Dictiornary-Farsi | ترتیب تلفیقی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
collating sequence	ترتیب تلفیقی


Other Matches

syncretist	تلفیقی
anomal design	طرح تلفیقی
consolidated planning	برنامه ریزی تلفیقی
random processing	پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
scheduled	ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules	ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule	ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
collocation	ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
Mingle design	طرح تلفیقی [ادغام کردن طرح ها با یکدیگر]
chains	1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chain	1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
firing order	ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
batting order	ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
anomalies	بی ترتیب
configurations	ترتیب
to order <idiom>	به ترتیب
ordering	ترتیب
kelter or kilter	ترتیب
regvlarity	ترتیب
kelter	ترتیب
arrangment	ترتیب
arr	ترتیب
arramgement	ترتیب
anomaly	بی ترتیب
pial	بی ترتیب
sequences	ترتیب
sequence	ترتیب
out of kelter	بی ترتیب
ordonnance	ترتیب
orderless	بی ترتیب
disorderly	بی ترتیب
collocation	ترتیب
irregular	بی ترتیب
assortment	ترتیب
assortments	ترتیب
orderliness	ترتیب
lay out	ترتیب
order	ترتیب
management	ترتیب
organisations	ترتیب
regularity	ترتیب
arrangements	ترتیب
system	ترتیب
arrangement	ترتیب
respectively	به ترتیب
systems	ترتیب
serialization	ترتیب
to make an arrangement	ترتیب
regularities	ترتیب
set up	ترتیب
managements	ترتیب
organization	ترتیب
catenation	ترتیب
immethodical	بی ترتیب
in series	به ترتیب
random	بی ترتیب
organizations	ترتیب
randomly	بی ترتیب
configuration	ترتیب
ataxic	بی ترتیب
relative location	ترتیب نسبی
sequencing	ترتیب دهی
ordains	ترتیب دادن
line-ups	به ترتیب ایستادن
line-up	به ترتیب ایستادن
line up	به ترتیب ایستادن
disciplines	تادیب ترتیب
tactics	نظم و ترتیب
sequence check	مقابله ترتیب
rearrngement	ترتیب مجد د
sequence control	کنترل ترتیب
dresses	ترتیب دادن
dress	ترتیب دادن
sequencer	ترتیب سنج
random fill	خاکریز بی ترتیب
discipline	تادیب ترتیب
sequencing	ترتیب گذاری
sequence number	شماره ترتیب
sequence counter	ترتیب شمار
disciplining	تادیب ترتیب
ordain	ترتیب دادن
ordained	ترتیب دادن
ordaining	ترتیب دادن
rating	ترتیب تقدم
ratings	ترتیب تقدم
sort key	کلید ترتیب
first in first out	به ترتیب ورود
critical assembly	ترتیب بحرانی
control sequence	ترتیب کنترل
connecting arrangement	ترتیب متصل
connecting arrangement	ترتیب پیوسته
compose sequence	ترتیب ساختگی
layout	ترتیب وسایل
castrametation	فن ترتیب اردو
calling sequence	ترتیب فراخوانی
gradational	به ترتیب درجه
curialism	ترتیب دربارپاپ
data set	ترتیب داده
firing order	ترتیب احتراق
fifo	به ترتیب ورود
expandede order	ترتیب مبسوط
desultorily	بطور بی ترتیب
descending sort	ترتیب نزولی
descending order	ترتیب نزولی
decreasing order	ترتیب کاهنده
in chronological order	به ترتیب تاریخ
birth order	ترتیب ولادت
permanencies	ترتیب همیشگی
lighting scheme	ترتیب روشنایی
make-up	ترتیب گریم
disordered	بی ترتیب اشفته
march order	ترتیب راهپیمایی
order of battle	ترتیب نیرو
partial order	پاره ترتیب
partial order	ترتیب جزئی
permanency	ترتیب همیشگی
scheme	ترتیب رویه
schemed	ترتیب رویه
ascending order	ترتیب صعودی
arrengement	ترتیب دادن
indue order	به ترتیب صحیح
kelter	بی ترتیب مختل
alphabetical order	ترتیب رکوردها
orchestrations	ترتیب هم اهنگی
orchestration	ترتیب هم اهنگی
schemes	ترتیب رویه
runs	ترتیب محوطه
layouts	ترتیب وسایل
sequence	رشته ترتیب
on the other side <adv.>	به ترتیب دیگر
otherwise <adv.>	به ترتیب دیگر
as to that <adv.>	به این ترتیب
In this order. In this way.	باین ترتیب
concerning this <adv.>	به این ترتیب
sequence	ترتیب دادن
on the other hand <adv.>	به ترتیب دیگر
by the same token <adv.>	به ترتیب دیگر
alternatively <adv.>	به ترتیب دیگر
train	نظم ترتیب
apart from that <adv.>	به ترتیب دیگر
instrumentation	ترتیب اهنگ
sequences	ترتیب دادن
trained	نظم ترتیب
at the same time [on the other hand] <adv.>	به ترتیب دیگر
chronological	به ترتیب تاریخ
trains	نظم ترتیب
sequences	رشته ترتیب
arrangements	ترتیب تنظیم
arrangements	ترتیب اصلاح
to map out	ترتیب دادن
system	نظم ترتیب
hereto <adv.>	به این ترتیب
systems	نظم ترتیب
hereunto <adv.>	به این ترتیب
formation	ترتیب قرارگرفتن
on this <adv.>	به این ترتیب
rearrangements	ترتیب مجدد
rough and tumble	بی نظم و ترتیب
for this purpose <adv.>	به این ترتیب
rearrangement	ترتیب مجدد
precedence	ترتیب تقدم
run	ترتیب محوطه
word order	ترتیب واژه ها
arrangement	ترتیب تنظیم
untune	بی ترتیب کردن
sort order	نظم ترتیب
arrangement	ترتیب اصلاح
lifo	به ترتیب عکس ورود
queues	که به ترتیب بررسی می شوند
match maker	ترتیب دهنده مسابقه
last but not least	اخر از حیث ترتیب
last in first out	به ترتیب عکس ورود
To arrange (fix up) something.	ترتیب کاری را دادن
pagination	ترتیب صفحات در کتاب
adhibit	ترتیب دادن پذیرفتن
lay out	باغچه بندی ترتیب
lexicographic order	ترتیب لغت نویسی
march order	ترتیب حرکت دستورراهپیمایی
queueing	که به ترتیب بررسی می شوند
Lattice [order]	توری [ترتیب] [ریاضی]
Order theory	ترتیب جزئی [ریاضی]
coarse adjustment	نظم و ترتیب دانهای
heterotaxy	ترتیب خلاف قاعده
heterotaxis	ترتیب خلاف قاعده
daa	ترتیب دستیابی داده ها
data access arangement	ترتیب دستیابی داده ها
dictionary sort	ترتیب واژه نامهای
force designator	شماره ترتیب یکان
phase out	به ترتیب خارج کردن
fifo	خروج به ترتیب ورود
bibliotic	مربوط به ترتیب کتب
ordered	دارای نظم و ترتیب
queued	که به ترتیب بررسی می شوند
alphabetical order	به ترتیب حروف الفبا
alphabetically	به ترتیب حروف تهجی
alphabetically	به ترتیب حروف الفبا
queue	که به ترتیب بررسی می شوند
issue priority	ترتیب تقدم توزیع
input output order	ترتیب ورودی- خروجی
chronological	ترتیب زمانی وقوع