English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 157 (2 milliseconds)
English Persian
amicable settlement تسویه دوستانه
Other Matches
chatting دوستانه حرف زدن سخن دوستانه
chats دوستانه حرف زدن سخن دوستانه
chatted دوستانه حرف زدن سخن دوستانه
chat دوستانه حرف زدن سخن دوستانه
blithe دوستانه
amicably دوستانه
sociable دوستانه
neighbourly دوستانه
friendlily دوستانه
friendly دوستانه
friendliest دوستانه
friendlies دوستانه
amicable دوستانه
cosh دوستانه
coshed دوستانه
coshes دوستانه
coshing دوستانه
fraternal دوستانه
matey دوستانه
friendlier دوستانه
settles تسویه
settlements تسویه
settlement تسویه
clearing تسویه
settle تسویه
clearings تسویه
adjustment تسویه
adjustments تسویه
liquidation تسویه
hobnob دوستانه خودمانی
natters صحبت دوستانه
folksy دوستانه خودمانی
friendlies مسابقه دوستانه
friendly مسابقه دوستانه
hobnobs دوستانه خودمانی
friendliest مسابقه دوستانه
out of one's shell <idiom> گفتگو دوستانه
admonition سرزنش دوستانه
admonitions سرزنش دوستانه
hobnobbed دوستانه خودمانی
friendlier مسابقه دوستانه
hobnobbing دوستانه خودمانی
unfriendly غیر دوستانه
take liberties <idiom> دوستانه رفتارکردن
sporting تفریح دوستانه
nattering صحبت دوستانه
gentelmen's agreement موافقتنامه دوستانه
accommodation bill برات دوستانه
chilly <adj.> غیر دوستانه
concordat توافق دوستانه
kite برات دوستانه
kites برات دوستانه
humanitarian نوع دوستانه
humanitarian بشر دوستانه
natter صحبت دوستانه
nattered صحبت دوستانه
accommodation acceptance برات دوستانه
accommodation bill سفته دوستانه
settlement of disputes تسویه منازعات
settlement day روز تسویه
biological treatment تسویه زیستی
realization account حساب تسویه
judicial settlement تسویه قضایی
defrays تسویه کردن
settlement of credit تسویه اعتبار
liquidity تسویه پذیری
automatic treatment تسویه خودکار
settlement terms شرایط تسویه
checking out تسویه حساب
liquidizing تسویه کردن
effective treatment تسویه کارا
effective treatment تسویه موثر
defraying تسویه کردن
defrayed تسویه کردن
defray تسویه کردن
liquidating تسویه کردن
liquidates تسویه کردن
liquidated تسویه کردن
liquidate تسویه کردن
offset تسویه کردن
compromises تسویه کردن
clearings تسویه تسطیح
solutions تادیه تسویه
solution تادیه تسویه
settlement تسویه پرداخت
settlements تسویه پرداخت
adjust تسویه نمودن
compromise تسویه کردن
liquidised تسویه کردن
liquidises تسویه کردن
liquidising تسویه کردن
clearing تسویه تسطیح
arrangement حل و فصل تسویه
arrangements حل و فصل تسویه
liquidize تسویه کردن
offsetting تسویه کردن
liquidizes تسویه کردن
liquidized تسویه کردن
compromising تسویه کردن
symposium مجلس مذاکره دوستانه
warm up <idiom> دوستانه برخورد کردن
unfriendly act عمل غیر دوستانه
symposiums مجلس مذاکره دوستانه
expostulated سرزنش دوستانه کردن
expostulates سرزنش دوستانه کردن
expostulate سرزنش دوستانه کردن
symposia مجلس مذاکره دوستانه
expostulating سرزنش دوستانه کردن
hobnobbed صحبت دوستانه کردن
hobnobbing صحبت دوستانه کردن
hobnob صحبت دوستانه کردن
hobnobs صحبت دوستانه کردن
clearing house دفتر تسویه حساب
retiring a bill براتی را تسویه کردن
liquidator سرپرست تسویه حساب
liquidators سرپرست تسویه حساب
pay off تسویه کردن پرداخت
date of change of acountability تاریخ تسویه حساب
clearing houses دفتر تسویه حساب
full and final settlement تسویه تمام و کمال
offscouring چیز تسویه شده
kaffeeklatsch صحبت دوستانه یامذاکرات غیررسمی
dealing مکاتبات و ارتباط دوستانه یا بازرگانی
green PC رایانه زیست بوم دوستانه
to reach an amicable settlement دستیافتن به حل و فصل دوستانه [حقوق]
wind up <idiom> به پایان رساندن ،تسویه کردن
chemotrophic treatment تسویه خوراک ساخت شیمیایی
adjusting تسویه نمودن مطابق کردن
poney ریز تسویه حساب کردن
adjusts تسویه نمودن مطابق کردن
pony ریز تسویه حساب کردن
ponies ریز تسویه حساب کردن
pay up حسابهای معوقه را تسویه کردن
to jump up at somebody به کسی پریدن [مانند سگ دوستانه یا خوشحال]
philanthropic feelings احساسات بشر دوستانه و نوع پرستانه
settlement by abandonment تسویه در نتیجه صرفنظر شدن از مطالبات
We will be checking out around noon. ما حدود ظهر تسویه حساب میکنیم.
Bank for International Settlements [BIS] بانک تسویه پرداخت بین المللی
to e. with person on a thing کسی را دوستانه برای چیزی سرزنش کردن
bunting پارچه سست بافت پرچمی خطابی دوستانه
pacific settlement تسویه نزاع یا مسئلهای به صورت مسالمت امیز
clearance تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
To pay off someone. To settle old scores with someone. با کسی تسویه حساب کردن ( انتقام جویی کردن )
visit of courtesy بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
befriend دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriending دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriended دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriends دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
clearer ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clear ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clearest ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clears ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
shell نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shelling نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shells نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com