English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (27 milliseconds)
English Persian
cold turkey <idiom> ترک کردن اعتیاد بدون دارو
Other Matches
orthopathy معالجه بدون دارو
dose rate نواخت جذب دارو میزان جذب دارو مقدار اثر دارو
dosage مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosages مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
drug دارو خوراندن تخدیر کردن
drugs دارو خوراندن تخدیر کردن
drugged دارو خوراندن تخدیر کردن
dope دارو دادن تخدیر کردن
dopes دارو دادن تخدیر کردن
drugging دارو خوراندن تخدیر کردن
narcotism اعتیاد
addictedness اعتیاد
consuetude اعتیاد
accustomedness اعتیاد
addiction اعتیاد
addict عادت اعتیاد
drug addiction اعتیاد دارویی
addicts عادت اعتیاد
addict اعتیاد دادن
monandry اعتیاد به یک شوهر
opiomania اعتیاد به تریاک
acclimatable قابل اعتیاد
heroinism اعتیاد به هروئین
cold turkey ترک اعتیاد
alcoholism اعتیاد به نوشیدن الکل
drug addiction اعتیاد به مواد مخدر
cold turkey ترک اعتیاد بلامقدمه
hype اعتیاد به مواد مخدره
hyped up اعتیاد به مواد مخدره
hyping اعتیاد به مواد مخدره
hypes اعتیاد به مواد مخدره
urbanity اعتیاد بزندگی شهری
urbanism اعتیاد بزندگی شهری
hyped اعتیاد به مواد مخدره
acclimation اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
to go through cold turkey <idiom> رنج و درد کشیدن در حین ترک اعتیاد [به ویژه هروئین]
without any reservation بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
run through <idiom> ازاول تا آخر بدون توقف کردن تمرین کردن
flattest ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
pill حب دارو
pills حب دارو
natural philosophy دارو
pharmaceutical دارو
remedying دارو
pharmaceutic دارو
remedied دارو
cure دارو
remedies دارو
medics دارو
cured دارو
cures دارو
puisne judge دارو جز
remedy دارو
medication دارو
drug دارو
medicament دارو
drugs دارو
drugged دارو
drugging دارو
medicine دارو
medicaments دارو
materia medica دارو
medicines دارو
medications دارو
medicinally با دارو
pharmaceuticals دارو
deice بدون یخ کردن
Taoism روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
dosages یک خوراک دارو
alkahest نوش دارو
chemic دارو فروش
calomel کرم دارو
doses یک خوراک دارو
muller دارو ساز
doses مقدار دارو
dosed یک خوراک دارو
dosed مقدار دارو
dose یک خوراک دارو
pouch kit جعبه دارو
philter مهر دارو
male fern کیل دارو
pouch kit جای دارو
hyssop اشنان دارو
lungwort سینه دارو
dosing مقدار دارو
dosing یک خوراک دارو
dose مقدار دارو
cure all نوش دارو
philtre مهر دارو
withdrawals ترک دارو
dosage یک خوراک دارو
substance withdrawal ترک دارو
withdrawal ترک دارو
troche قرص دارو
delouse بدون شپش کردن
degum بدون صمغ کردن
delousing بدون شپش کردن
unseam بدون درز کردن
deloused بدون شپش کردن
denitrify بدون نیترات کردن
disequilibrate بدون تعادل کردن
depolarize بدون قطب کردن
delouses بدون شپش کردن
dozed دوز یک خوراک دارو
pillbox قوطی حب دارو وغیره
pillboxes قوطی حب دارو وغیره
dozes دوز یک خوراک دارو
drugs دارو [به طور کلی ]
medications دارو [به طور کلی ]
drug holiday ترک موقت دارو
drug abuse سوء استفاده از دارو
withdrawal symptoms نشانههای ترک دارو
drugs of every description [of all descriptions] همه نوع دارو
doze دوز یک خوراک دارو
hocus نوشابه دارو زده
seasoning دارو زنی بچوب
miyhridate زهر دارو پادزهر
dosages مقدار استعمال دارو
withdrawal syndrome نشانگان ترک دارو
dosage مقدار استعمال دارو
dozing دوز یک خوراک دارو
resolutive دارو یا عامل گدازنده
diatessaron ترکیبی ازچهار دارو
vial شیشه کوچک دارو
parataxis مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
ad-lib بدون نوشته صحبت کردن
prejudging بدون رسیدگی قضاوت کردن
ad-libbed بدون نوشته صحبت کردن
unvoice بدون صدا ادا کردن
ad-libbing بدون نوشته صحبت کردن
prejudges بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudged بدون رسیدگی قضاوت کردن
ad-libs بدون نوشته صحبت کردن
prejudge بدون رسیدگی قضاوت کردن
live in a small way بدون سر و صدا زندگی کردن
unstressed بدون اضطراب بدون کشش
offhand بدون مقدمه بدون تهیه
achylous بدون کیلوس بدون قیلوس
unbranched بدون انشعاب بدون شعبه
iamatology مبحث دارو شناسی پزشکی
dozed مقدار کافی از یک دارو خوراک
nauseant دارو و یا چیزدیگری که تهوع اورد
dosage مقدار تجویز شده دارو
dozes مقدار کافی از یک دارو خوراک
dosages مقدار تجویز شده دارو
doze مقدار کافی از یک دارو خوراک
dozing مقدار کافی از یک دارو خوراک
spaced out <idiom> از خوردن دارو گیج شدن
drip-dry خشک کردن پارچه بدون چلاندن ان
cohabits با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
no answer [n/a] [in forms] بدون پاسخ [در برگه برای پر کردن]
drip dry خشک کردن پارچه بدون چلاندن ان
smoothed صاف کردن بدون اشکال بودن
do without <idiom> بدون هیچ چیزی کار کردن
obtrude بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
cohabiting با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
obtruded بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtrudes بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
smoothest صاف کردن بدون اشکال بودن
glide پرواز کردن بدون نیروی موتور
to make a grab at women عشقبازی کردن با زنها [بدون رضایت زن]
to feel women up عشقبازی کردن با زنها [بدون رضایت زن]
smooth صاف کردن بدون اشکال بودن
cohabit با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
glides پرواز کردن بدون نیروی موتور
glided پرواز کردن بدون نیروی موتور
knock about <idiom> بدون برنامه ریزی سفر کردن
cohabited با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
obtruding بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
lynches بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
to grope women عشقبازی کردن با زنها [بدون رضایت زن]
lynch بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lynched بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
smooths صاف کردن بدون اشکال بودن
love philtre مهر دارو شربت سحر امیز
rodenticide دارو یا عامل کشنده جانوران جونده
love potions مهر دارو شربت عشق امیز
love potion مهر دارو شربت عشق امیز
potion دارو یا زهر ابکی شربت عشق
This drug excites the nerves. این دارو اعصاب را تحریک می کند
potions دارو یا زهر ابکی شربت عشق
stateroom اتاق ویژه تختخواب دارو مجلل
gallipot پیاله کوچک مخصوص مرهم و دارو
roughdry بدون صافکاری و اتو کشی خشک کردن
free lance کار کردن بدون وابستگی بحزب یا جماعتی
Give the benefit of the doubt <idiom> [باور کردن اظهارات شخصی بدون مدرک]
multi tasking همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
adlib بدون مقدمه صحبت کردن بمیل خود
multitasking همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
pharmacodynamics مبحث اثر دارو بر ساختمان موجودات زنده
lay off <idiom> بیش از این استفاده نکردن (دارو،سیگار)
pulsatilla شیره شقایق که برای دارو بکار می رود
pirate بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
pirating بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com