Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
cellulose acetate
ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درابریشمهای مصنوعی فیلم لاک الکل و غیره بکار میرود
Other Matches
cellulose nitrate
ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درمواد منفجره دوپها وپلاستیکهای ساختمانی بکارمیرود
rollpin
پینی متشکل از طومارهای فنرهای پیچیده فولادی که به عنوان محور لولا بکار میرود
hyphens
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
hyphen
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
false colour
فیلم رنگی مصنوعی
apostrophes
که درموارد زیر بکار میرود
apostrophe
که درموارد زیر بکار میرود
fuller's earth
خاکی که درصافی اب وغیره بکار میرود
lampron
چراغ فیتلهای که درچراغانی بکار میرود
studs
زائدهائی که در میلههای گرد بکار میرود
lakh
سدهزار در شممردن روییه بکار میرود
crosse
چوگان پهنی که دربازی گلف بکار میرود
bay leaf
برگ خشک برگبو که دراشپزی بکار میرود
fucus
رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
boring tubes
لوله هایی که برای حفاری بکار میرود
baby siphon
سیفون کمکی که در هوابند ابی بکار میرود
wisha
برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
blacktop
موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود
bathometer
دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
property master
متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
flag stones
تخته سنگهایی که برای سنگ فرش بکار میرود
inoculum
مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود
nuggar
بکجور کرجی بزرگ که دررودخانه نیل بکار میرود
hypodermic syringe
کوچکی که برای تزریقات تحت جلدی بکار میرود
aniseed
تخم بادیان رومی که بصورت ادویه بکار میرود
baseboard
چوب یا تختهای که بعنوان ستون یا پایه بکار میرود
aquaplane
قطعهء چوبی که برای اسکی ابی بکار میرود
gasogene
مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
balbriggan
یکنوع پارچهء نخی که برای زیرپوش بکار میرود
propety man
متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
Molotov cocktails
بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
poetaster is pejorative word
شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
Molotov cocktail
بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
mashy
نام یکی از چوگانهای اهنی که در بازی گلف بکار میرود
manrope
طناب کنار نردبان که بجای نرده یا دستگیره بکار میرود
serinette
ارغنوان کوچک دستی که برای سروداموزی به پرندگان بکار میرود
stop bath
ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
laniard
طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
windlasses
ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
the smoking gun
شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود
[قانون]
in flagrante delicto
شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود
[قانون]
windlass
ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
thyratron
پریود تخلیه که بعنوان سویچ رله یا ژنراتور بکار میرود
bow compass
نوعی پرگار که برای رسم دایرههای کوچک بکار میرود
kelvin tube
لوله کلوین که جهت اندازه گیری عمق اب بکار میرود
roller bandage
نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
dry pack
مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
calliper
نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
gluteus
یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
chuck
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
goggles
عینکی که اطرافش پوشیده شده وبرای محافظت چشم بکار میرود
jelutong
ماده رزینی درخت شاهدانه ک ه بجای صمغ ادامس بکار میرود
toluene
مایع قابل اشتعالی که به عنوان حلال و رقیق کننده بکار میرود
hundreds and thousands
یکجور شیرینی که مانند است به ساچمه و برای ارایش بکار میرود
chucks
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
distemper
ترکیبی از گچ اب چسب و موادرنگی که در رنگ کردن داخل اطاقها بکار میرود
bock
یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
splint
نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود
chucked
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
caliper
نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
vibrators
منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
vibrator
منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
langrage
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
bolsters
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
langrel
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
bolster
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
land plaster
صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
langridge
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
bolstered
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
leno
یکجور تور یا گارس که برای پوشش و ارایش کلاه و پرده بکار میرود
monochord
الت یک سیمه که برای نمایش نسبت میان صداهای موسیقی بکار میرود
coffins
جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
coffin
جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
character
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
characters
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
nitrobenzene
ابگونهای که بوی روغن بادام تلخ میدهدو درساختن رنگهای جوهری بکار میرود
hi
فریاد خوش امد مثل هالو وچطوری و همچنین بجای اهای بکار میرود
opalite
ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
carbon seal
وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
amalgams
الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
amalgam
الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
game theory
این نظریه اغلب در تحلیل کردار انحصارچند جانبه بکار میرود واستراتژیهای مختلف را موردبررسی قرار میدهد
steeve
خفت کردن میلهای که نوک ان قلابی داردوبرای ازمایش محتویات عدل پنبه وامثال ان بکار میرود سیخک
jute
کنف هندی الیاف کنف که برای گونی بافی بکار میرود
puncuation
نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
pitot pressure
فشار برخورد هوا که به منظور اندازه گیری سرعت هوا بکار میرود
photo offset
چاپ افستی که فیلم عکاسی رابرای چاپ بکار برد
anti blush tinner
ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
design stress resultant
تلاشی که در محاسبات بکار میرود وبرابر است با حاصلضرب تلاش در ضریب تشدید یادرصورت لزوم ضریب تصغیر
acrylic lacquer
لاک های اکریلیک که دارای حلال های بسیار فرار بوده و برای پرداخت سطح هواپیما بکار میرود
aluminum wool
رشتههای تکه تکه الومینوم که برای رفع زنگ زدگی وخوردگی و نیز جلادادن وصیقل دادن خراشهای جزئی روی ورقه ها یا لولههای الومینیومی بکار میرود
cassette
کاست فیلم عکاسی جعبه حاوی فیلم
cassettes
کاست فیلم عکاسی جعبه حاوی فیلم
pancromic
فیلم چند رنگه فیلم چندحالته
reeling
قرقره فیلم حلقه فیلم
reel
قرقره فیلم حلقه فیلم
reels
قرقره فیلم حلقه فیلم
reeled
قرقره فیلم حلقه فیلم
filmstrip
نوار فیلم اسلایدهای بشکل نوار فیلم
organized
متشکل
formant
متشکل
unaligned
غیر متشکل
organizes
متشکل کردن
organize
متشکل کردن
organises
متشکل کردن
organizing
متشکل کردن
organising
متشکل کردن
endarch
متشکل در خارج
reorganizing
دوباره متشکل کردن
reorganizes
دوباره متشکل کردن
reorganize
دوباره متشکل کردن
reorganising
دوباره متشکل کردن
reorganises
دوباره متشکل کردن
reorganised
دوباره متشکل کردن
party
دسته متشکل جمعیت
bitty
متشکل از قطعات ریز
reorganized
دوباره متشکل کردن
gimmal
متشکل ازقطعات مرتبط
stanzaic
متشکل از چند بند شعر
tetraspore
گروهی متشکل ازچهار هاگ
nation state
حکومت متشکل از یک قوم یا یک ملت
e c s c (european coal & steel commissio
سازمان متشکل ازنمایندگان بلژیک
nation-state
حکومت متشکل از یک قوم یا یک ملت
nation-states
حکومت متشکل از یک قوم یا یک ملت
geodesic dome
گنبد متشکل ازسطوح هندسی
council of entent
متشکل از جمهوریهای افریقایی داهومی
beam column framing
ساختمان با قابهای متشکل ازتیر و ستون
diarchy
سیستم حکومت متشکل از دو رکن مستقل
lignocellulose
مواد سلولزی متشکل بافتهای چوبی
recombinant
موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
nordic council
شورای اسکاندیناوی مجمع متشکل ازنمایندگان دانمارک
jo bolt
نوعی پرچ با دندانههای داخلی متشکل از سه قسمت
craft union
اتحادیه متشکل از متخصصین فن یاصنعت یا حرفه خاص
DNA double helix
[یک ساختار دو رشته ایی متشکل از ۴ نوکلئوتید است. ]
water/alcohol
الکل
spiriting
الکل
spirit
الکل
spirit of wine
الکل
alcohol
الکل
spirits of wine
الکل
association for women in computing
متشکل از افرادی که پردازش کامپیوتر علاقه مند هستند
bilateral infrastructure
سازمان داخلی متشکل ازاعضای دو جانبه تشکیلات دوجانبه
lacquers
لاک الکل
alcoholics
دارای الکل
spirituous
دارای الکل
alcohol-free
<adj.>
بدون الکل
ethyl alcohol
الکل معمولی
ethyl alcohol
الکل اتیلیک
ethanol
الکل معمولی
ethanol
الکل اتیلیک
tertiary alcohol
الکل 3 درجه
amyl alcohol
الکل امیلیک
denatured alcohol
الکل تقلیبی
shellac solution
لاک الکل
lacquer
لاک الکل
spiritous
الکل دار
spirit varnish
لاک الکل
alcoholic
دارای الکل
dihydric alcohol
دی هیدرولیک الکل
dihydric alcohol
الکل دوعاملی
secondary alcohol
الکل 2 درجه
alcoholic
معتادبنوشیدن الکل
wet one's whistle
<idiom>
نوشیدن الکل
laced
الکل زده
wood alcohol
الکل متانول
wood alcohol
الکل چوب
wood spirit
الکل چوب
alcoholimeter
الکل سنج
proof spirit
الکل خالص
alcoholmeter
الکل سنج
polyalcohol
پلی الکل
varnishing
لاک الکل
acetylenic alcohol
الکل استیلنی
varnished
لاک الکل
varnishes
لاک الکل
varnish
لاک الکل
primary alcohol
الکل 1 درجه
absolute alcohol
الکل مطلق
anhydrous alcohol
الکل مطلق
acetylene alcohol
الکل استیلنی
rectified spirit
الکل دو تقطیری
hit the bottle
<idiom>
الکل نوشیدن
methyl alcohol
متیل الکل
alcoholics
معتادبنوشیدن الکل
methyle alcohol
الکل متیلیک
hit the sauce
<idiom>
الکل نوشیدن
monohydric alcohol
مونوهیدریک الکل
neutral spirits
الکل سفید
alcoholysis
الکل کافت
grain alcohol
الکل خالص
alcoholometer
الکل سنج
glycol
الکل دهنی
methanol
الکل متیلیک
methyl alcohol
الکل متیلیک
trihydric alcohol
الکل چندعاملی
on the wagon
<idiom>
الکل ننوشیدن
proof
مقیاس خلوص الکل
p.v.a
پلی وینیل الکل
tertiary alcohol
الکل نوع سوم
lacquer
لاک الکل زدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com