Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
pusher tractor
تراکتور چرخ زنجیری که اسکریپر را هنگام خاکبرداری به حرکت درمی اورد
Other Matches
caterpillar
تراکتور زنجیری بشکل کرم صد پا حرکت کردن
caterpillars
تراکتور زنجیری بشکل کرم صد پا حرکت کردن
track layting tractor
تراکتور چرخ زنجیری
cluster mill
فرزی که متشکل از دو نوردمتحرک کوچک که هر کدام ازانها به وسیله یک جفت نوردبزرگ حائل و به حرکت درمی اید
turbopump
پمشی که توسط توربینی که بوسیله گازهای حاصل ازسوختن سوختهای راکت به چرخش درامده به حرکت درمی اید
dragged
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
alluvial deposit
موادیکه هنگام حرکت اب ته نشین میشوند
adjusting to water
حرکت در هوا هنگام فرود دراب
zero hour
هنگام حمله یا حرکت تعیین شده قبلی
windage
تنظیم حرکت تفنگ درهدفگیری هنگام وجود بادعرضی
antistrophe
حرکت از چپ براست نمایشگران هنگام اواز دسته جمعی
atmospheric braking
کند شدن سرعت حرکت یک جسم هنگام برخورد بااتمسفر
lenz' law
جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
set forward
جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
scraper
اسکریپر
drag scraper
اسکریپر مخزنی
slack line
اسکریپر کابلی
levelling drag scrapers
اسکریپر تیغه دار
blades scrapers
اسکریپر تیغه دار
bill of health
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
hoist line
کابلی که بدنه اسکریپر را بالاو پایین میبرد
it films well
درفیلم خوب درمی اید
She fabricates them. she makes them up .
اینها را از خودش می سازد ( درمی آورد)
The noice gets my monkey up .
این سر وصداها کفرم را درمی آورد
excavation
خاکبرداری
cut
خاکبرداری
excavating
خاکبرداری
excavate
خاکبرداری
cuts
خاکبرداری
excavated
خاکبرداری
excavates
خاکبرداری
tractors
تراکتور
crawler tractor
تراکتور
tractor
تراکتور
slope of cutting
شیروانی خاکبرداری
railing
خاکبرداری باریل
borrow pit
چاله خاکبرداری
borrow pit
گود خاکبرداری
railings
خاکبرداری باریل
snow tractor
تراکتور برف
two wheel tractor
تراکتور دوچرخه
caterpillar tractor
تراکتور کاترپیلار
diesel engined motive unit
تراکتور دیزلی
payloader
تراکتور بالابر
diesel engined tractor
تراکتور دیزلی
dredging
خاکبرداری زیر ابی
excavation in river bed
خاکبرداری در بستر رودخانه
hoes
کج بیل حفاری یا خاکبرداری
hoeing
کج بیل حفاری یا خاکبرداری
overbreak
خاکبرداری اضافه برنیمرخ
hoe
کج بیل حفاری یا خاکبرداری
intercepting ditch
ابرو بالای خاکبرداری
hoed
کج بیل حفاری یا خاکبرداری
crawler type tractor
تراکتور نوع خزنده
flesh brush
لیف یادستکشی که بتن مالیده خون رابگردش درمی اورند
alpha privative
الف سالبه که در سر برخی واژههای انگلیسی نیز درمی اید
landscape
خاکبرداری وخیابان بندی کردن
landscaped
خاکبرداری وخیابان بندی کردن
landscapes
خاکبرداری وخیابان بندی کردن
landscaping
خاکبرداری وخیابان بندی کردن
wanigan
سقف تراکتور یا ماشین باری
wannigan
سقف تراکتور یا ماشین باری
Bobtail
[tractor unit]
[American English]
تراکتور
[کامیون بدون تریلر]
rain box
صندوق یا اسباب بازی دیگری که درتماشاخانه صدای باران ازان درمی اورند
borrow pit
محل خاکبرداری جهت استفاده خاک ان درخاکریز
to shoot one's mouth off
<idiom>
چیزهایی را بگویند که به مردم نباید گفت
[مثال چقدر پول درمی آورد ماهانه]
gargoyles
ناودانی که از دیوار پیشامدگی پیدا میکند و بیشتر انرابصورت سر وتن انسان یاجانوری درمی اورند
gargoyle
ناودانی که از دیوار پیشامدگی پیدا میکند و بیشتر انرابصورت سر وتن انسان یاجانوری درمی اورند
escheat
در CLاراضیی را گویند که پس ازفوت مالک به علت عدم وجودوراث قانونی به مالکیت دولت درمی اید
tractors
تراکتور یا ماشین شخم زنی گاو اهن موتوری
tractor
تراکتور یا ماشین شخم زنی گاو اهن موتوری
differential ailerons
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
piezoelectric
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
rivalling
هم اورد
corrival
هم اورد
flotsam
اب اورد
antagonist
هم اورد
antagonists
هم اورد
souvenirs
ره اورد
competitor
هم اورد
supplementing
پس اورد هم اورد
supplements
پس اورد هم اورد
competitors
هم اورد
supplement
پس اورد هم اورد
rivals
هم اورد
moraine
یخ اورد
souvenir
ره اورد
rivalled
هم اورد
gifts
ره اورد
rivaling
هم اورد
gift
ره اورد
rivaled
هم اورد
rival
هم اورد
supplemented
پس اورد هم اورد
helmzhold resonator
محفظه توخالی که تنها با یک سوراخ کوچک به محیط خارج مرتبط است و در ازای فرکانس معینی به تشدید درمی اید
presenting
ره اورد اهداء
size
بر اورد کردن
sizes
بر اورد کردن
resulting
دست اورد
result
دست اورد
resulted
دست اورد
jetsam
کالای اب اورد
consequences
دست اورد
consequence
دست اورد
presented
ره اورد اهداء
present
ره اورد اهداء
adversaries
مبارز هم اورد
presents
ره اورد اهداء
grievous
اندوه اورد
he called his kindred together
خوبشاوندان خودرافراهم اورد
he brought more money
باز پول اورد
funnily
چنانکه خنده اورد
annual accumulation of sediment
سال اورد ته نشست
opprobriously
چنانکه رسوایی اورد
perniciously
چنانکه زیان اورد
snowdrifts
برف باد اورد
gruesomely
چنانکه وحشت اورد
snowdrift
برف باد اورد
catenarian
زنجیری
cyclic
زنجیری
andromeda
زن زنجیری
andromedae
زن زنجیری
chain bridge
پل زنجیری
concatenation
هم زنجیری
bandog
سگ زنجیری
epispastic
مشمع یاچیزدیگری که تاول اورد
he brought more money
قدری دیگر پول اورد
nauseant
دارو و یا چیزدیگری که تهوع اورد
clear one's ears
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
series circuits
مدارهای زنجیری
cascade control
تنظیم زنجیری
chain guage
اشل زنجیری
tape gauge
اشل زنجیری
chain printer
چاپگر زنجیری
chain rule
قانون زنجیری
chain splice
پیوند زنجیری
chain stopper
خفت زنجیری
linkage effects
اثرات زنجیری
chain effects
اثرات زنجیری
chain clamp
گیره زنجیری
series conductor
رسانای زنجیری
series connection
اتصال زنجیری
chain banking
بانکداری زنجیری
cyclic item
اقلام زنجیری
catenation
زنجیری شدن
cumulative ionization
یونش زنجیری
series generator
مولد زنجیری
cascade converter
تبدیلگر زنجیری
addition polymerization
بسپارش زنجیری
motor converter
تبدیلگر زنجیری
series coil
پیچک زنجیری
series turn
دورهای زنجیری
chain letters
نامهی زنجیری
series field
میدان زنجیری
chained files
فایلهای زنجیری
synthetic polymer
بسپار زنجیری
sleeve link
دکمه زنجیری
chain stitch
بافت زنجیری
chain
شبکه زنجیری
chain mail
زره زنجیری
chains
شبکه زنجیری
chain reactions
واکنش زنجیری
chain reaction
واکنش زنجیری
sprocket
دندانهء زنجیری
sprocket hole
سوراخ زنجیری
chain letter
نامهی زنجیری
chain saws
اره زنجیری
chained list
لیست زنجیری
lockstitch
کوک زنجیری
Lunatic. Raving mad.
دیوانه زنجیری
chain growth polymerization
بسپارش زنجیری
chain polymerization
بسپارش زنجیری
chain saw
اره زنجیری
colourably
چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
milch cow
کسیکه باسانی میتوان پول از او در اورد
he lined up his men
مردان خود را در صف اورد صف ارایی کرد
can one p a soul out of hell?
ایاکسی میتواندبدعاروحی راازدوزخی بیرون اورد
free radical chain reaction
واکنش زنجیری رادیکالی
chain rule
قاعده زنجیری
[ریاضی]
chain survey
نقشه برداری زنجیری
chain winding
سیم پیچ زنجیری
chain reactions
واکنش زنجیری یاهستهای
chain reaction
واکنش زنجیری یاهستهای
series parallel connection
اتصال زنجیری- موازی
series resonant circuit
مدار همنوای زنجیری
caterpillar gate
دریچه چرخ زنجیری
skirmisher
صورت بندی زنجیری
chatelain
کمربند زنجیری زنانه
chain shortening
کوتاه کردن زنجیری
streptobacillus
باسیلهای زنجیری وپیوسته
lockstitch
کوک زنجیری زدن
crawler loader
لودر چرخ زنجیری
scissors
سگک از رو که فشار زیاد به کمر وارد می اورد
branched chain structure
ساختار زنجیری شاخه دار
catenulate
دارای شکل زنجیری زنجیروار
countermining distance
فاصله ضد انفجار زنجیری مین
chains
رکود داده در یک فایل زنجیری
series parallel dimming
اتصال زنجیری- موازی لامپها
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com