Dictiornary-Farsi | ترتیب نزولی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
descending order	ترتیب نزولی
descending sort	ترتیب نزولی


Other Matches

random processing	پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
schedules	ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule	ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled	ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
collocation	ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
diminishing marginal productivity	بهره دهی نهائی نزولی نزولی بودن بهره دهی نهائی
receding leg	شاخه نزولی مسیر هدف شاخه نزولی مسیر هواپیمای هدف
chain	1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chains	1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
diminishing	نزولی
descending	نزولی
decreasing	نزولی
downward mobility	تحرک نزولی
diminishing returns	بازده نزولی
decreasing cost	هزینه نزولی
decreasing return	بازده نزولی
regressive taxation	مالیات نزولی
regressive tax	مالیات نزولی
descending chromatography	کروماتوگرافی نزولی
decreasing function	تابع نزولی
diminishing return	بازده نزولی
firing order	ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
descending sort	مرتب سازی نزولی
law of diminishing atility	قانون مصرف نزولی
law of diminishing return	قانون بازده نزولی
regressive tax system	نظام مالیاتی نزولی
swooping	حرکت سریع نزولی
swoops	حرکت سریع نزولی
swoop	حرکت سریع نزولی
law of downward sloping demand	قانون تقاضای نزولی
swooped	حرکت سریع نزولی
decreasing marginal cost	هزینه نهایی نزولی
diminishing marginal utility	فایده نهایی نزولی
decreasing marginal cost	هزینه نهائی نزولی
stern attack	تک نزولی ازسمت عقب
diminishing utility	اصل فایده نزولی
earned rate	نرخ تصاعدی نزولی
falling rate of profit	نرخ نزولی سود
decreasing cost industry	هزینه نزولی صنعتی
downward sloping demand curve	منحنی تقاضای نزولی
decreasing marginal productivity	بهره وری نهائی نزولی
descending branch	شاخه نزولی مسیر گلوله
decreasing marginal efficiency of capita	کارائی نهائی نزولی سرمایه
diminishing marginal product	منحنی نزولی محصول نهایی
diminishing marginal product	نزولی بودن محصول نهائی
diminishing marginal utility	نزولی بودن مطلوبیت نهائی
diminishing marginal utility	نزولی بودن مطلوبیت نهایی
law of diminishing marginal utility	قانون نزولی بودن مطلوبیت نهائی
diminishing marginal rate of	نزولی بودن نرخ نهائی تبدیل
batting order	ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
regressive taxes	مالیاتهای کاهنده مالیاتهای نزولی
organizations	ترتیب
organization	ترتیب
management	ترتیب
organisations	ترتیب
assortments	ترتیب
orderliness	ترتیب
order	ترتیب
ataxic	بی ترتیب
immethodical	بی ترتیب
regularities	ترتیب
regularity	ترتیب
managements	ترتیب
systems	ترتیب
disorderly	بی ترتیب
system	ترتیب
collocation	ترتیب
pial	بی ترتیب
respectively	به ترتیب
arrangement	ترتیب
catenation	ترتیب
assortment	ترتیب
arrangements	ترتیب
sequences	ترتیب
arramgement	ترتیب
to make an arrangement	ترتیب
orderless	بی ترتیب
ordonnance	ترتیب
random	بی ترتیب
randomly	بی ترتیب
configuration	ترتیب
ordering	ترتیب
configurations	ترتیب
anomaly	بی ترتیب
out of kelter	بی ترتیب
regvlarity	ترتیب
anomalies	بی ترتیب
set up	ترتیب
serialization	ترتیب
lay out	ترتیب
irregular	بی ترتیب
kelter	ترتیب
arrangment	ترتیب
sequence	ترتیب
to order <idiom>	به ترتیب
kelter or kilter	ترتیب
arr	ترتیب
in series	به ترتیب
ordains	ترتیب دادن
castrametation	فن ترتیب اردو
collating sequence	ترتیب تلفیقی
run	ترتیب محوطه
ordaining	ترتیب دادن
ordained	ترتیب دادن
ordain	ترتیب دادن
arrengement	ترتیب دادن
ascending order	ترتیب صعودی
compose sequence	ترتیب ساختگی
scheme	ترتیب رویه
orchestrations	ترتیب هم اهنگی
permanency	ترتیب همیشگی
alphabetical order	ترتیب رکوردها
permanencies	ترتیب همیشگی
calling sequence	ترتیب فراخوانی
birth order	ترتیب ولادت
schemed	ترتیب رویه
make-up	ترتیب گریم
runs	ترتیب محوطه
disordered	بی ترتیب اشفته
schemes	ترتیب رویه
orchestration	ترتیب هم اهنگی
connecting arrangement	ترتیب پیوسته
hereunto <adv.>	به این ترتیب
In this order. In this way.	باین ترتیب
word order	ترتیب واژه ها
untune	بی ترتیب کردن
to map out	ترتیب دادن
on this <adv.>	به این ترتیب
sort order	نظم ترتیب
sort key	کلید ترتیب
sequencing	ترتیب دهی
sequencing	ترتیب گذاری
alternatively <adv.>	به ترتیب دیگر
hereto <adv.>	به این ترتیب
for this purpose <adv.>	به این ترتیب
concerning this <adv.>	به این ترتیب
as to that <adv.>	به این ترتیب
otherwise <adv.>	به ترتیب دیگر
on the other side <adv.>	به ترتیب دیگر
on the other hand <adv.>	به ترتیب دیگر
by the same token <adv.>	به ترتیب دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.>	به ترتیب دیگر
apart from that <adv.>	به ترتیب دیگر
sequencer	ترتیب سنج
sequence number	شماره ترتیب
sequence counter	ترتیب شمار
first in first out	به ترتیب ورود
firing order	ترتیب احتراق
fifo	به ترتیب ورود
expandede order	ترتیب مبسوط
desultorily	بطور بی ترتیب
partial order	پاره ترتیب
decreasing order	ترتیب کاهنده
data set	ترتیب داده
curialism	ترتیب دربارپاپ
critical assembly	ترتیب بحرانی
control sequence	ترتیب کنترل
gradational	به ترتیب درجه
in chronological order	به ترتیب تاریخ
sequence control	کنترل ترتیب
sequence check	مقابله ترتیب
relative location	ترتیب نسبی
rearrngement	ترتیب مجد د
random fill	خاکریز بی ترتیب
partial order	ترتیب جزئی
order of battle	ترتیب نیرو
march order	ترتیب راهپیمایی
lighting scheme	ترتیب روشنایی
kelter	بی ترتیب مختل
indue order	به ترتیب صحیح
connecting arrangement	ترتیب متصل
chronological	به ترتیب تاریخ
train	نظم ترتیب
dress	ترتیب دادن
dresses	ترتیب دادن
rearrangement	ترتیب مجدد
precedence	ترتیب تقدم
rearrangements	ترتیب مجدد
arrangements	ترتیب تنظیم
arrangements	ترتیب اصلاح
system	نظم ترتیب
systems	نظم ترتیب
trains	نظم ترتیب
line-ups	به ترتیب ایستادن
line-up	به ترتیب ایستادن
line up	به ترتیب ایستادن
layouts	ترتیب وسایل
ratings	ترتیب تقدم
tactics	نظم و ترتیب
layout	ترتیب وسایل
rating	ترتیب تقدم
trained	نظم ترتیب
arrangement	ترتیب تنظیم
arrangement	ترتیب اصلاح
sequence	رشته ترتیب
rough and tumble	بی نظم و ترتیب
sequence	ترتیب دادن
sequences	رشته ترتیب
formation	ترتیب قرارگرفتن
disciplines	تادیب ترتیب