Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
mistranslation
ترجمه نادرست
Other Matches
lexical analysis
مرحلهای در ترجمه برنامه که نرم افزار کامپایل یا ترجمه کلمات کلیدی برنامه را با دستورات که ماشین جایگزین کند
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
alternatives
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternative
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
NAND function
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
dispersion
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
denials
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denial
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
interpret
ترجمه کردن ترجمه شفاهی کردن
interpreted
ترجمه کردن ترجمه شفاهی کردن
interpreting
ترجمه کردن ترجمه شفاهی کردن
interprets
ترجمه کردن ترجمه شفاهی کردن
translation
ترجمه
renderings
ترجمه
rendering
ترجمه
compilation
ترجمه
compilations
ترجمه
translation
ترجمه
versions
ترجمه
version
ترجمه
translations
ترجمه
rendition
ترجمه
interpretations
ترجمه
renditions
ترجمه
interpretation
ترجمه
unsafe
نادرست
inexact
نادرست
imprecise
نادرست
out of order
نادرست
inaccurate
نادرست
out of a
نادرست
amiss
نادرست
erroneous
نادرست
dishonest
نادرست
out of trim
نادرست
fouled
نادرست
false
نادرست
unfairly
نادرست
phoney
نادرست
unfair
نادرست
phoneys
نادرست
phonies
نادرست
trumped up
نادرست
sinister
کج نادرست
wrongful
نادرست
spurious
نادرست
trumped-up
نادرست
crooked
نادرست
false code
کد نادرست
inconsecutive
نادرست
inconsequent
نادرست
infirmly
نادرست
phony
نادرست
false
<adj.>
نادرست
foul
نادرست
fouls
نادرست
fouler
نادرست
in error
<adj.>
نادرست
foulest
نادرست
impure
نادرست
translation agency
دفتر ترجمه
machine translation
ترجمه ماشینی
mechanical translation
ترجمه ماشینی
mechanical translation
ترجمه مکانیکی
translates
ترجمه کردن
algorithm translation
ترجمه الگوریتم
interpretation
تعبیر ترجمه
an a translation
ترجمه درست
interpretations
تعبیر ترجمه
translation agency
موسسه ترجمه
paraphrases
ترجمه ازاد
address translation
ترجمه ادرس
translating
ترجمه کردن
paraphrase
ترجمه ازاد
metaphraze
ترجمه لفظی
translated
ترجمه کردن
translet
ترجمه کردن
translate time
حین ترجمه
translate time
هنگام ترجمه
translatable
قابل ترجمه
liberaltranstation
ترجمه ازاد
trannlatability
قابلیت ترجمه
paraphrased
ترجمه ازاد
the a of a trans lation
درستی ترجمه
to do into
ترجمه کردن به
misinterpretation
ترجمه غلط
put
ترجمه کردن
paraphrasing
ترجمه ازاد
the a of a trans lation
صحت ترجمه
reversion
ترجمه مجدد
translate
ترجمه کردن
putting
ترجمه کردن
puts
ترجمه کردن
foul play
کار نادرست
foul bill of lading
بارنامه نادرست
chucked
پرتاب نادرست
chuck
پرتاب نادرست
mispronunciations
تلفظ نادرست
mispronunciation
تلفظ نادرست
misconstructions
تفسیر نادرست
misconstructions
تعبیر نادرست
misconstruction
تفسیر نادرست
misconstruction
تعبیر نادرست
inaccurate
نادرست یا غلط
chucks
پرتاب نادرست
untrue
نادرست خائن
false
ساختگی نادرست
distractor
گزینه نادرست
inaccurately
بطور نادرست
mispronounciation
تلفظ نادرست
inexactly
بطور نادرست
jackleg
ناشی نادرست
miscue
ضربه نادرست
unsound
ناخوش نادرست
missatement
گفته نادرست
wrong information
اطلاعات نادرست
wrong answers
پاسخهای نادرست
misinformation
خبر نادرست
wrongfully
بطور نادرست
vicious
بدطینت نادرست
improper
نامناسب نادرست
paralogism
قیاس نادرست
heterography
املای نادرست
fallacy of composition
تعمیم نادرست
error
عقیده نادرست
errors
عقیده نادرست
false information
خبر نادرست
false code
رمز نادرست
false information
اطلاعات نادرست
by indirection
با وسائل نادرست
delectus
برای ترجمه دارد
teutonize
به المانی ترجمه کردن
mistranslate
ترجمه غلط کردن
objects
زبان برنامه پس از ترجمه
retranslate
دوباره ترجمه کردن
objecting
زبان برنامه پس از ترجمه
direct objects
زبان برنامه پس از ترجمه
indirect objects
زبان برنامه پس از ترجمه
objected
زبان برنامه پس از ترجمه
object
زبان برنامه پس از ترجمه
had it trans ted
بدهید ترجمه کنند
dynamic address translation
ترجمه پویای ادرس
fortran translation process
فرایند ترجمه فرترن
foozle
بدساختن ضربت نادرست
prismatic spectacles
عینک نادرست نما
sigmatism
تلفظ نادرست حرف " س "
suggestio falsi
افهار و اعلام نادرست
mininformation
اطلاع یا خبر نادرست
unfair trade practice
اعمال تجاری نادرست
wild cat
بی اعتبار بی پشتوانه نادرست
off base
<idiom>
غیر دقیق ،نادرست
true false questions
پرسشهای درست- نادرست
misallocation of resources
تخصیص نادرست منابع
paralpgize
قیاس نادرست ساختن
malfunctioned
نادرست عمل کردن
malfunction
نادرست عمل کردن
lied
سخن نادرست گفتن
lie
سخن نادرست گفتن
incorrect
نادرست یا به همراه خطا
lies
سخن نادرست گفتن
malfunctions
نادرست عمل کردن
assembles
ترجمه کد اسمبلی به زبان ماشین
assembled
ترجمه کد اسمبلی به زبان ماشین
literalize
تحت اللفظی ترجمه کردن
render
ارائه دادن ترجمه کردن
rendered
ارائه دادن ترجمه کردن
renders
ارائه دادن ترجمه کردن
literalist
طرفدار معنی یا ترجمه لفظی
versions
کتابی که ترجمه کتاب دیگرباشد
version
کتابی که ترجمه کتاب دیگرباشد
assemble
ترجمه کد اسمبلی به زبان ماشین
tropology
ترجمه یا تفسیر مجازی وروحانی
to to
ترجمه کد اسمبلی به زبان ماشین
an i calculation
حساب نادرست یا غیر دقیق
ungrammatical
مخالف ایین دستور نادرست
false start
اغاز نادرست خطا در شروع
false starts
اغاز نادرست خطا در شروع
wide of the mark
<idiom>
از هدف به دور بردن ،نادرست
paralogist
کسیکه قیاس نادرست میسازد
mal
خطا نادرست و متقلبانه را می رساند
paraphrased
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
bridgeware
برنامههای کامپیوتری به منظور ترجمه دستورالعملها
paraphrases
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrase
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrasing
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
pcv
این برگردان ( ترجمه ) فارسی آن است
processor
برنامه که از یک زبان به کد ماشین ترجمه میکند.
This is its Persian rendering ( translation) .
این برگردان ( ترجمه ) فارسی آن است
revised version
ترجمه اصلاح شده کتاب مقدس
skewing
میزان کردن چیزی به صورت نادرست
boolean operation
یکی از دو مقدار ممکن درست یا نادرست
skew
میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skews
میزان کردن چیزی به صورت نادرست
logical
معادل وضعیت منط قی نادرست یا صفر
one pass assembler
برنامه اسمبلر که در یک عمل که اصل را ترجمه میکند
pass
برنامه اسمبلر که کد اصلی را در یک عمل ترجمه میکند
language
هر برنامهای که هر خط برنامه را به زبان دیگری ترجمه میکند.
passes
برنامه اسمبلر که کد اصلی را در یک عمل ترجمه میکند
to translate something
[from/into a language]
ترجمه
[نوشتنی]
کردن چیزی
[از یک زبان یا به زبانی]
literality
صوری بودن عینیت تفسیر یا ترجمه لفظی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com