
camouflage پنهان کردن وسایل جنگی
becloud زیر ابر پنهان کردن
camouflaging پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged پنهان کردن وسایل جنگی
hickok belt مخفی شدن پنهان کردن
to go underground خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
gloss over <idiom> پنهان کردن ،خوب جلوه دادن
to go into hiding خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
cache فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
cache memory فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
caches فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
conceal پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
conceals پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
scratchpad حافظه پنهان برای بافر کردن داده ارسالی بین پردازنده سریع و وسیله ورودی / خروجی کند.
osmose نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
stacked قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
hits داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
secernent تراوش افزا اروی تراوش افزا
cache مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
flash defilade پنهان کردن برق دهانه توپ استتار برق دهانه توپ
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
weep تراوش
variations تراوش
leak تراوش
seeped تراوش
secretion تراوش
flux تراوش
gushes تراوش
overflowing تراوش
weeps تراوش
variation تراوش
permeation تراوش
seep تراوش
leaked تراوش
leakage تراوش
leaks تراوش
leakages تراوش
percolation تراوش
gushed تراوش
transudation تراوش
seeps تراوش
seeping تراوش
exudation تراوش
infiltration تراوش
gush تراوش
osmotic تراوش کننده
osmotically از راه تراوش
psychic secretion تراوش روانی
secernent تراوش کننده
perviousness تراوش پذیری
transudate عرق تراوش
seeped تراوش طبیعی
pourer تراوش کننده
impermeable تراوش ناپذیر
seeping تراوش طبیعی
diffusion of electrolyte تراوش الکترولیت
gleet تراوش سوزاکی
seeps تراوش طبیعی
grid leak تراوش شبکه
infiltration coefficient ضریب تراوش
percolation فرورفت تراوش
seepage surface سطح تراوش
osmosis اسمز تراوش
seepage area منطقه تراوش
seepage area حوزه تراوش
seep تراوش طبیعی
permeability تراوش پذیری
impermeability نفوذناپذیری تراوش ناپذیری
poured تراوش بوسیله ریزش
pouring تراوش بوسیله ریزش
infiltration پالایش بوسیله تراوش
pour تراوش بوسیله ریزش
impermeable غیر قابل تراوش
brights disease تراوش پیشاب سفید
gleety مانند تراوش سوزاکی
exocrine بخارج تراوش کننده
puddled soil خاک تراوش ناپذیر
pours تراوش بوسیله ریزش
drools اب از دهان تراوش شدن
drool اب از دهان تراوش شدن
drooled اب از دهان تراوش شدن
drooling اب از دهان تراوش شدن
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com