English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
multilevel sort ترتیب چند سطحی
Other Matches
surficial swellings بادکردگی سطحی زمین در اثریخ زدن اب زیر سطحی خاک
random processing پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
schedules ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
collocation ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
chain 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chains 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
firing order ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
topsoil خاک سطحی خاک سطحی را برداشتن
batting order ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
shallow foundation پی سطحی
decahedral ده سطحی
surfaces سطحی
planar سطحی
skin-deep <idiom> سطحی
sketchier سطحی
superficial سطحی
sketchy سطحی
sketchily سطحی
sketchiest سطحی
skin deep سطحی
superficiality سطحی
surface سطحی
low level سطحی
acrotic سطحی
shallow کم اب سطحی
shallower کم اب سطحی
surfaced سطحی
surface water اب سطحی
shallowest کم اب سطحی
shallows کم اب سطحی
surface ornament تزیینات سطحی
suface wind باد سطحی
impact burst ترکش سطحی
surface reverbration برگشتهای سطحی
surface charge بار سطحی
surface burst ترکش سطحی
surface burning احتراق سطحی
surface drains زهکشهای سطحی
evaporation تبخیر سطحی
surface moisture رطوبت سطحی
surface contact rectifier یکسوکننده سطحی
dodecahedron دوازده سطحی
surface dressing پوشش سطحی
surface detection راداراکتشافی سطحی
surface detection اکتشاف سطحی
surface evaporation تبخیر سطحی
surface creep خزیدن سطحی
surface corrosion خوردگی سطحی
dodecahedral دوازده سطحی
surface inflow اب سطحی ورودی
surface irrigation ابیاری سطحی
surface leakage نشت سطحی
surface outflow اب سطحی خروجی
surface erosion فرسایش سطحی
statical moment لنگر سطحی
horizontal curve پیچ سطحی
one level memory حافظه یک سطحی
n level logic منطق N سطحی
singe سوختگی سطحی
singed سوختگی سطحی
singeing سوختگی سطحی
singes سوختگی سطحی
multilevel چند سطحی
multi level چند سطحی
low level winds بادهای سطحی
surfaces سطحی جلادادن
surfaced سطحی جلادادن
surface tensity کشش سطحی
interfacial tension کشش سطحی
interfacial force کشش سطحی
hexahedron جسم شش سطحی
hexahedral مکعب شش سطحی
epilimnion اب لایه سطحی
extensive agriculture کشاورزی سطحی
sorption جذب سطحی
skin effect اثر سطحی
sheet washing فرسایش سطحی
extensive cultivation زراعت سطحی
flesh wound زخم سطحی
floating mine مین سطحی
formal logic قضاوت سطحی
free moisture رطوبت سطحی
adhesion جاذبه سطحی
ground swell موج سطحی
polyhedral چند سطحی
pentahedral پنج سطحی
heptahedral هفت سطحی
surface سطحی جلادادن
surface soil خاک سطحی
surface treatment عملیات سطحی
top soil خاک سطحی
piers پایه و سطحی
adsorbent جاذب سطحی
split-level چند سطحی
pier پایه و سطحی
topdress سطحی ریختن
trihedral سه روی سه سطحی
two level store انباره دو سطحی
bounding mine مین سطحی
adsorption جذب سطحی
superficially بطور سطحی
adsorption کشش سطحی
area load بار سطحی
surface tension کشش سطحی
surface treatment اندود سطحی
surface targets هدفهای سطحی
surface width عرض سطحی
blanket grouting تزریق سطحی
smattering دانش سطحی
surface treatment اسفالت سطحی
surface treatment روکش سطحی
case hardening سخت گردانی سطحی
in a perfunctory manner بطور سرسری یا سطحی
heptahedron جسم هفت سطحی
hard surface سخت کردن سطحی
hard face سخت کردن سطحی
runoff coefficient ضریب جریان سطحی
scorches بطور سطحی سوختن
scorch بطور سطحی سوختن
adhesion کشش سطحی پیوستگی
adhesion کشش سطحی دوسیدگی
sciolistic دارای اطلاعات سطحی
hard surfacing سخت گردانی سطحی
case harden سخت گردانی سطحی
adsorb جذب سطحی کردن
magnetic surface charge بار سطحی مغناطیسی
hydrology بررسی ابهای سطحی
adhesion force نیروی کشش سطحی
singes بطور سطحی سوختن
singeing بطور سطحی سوختن
singed بطور سطحی سوختن
singe بطور سطحی سوختن
capital widening افزایش سطحی سرمایه
carburize سخت گرداندن سطحی
octahedron جسم هشت سطحی
superficiality دانش سطحی بیمایگی
hokum نمایش سطحی وبد
antisurface ضد عناصر سطحی شناوردشمن
skim بطور سطحی خواندن
puppy love عشق سطحی و زودرس
skimmed بطور سطحی خواندن
to skim ones the news به اخبارنگاهی سطحی کردن
Band-Aids چارهی سطحی و موقتی
topdress بطور سطحی پاشیدن
surface decarburization کربن گیری سطحی
crazing ترک برداری سطحی
skims بطور سطحی خواندن
Band-Aid چارهی سطحی و موقتی
density of surface charge چگالی بار سطحی
surface integral انتگرال سطحی [ریاضی]
subsurface navigation ناوبری زیر سطحی
surface fusion welding جوشکاری ذوبی سطحی
subaerial واقع در قسمت سطحی خاک
once-over <idiom> یک نگاه سطحی به کسی انداختن
street inlet دریچه ورود فاضلاب سطحی
multi level planning برنامه ریزی چند سطحی
skim sweeping پاک کردن سطحی مینها
maximum surface temperature درجه حرارت سطحی حداکثر
hard facing alloy الیاژ سخت گردانی سطحی
surface reverbration امواج برگشتی سطحی رادار
carboard architecture [مدل طراحی با سطحی صاف]
chireugi ضربه زدن با دست تماسی-سطحی
sciolist دانشمندنما دارای اطلاعات سطحی شارلاتان
sciolism اطلاعات ومعلومات سطحی شارلاتان بازی
base surge ابر غلطان اتمی در ترکش سطحی
salt bath case hardening سخت گردانی سطحی حمام نمک
skimmer الت سرشیرگیری مطالعه کننده سطحی
kitsch پر نمایش و پر لاف و گزاف ولی سطحی
kopfring حلقه مخصوص ترکش سطحی بمب
ground waves امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
wisenheimer کسیکه معلومات سطحی درهمه چیز دارد
weisenheimer کسیکه معلومات سطحی در همه چیز دارد
ground glass نوعی شیشه نورافشان که دارای سطحی تراشیده است
generatrix نقطه یا خط یا سطحی که سبب احداث خط یا سطح یاجسمی میشود
bedrock سنگی که در زیر طبقه سطحی زمین واقع است
greenwash نمایش سطحی یا ریاکارانه توسط یک سازمان که نگران محیط زیست است
geodeticline کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
geodetical کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
paraboloid سطحی که در اثر گردش جسم شلجمی بدور خود تشکیل میگردد
skims سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
break even point نقطه سربسر سطحی از تولیدکه در ان سطح کل درامدبنگاه با کل هزینه ان برابربوده و سود بنگاه صفر است
skimmed سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
ataxic بی ترتیب
collocation ترتیب
immethodical بی ترتیب
arrangment ترتیب
disorderly بی ترتیب
assortment ترتیب
arramgement ترتیب
catenation ترتیب
assortments ترتیب
anomaly بی ترتیب
ordering ترتیب
orderliness ترتیب
anomalies بی ترتیب
irregular بی ترتیب
sequence ترتیب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com