Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English
Persian
improver
ترقی کننده بهبودی دهنده
Other Matches
sanative
علاج کننده بهبودی دهنده
sanatory
علاج کننده بهبودی دهنده
promoter
ترقی دهنده ترویج کننده
promoters
ترقی دهنده ترویج کننده
promotor
ترقی دهنده
assistant
بردست ترقی دهنده
assistants
بردست ترقی دهنده
booster
حامی ترقی دهنده
boosters
حامی ترقی دهنده
better
بهبودی یافتن چیز بهترشرط بندی کننده
flourishing
ترقی کننده
self rising
بخودی خود ترقی کننده
procuring activity
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
emitter
منتشر کننده پس دهنده امواج
adulterant
پست تر کننده استحاله دهنده
assignor
واگذار کننده انتقال دهنده
incorporator
تشکیل دهنده ترکیب کننده
assigner
واگذار کننده انتقال دهنده
prolonger
تاخیر دهنده طولانی کننده
assentient
قبول کننده رضایت دهنده
intoxicating
کیف دهنده ازخودبیخود کننده
mover
پیشنهاد کننده تکان دهنده
tractarian
چاپ کننده ویاانتشار دهنده
admissive
داخل کننده اجازه دهنده
consummative
تکمیل کننده انجام دهنده
polarizer
متضاد کننده قطبش دهنده
truster
نسیه دهنده توکل کننده
indicative
خبر دهنده اشاره کننده
multiplier
افزایش دهنده چند برابر کننده
developers
فاهر کننده عکس توسعه دهنده
developer
فاهر کننده عکس توسعه دهنده
abstergent
شستشو دهنده ماده پاک کننده
intercurrent
مداخله کننده درمیان چیزهای دیگر رخ دهنده
deictic
بطور مستقیم نشان دهنده مستقیما استدلال کننده
laborsaving
تقلیل دهنده زحمت کارگر صرفه جویی کننده در میزان کار
colminator
تقویت کننده نور انتقال دهنده نور
trimmer
زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
marking current
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
well-being
بهبودی
recvery
بهبودی
melioration
بهبودی
amendment
بهبودی
recruital
بهبودی
health
بهبودی
recuperation
بهبودی
betterment
بهبودی
mend
بهبودی
amelioration
بهبودی
mending
بهبودی
recovering
بهبودی یافتن
convalescent
در حال بهبودی
recovers
بهبودی یافتن
recuperating
بهبودی یافتن
recvperate
بهبودی یافتن
recover
بهبودی یافتن
recuperative
بهبودی بخش
meliorator
بهبودی بخش
recuperates
بهبودی یافتن
recoveries
بهبودی بازیافت
recovery
بهبودی بازیافت
to pull round
بهبودی یافتن
to grow better
بهبودی یافتن
to gain in nealth
بهبودی یافتن
to bring through
بهبودی دادن
remission
بهبودی بیماری
snapback
بهبودی سریع
pickup
بهبودی یافتن
improve
بهبودی دادن
improved
بهبودی دادن
recuperated
بهبودی یافتن
recuperate
بهبودی یافتن
pull round
بهبودی یافتن
improving
بهبودی دادن
to get back on one's feet
بهبودی یافتن
improves
بهبودی دادن
incurable
بهبودی ناپذیر
settling rounds
گلولههای نشست دهنده توپ گلولههای مستقر کننده توپ
exhibitors
نمایش دهنده ارائه دهنده
extender
توسعه دهنده ادامه دهنده
exhibiter
نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibitor
نمایش دهنده ارائه دهنده
bailer
امانت دهنده کفیل دهنده
catalyst
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
bailor
امانت دهنده کفیل دهنده
conglutinative
التیام دهنده جوش دهنده
catalysts
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
gain
بهبودی یافتن رسیدن
gains
بهبودی یافتن رسیدن
gained
بهبودی یافتن رسیدن
snapback
سریعا بهبودی یافتن
irrecoverably
چنانکه بهبودی نپذیرد
mended
رفو کردن بهبودی یافتن
improves
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improved
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
ameliorated
بهتر شدن بهبودی یافتن
improve
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
ameliorating
بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorates
بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorate
بهتر شدن بهبودی یافتن
amended
بهتر کردن بهبودی یافتن
incorrigible
بهبودی ناپذیر درست نشدنی
improving
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
amend
بهتر کردن بهبودی یافتن
mends
رفو کردن بهبودی یافتن
mend
رفو کردن بهبودی یافتن
amending
بهتر کردن بهبودی یافتن
convalescing
بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalesces
بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalesce
بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalesced
بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
an incorrigible person
کسیکه اخلاقش اصلاح نپذیردیا بهبودی نیابد
prognosis
بهبودی ازمرض در اثر پیش بینی جریان مرض
prognoses
بهبودی ازمرض در اثر پیش بینی جریان مرض
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
increments
ترقی
increment
ترقی
jumps
ترقی
jumped
ترقی
progress
ترقی
jump
ترقی
progressed
ترقی
promotions
ترقی
increases
ترقی
rise
ترقی
increased
ترقی
progresses
ترقی
progressing
ترقی
betterment
ترقی
increase
ترقی
advancement
ترقی
rises
ترقی
up-and-coming
رو به ترقی
pickup
ترقی
processions
ترقی
appreciations
ترقی
aggrantizement
ترقی
boost
ترقی
delelopment
ترقی
boosted
ترقی
boosting
ترقی
boosts
ترقی
procession
ترقی
upswing
ترقی
promotion
ترقی
improvements
ترقی
improvement
ترقی
appreciation
ترقی
Mts
ترقی کردن
promoting
ترقی دادن
grows
ترقی کردن
upped
ترقی کردن
upping
ترقی کردن
promote
ترقی دادن
promotes
ترقی دادن
upwell
ترقی کردن
meliorate
ترقی دادن
promoted
ترقی دادن
up
ترقی کردن
Mt
ترقی کردن
boomed
ترقی ناگهانی
boom
ترقی کردن
progressed
ترقی جریان
boom
ترقی ناگهانی
progress
ترقی جریان
processions
ترقی تصاعدی
procession
ترقی تصاعدی
steepen
ترقی کردن
grow
ترقی کردن
progresses
ترقی جریان
boomed
ترقی کردن
booming
ترقی ناگهانی
lift
سرقت ترقی
frozen
بدون ترقی
lifted
سرقت ترقی
lifts
سرقت ترقی
booms
ترقی کردن
booms
ترقی ناگهانی
booming
ترقی کردن
progressing
ترقی جریان
developments
ترقی نمو
ne plus ultra
حداعلای ترقی
climb
ترقی کردن
climbed
ترقی کردن
climbing
ترقی کردن
growth
افزایش ترقی
growths
افزایش ترقی
upswing
ترقی کردن
fluctuation
ترقی و تنزیل
price increase
ترقی قیمت
increase
رشد ترقی
ascents
ترقی عروج
climbs
ترقی کردن
ascent
ترقی عروج
progressive
ترقی خواه
increases
رشد ترقی
appreciations
ترقی قیمت
appreciation
ترقی قیمت
boost
ترقی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com