Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
rearrangement
ترتیب مجدد
rearrangements
ترتیب مجدد
Other Matches
charge
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
random processing
پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
scheduled
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
collocation
ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
re endorsement
پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
regenerate
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
chain
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chains
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
firing order
ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
batting order
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
further
مجدد
furthered
مجدد
second
مجدد
seconded
مجدد
seconding
مجدد
furthermore
مجدد
further on
مجدد
furthers
مجدد
reflorescence
مجدد
furthering
مجدد
seconds
مجدد
renewed
مجدد
re-runs
نمایش مجدد
replenish
پرکردن مجدد
reload
پر کردن مجدد
reorganizing
تشکیلات مجدد
reorganizes
سازماندهی مجدد
reload
بارکردن مجدد
subdivisions
تقسیم مجدد
reloaded
پر کردن مجدد
reloaded
بارکردن مجدد
reorganizing
سازماندهی مجدد
re examination
بازپرسی مجدد
revaluation
بهاگذاری مجدد
retake
گرفتن مجدد
retaken
گرفتن مجدد
retakes
گرفتن مجدد
re-examination
بازپرسی مجدد
replenished
پرکردن مجدد
replenish
تدارک مجدد
recrystallization
تبلور مجدد
reexport
صادرات مجدد
subdivision
تقسیم مجدد
reloading
پر کردن مجدد
reloading
بارکردن مجدد
retrials
ازمایش مجدد
retrials
محاکمه مجدد
revaluation
ارزیابی مجدد
reorganised
تشکیلات مجدد
reorganised
سازماندهی مجدد
reorganising
سازماندهی مجدد
reorganising
تشکیلات مجدد
reorganises
تشکیلات مجدد
reorganize
سازماندهی مجدد
retrial
محاکمه مجدد
reorganized
تشکیلات مجدد
recoupment
کسب مجدد
reloads
پر کردن مجدد
reloads
بارکردن مجدد
readjustment
سازگاری مجدد
reorganize
تشکیلات مجدد
readjustments
سازگاری مجدد
reorganizes
تشکیلات مجدد
reorganized
سازماندهی مجدد
reorganises
سازماندهی مجدد
re-running
نمایش مجدد
recount
شمارش مجدد
revisits
ملاقات مجدد
reshipment
حمل مجدد
reoccur
فهور مجدد
resorption
مکیدن مجدد
renegotiation
مذاکره مجدد
restart
شروع مجدد
resupply
اماد مجدد
resurvey
بررسی مجدد
renascence
زندگی مجدد
remotion
حرکت مجدد
retransmission
مخابره مجدد
reissue
چاپ مجدد
revisiting
ملاقات مجدد
revisited
ملاقات مجدد
recounted
شمارش مجدد
recounting
شمارش مجدد
recounts
شمارش مجدد
republication
انتشار مجدد
reorganization
تشکیلات مجدد
reorganization
سازماندهی مجدد
rally
اجتماع مجدد
rallies
اجتماع مجدد
rallied
اجتماع مجدد
rerun
اجرای مجدد
resale
فروس مجدد
resale
حراج مجدد
revisit
ملاقات مجدد
retransmission
ارسال مجدد
retread process
تعمیر مجدد
reissued
چاپ مجدد
comeback
دستیابی مجدد
comebacks
دستیابی مجدد
reebtry
تملک مجدد
remarriages
ازدواج مجدد
remarriage
ازدواج مجدد
remands
بازداشت مجدد
reebtry
دخول مجدد
reebtry
ورود مجدد
redirection
راهنمایی مجدد
re-ran
نمایش مجدد
rededication
تقدیم مجدد
rededication
اهدا مجدد
restoration
استقرار مجدد
remanding
بازداشت مجدد
reeducation
تربیت مجدد
reissues
چاپ مجدد
reissuing
چاپ مجدد
reinterpretation
تفسیر مجدد
reintegration
استقرار مجدد
reformat
فرمت مجدد
reinsurance
بیمه مجدد
reinfection
عفونت مجدد
regeneracy
تولید مجدد
regelation
انجماد مجدد
reentrance
دخول مجدد
reenlistment
سربازگیری مجدد
remand
بازداشت مجدد
remanded
بازداشت مجدد
re-run
نمایش مجدد
replenished
تدارک مجدد
reproductions
تولید مجدد
reassurance
اطمینان مجدد
recreations
خلق مجدد
recreation
خلق مجدد
recaption
توقیف مجدد
retrial
ازمایش مجدد
reconditioning
تعمیر مجدد
crossecheck
مقابله مجدد
recompile
کامپایل مجدد
reconversion
گرایش مجدد
repayment
پرداخت مجدد
repayments
پرداخت مجدد
reconveyance
اعاده مجدد
reassurances
اطمینان مجدد
restatement
بیان مجدد
reproduction
تولید مجدد
reallocation
تخصیص مجدد
reinforcement
وضع مجدد
after shrinkage
انقباض مجدد
reactivation
فعالیت مجدد
re establishment
تاسیس مجدد
re claim
تقاضای مجدد
reapparition
فهور مجدد
re attachment
توقیف مجدد
reporduce
تولید مجدد
recurrences
رویدادن مجدد
recurrence
رویدادن مجدد
restatements
بیان مجدد
reversion
ترجمه مجدد
replenishes
پرکردن مجدد
re election
انتخاب مجدد
regenerates
تولید مجدد
re-election
انتخاب مجدد
regenerate
تولید مجدد
regenerated
تولید مجدد
regenerating
تولید مجدد
rehearsal
تکرار مجدد
rehearsals
تکرار مجدد
redraw
رسم مجدد
redrawing
رسم مجدد
redrawn
رسم مجدد
redraws
رسم مجدد
redrew
رسم مجدد
repaint
رسم مجدد
resurgence
طغیان مجدد
retaking
گرفتن مجدد
replenishes
تدارک مجدد
replenishing
تدارک مجدد
redistribution
توزیع مجدد
reconviction
محکومیت مجدد
replenishing
پرکردن مجدد
management
ترتیب
ordonnance
ترتیب
managements
ترتیب
arrangment
ترتیب
arrangement
ترتیب
immethodical
بی ترتیب
kelter
ترتیب
out of kelter
بی ترتیب
kelter or kilter
ترتیب
orderless
بی ترتیب
serialization
ترتیب
set up
ترتیب
regvlarity
ترتیب
regularity
ترتیب
regularities
ترتیب
respectively
به ترتیب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com