Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English
Persian
machine translation
ترجمه ماشینی
mechanical translation
ترجمه ماشینی
Search result with all words
cross compiler
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
Other Matches
mask
یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
masks
یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
lexical analysis
مرحلهای در ترجمه برنامه که نرم افزار کامپایل یا ترجمه کلمات کلیدی برنامه را با دستورات که ماشین جایگزین کند
loop pile
پرزهای حلقوی
[این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
interprets
ترجمه کردن ترجمه شفاهی کردن
interpret
ترجمه کردن ترجمه شفاهی کردن
interpreted
ترجمه کردن ترجمه شفاهی کردن
interpreting
ترجمه کردن ترجمه شفاهی کردن
machine made
ماشینی
mechanic
ماشینی
mechanical
ماشینی
mechanized
ماشینی
mechanician
ماشینی
mechanical translator
مترجم ماشینی
machine ringing
زنگ ماشینی
machinery steel
فولاد ماشینی
mechanisms
قطعه ماشینی
mechanism
قطعه ماشینی
automaton
ادم ماشینی
lawn sprinkler
اب پاش ماشینی
automatons
ادم ماشینی
mechanization
ماشینی کردن
power saw
اره ماشینی
mechanical language
زبان ماشینی
mechanized data
دادههای ماشینی
mass production
تولید ماشینی
mechanical welding
جوشکاری ماشینی
machine welding
جوشکاری ماشینی
mechnical
ماشینی صنعتی
machine shop tool
ابزار ماشینی
mechanical production
تولید ماشینی
factory rugs
فرش ماشینی
octane
سوخت ماشینی
artificial intelligence
هوش ماشینی
manipulator
دست ماشینی
robots
ادم ماشینی
tufted rugs
فرش ماشینی
machine tool
ابزار ماشینی
machine tools
ابزار ماشینی
robot
ادم ماشینی
mechanized
ماشینی شده
drill press vise
گیره ماشینی
to start a car
[to crank a car]
[American English]
ماشینی را روشن کردن
machinery castings
ریخته گری ماشینی
crosscut saw
اره گرد ماشینی
gynoid
نوع زن ادم ماشینی
machine shop
کارگاه محاسبات ماشینی
agricultural mechanization
ماشینی کردن کشاورزی
man machine systems
نظامهای انسانی- ماشینی
mechanistic theory
نظریه ماشینی نگری
automation
ماشینی شدن تولید
automatons
ماشینی که کارهای انسان را میکند
barker
کارگر یا ماشینی که پوست میکند
bordering machine
ماشینی که لبه لوله ها را خم میکند
clocks
ماشینی که زمان را نشان میدهد
clock
ماشینی که زمان را نشان میدهد
businesses
ماشینی که در شرکت استفاده میشود
automaton
ماشینی که کارهای انسان را میکند
service
ماشینی راتعمیروروغن کاری کردن
serviced
ماشینی راتعمیروروغن کاری کردن
business
ماشینی که در شرکت استفاده میشود
ingrain
فرش ماشینی دو رو و تمام پشم
droid
یک ادم ماشینی شبیه انسان
Machine- made carpets .
فرشهای ماشینی ( غیر دستباف )
winepress
ماشینی که اب انگور رامیگیرد چرخشت
automation
افزایش تولید در اثر ماشینی شدن
weighing machine
ترازوی ماشینی ماشین سنجش قنطارکش
pulsator
ماشینی که الماس را از خاک جدا میکند
badge reader
ماشینی که داده را از یک نشانه مشخصات می خواند
caloric engine
ماشینی که باهوای گرم حرکت میکند
appliance
ماشینی که به ویژه در خانه استفاده میشود
appliances
ماشینی که به ویژه در خانه استفاده میشود
saw doctor
ماشینی که با ان دندانههای اره رادرست می کنند
interpretations
ترجمه
compilations
ترجمه
renditions
ترجمه
compilation
ترجمه
rendition
ترجمه
translations
ترجمه
renderings
ترجمه
rendering
ترجمه
interpretation
ترجمه
translation
ترجمه
versions
ترجمه
translation
ترجمه
version
ترجمه
manifold writer
ماشینی که چندین نسخه باکاغذ برگردان بر میدارد
manifolder
ماشینی که چندین تسخه باکاغذ بر گردان بر میدارد
to conk out
خراب بودن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
injection engine
ماشینی که بوسیله تزریق اب سرد بخارانرامنقبض میکنند
self feeder
ماشینی که موادلازمه ازطرف خودش بدان میرسد
to crap out
خراب بودن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
cards
ماشینی که در کارت پانچ سوراخ ایجاد میکند
to have packed up
[British E]
خراب بودن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
card
ماشینی که در کارت پانچ سوراخ ایجاد میکند
to crap out
کار نکردن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
to have packed up
[British E]
کار نکردن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
perforator
ماشینی که روی کاغذ سوراخها را پانج میکند
to conk out
کار نکردن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
wringer
ماشینی که برای چلاندن چیزی بکارمی رود
wright
کسی که به کارهای ماشینی و ساختن ان اشتغال دارد
translates
ترجمه کردن
translated
ترجمه کردن
translate
ترجمه کردن
paraphrasing
ترجمه ازاد
translation agency
موسسه ترجمه
paraphrases
ترجمه ازاد
translation agency
دفتر ترجمه
translet
ترجمه کردن
translating
ترجمه کردن
liberaltranstation
ترجمه ازاد
interpretation
تعبیر ترجمه
putting
ترجمه کردن
puts
ترجمه کردن
put
ترجمه کردن
mistranslation
ترجمه نادرست
reversion
ترجمه مجدد
translate time
حین ترجمه
translate time
هنگام ترجمه
paraphrased
ترجمه ازاد
the a of a trans lation
درستی ترجمه
interpretations
تعبیر ترجمه
misinterpretation
ترجمه غلط
an a translation
ترجمه درست
mechanical translation
ترجمه مکانیکی
algorithm translation
ترجمه الگوریتم
metaphraze
ترجمه لفظی
the a of a trans lation
صحت ترجمه
to do into
ترجمه کردن به
trannlatability
قابلیت ترجمه
paraphrase
ترجمه ازاد
translatable
قابل ترجمه
address translation
ترجمه ادرس
reperforator
ماشینی که نوارکاغذی را سوراخ میکند برای دریافت سیگنال
CNC
ماشینی که به طور خودکار توسط کامپیوتر اجرا میشود
DDC
ماشینی که به صورت خودکار توسط یک ماشین کار میکند
wiretapper
جاسوس یا ماشینی که مکالمات را بطور سری ضبط میکند
mistranslate
ترجمه غلط کردن
dynamic address translation
ترجمه پویای ادرس
delectus
برای ترجمه دارد
had it trans ted
بدهید ترجمه کنند
indirect objects
زبان برنامه پس از ترجمه
fortran translation process
فرایند ترجمه فرترن
direct objects
زبان برنامه پس از ترجمه
retranslate
دوباره ترجمه کردن
objects
زبان برنامه پس از ترجمه
object
زبان برنامه پس از ترجمه
objecting
زبان برنامه پس از ترجمه
teutonize
به المانی ترجمه کردن
objected
زبان برنامه پس از ترجمه
burster
ماشینی که برای جداکردن انبوهی زا صفحات کاغذ به کار می رود
ball and socket joint
[مفصل ماشینی که گلوله دارد و در داخل حفره قرار میگیرد]
power loom
ماشین بافندگی
[در بافت فرش های ماشینی از آن استفاده می شود.]
cash dispensers
ماشینی که با داخل نمودن کارت مخصوص ودادن دستور لازم
cash dispenser
ماشینی که با داخل نمودن کارت مخصوص ودادن دستور لازم
pilot engine
ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
rendered
ارائه دادن ترجمه کردن
assembles
ترجمه کد اسمبلی به زبان ماشین
assembled
ترجمه کد اسمبلی به زبان ماشین
assemble
ترجمه کد اسمبلی به زبان ماشین
render
ارائه دادن ترجمه کردن
to to
ترجمه کد اسمبلی به زبان ماشین
renders
ارائه دادن ترجمه کردن
literalist
طرفدار معنی یا ترجمه لفظی
versions
کتابی که ترجمه کتاب دیگرباشد
version
کتابی که ترجمه کتاب دیگرباشد
literalize
تحت اللفظی ترجمه کردن
tropology
ترجمه یا تفسیر مجازی وروحانی
compacted
ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compacting
ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
dnc
Control Numerial Direct روش کنترل کامپیوتری وسائل ماشینی خودکار
robotics
زمینهای در هوش مصنوعی که مورد طراحی تولید و کاربردادم ماشینی است
compact
ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compacts
ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
cam
استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید
cams
استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید
processor
برنامه که از یک زبان به کد ماشین ترجمه میکند.
pcv
این برگردان ( ترجمه ) فارسی آن است
paraphrase
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
bridgeware
برنامههای کامپیوتری به منظور ترجمه دستورالعملها
paraphrasing
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
revised version
ترجمه اصلاح شده کتاب مقدس
paraphrased
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrases
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
This is its Persian rendering ( translation) .
این برگردان ( ترجمه ) فارسی آن است
reperforator
ماشینی که نوار کاغذی را سوراخ میکند ارسال کننده نوارپانچ شده متصل به هم
to translate something
[from/into a language]
ترجمه
[نوشتنی]
کردن چیزی
[از یک زبان یا به زبانی]
language
هر برنامهای که هر خط برنامه را به زبان دیگری ترجمه میکند.
literality
صوری بودن عینیت تفسیر یا ترجمه لفظی
targum
ترجمه زبان ارامی قسمتی از عهد عتیق
one pass assembler
برنامه اسمبلر که در یک عمل که اصل را ترجمه میکند
pass
برنامه اسمبلر که کد اصلی را در یک عمل ترجمه میکند
languages
هر برنامهای که هر خط برنامه را به زبان دیگری ترجمه میکند.
cross assembler
ترجمه برنامه اسمبلر برای یک کامپیوتر دیگر
passed
برنامه اسمبلر که کد اصلی را در یک عمل ترجمه میکند
passes
برنامه اسمبلر که کد اصلی را در یک عمل ترجمه میکند
encoding
ترجمه پیام یا متن طبق سیستم کد گذاری
posts
ویرایش یا تغییر متن پس از کامپایل یا ترجمه توسط ماشین
intermediate
کد یک کامپیوتر یا اسمبلر در حین ترجمه کد سطح بالا به کد ماشین
post
ویرایش یا تغییر متن پس از کامپایل یا ترجمه توسط ماشین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com