Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 269 (21 milliseconds)
English
Persian
identification
تشخیص تشخیص دادن
Search result with all words
carrier
سیگنال ارسالی توسط مودم برای آگاهی دادن به کامپیوتر محلی از اینکه یک سیگنال ازمودم راه دور تشخیص داده است
carriers
سیگنال ارسالی توسط مودم برای آگاهی دادن به کامپیوتر محلی از اینکه یک سیگنال ازمودم راه دور تشخیص داده است
recognises
تشخیص دادن
recognising
تشخیص دادن
recognize
تشخیص دادن
recognizes
تشخیص دادن
recognizing
تشخیص دادن
identified
تشخیص هویت دادن یکی کردن
identified
تشخیص دادن
identified
مربوط کردن تشخیص دادن
identifies
تشخیص هویت دادن یکی کردن
identifies
تشخیص دادن
identifies
مربوط کردن تشخیص دادن
identify
تشخیص هویت دادن یکی کردن
identify
تشخیص دادن
identify
مربوط کردن تشخیص دادن
identifying
تشخیص هویت دادن یکی کردن
identifying
تشخیص دادن
identifying
مربوط کردن تشخیص دادن
spot
تشخیص دادن
spots
تشخیص دادن
diagnose
تشخیص دادن
diagnosed
تشخیص دادن
diagnosing
تشخیص دادن
distinguish
تشخیص دادن دیفرانسیل گرفتن
distinguishes
تشخیص دادن دیفرانسیل گرفتن
find
جستن تشخیص دادن
finds
جستن تشخیص دادن
individualised
تمیز دادن تشخیص دادن
individualises
تمیز دادن تشخیص دادن
individualising
تمیز دادن تشخیص دادن
individualize
تمیز دادن تشخیص دادن
individualized
تمیز دادن تشخیص دادن
individualizes
تمیز دادن تشخیص دادن
individualizing
تمیز دادن تشخیص دادن
assess
تشخیص دادن
assessed
تشخیص دادن
assesses
تشخیص دادن
assessing
تشخیص دادن
espied
تشخیص دادن
espies
تشخیص دادن
espy
تشخیص دادن
espying
تشخیص دادن
discern
تشخیص دادن
discerned
تشخیص دادن
discerns
تشخیص دادن
see through
خوب تشخیص دادن
see-through
خوب تشخیص دادن
tell
تشخیص دادن فرق گذاردن
telling-off
تشخیص دادن فرق گذاردن
tells
تشخیص دادن فرق گذاردن
recognition
تشخیص شناسایی هواپیما یا ناوتشخیص دادن
judge
حکم دادن تشخیص دادن
judged
حکم دادن تشخیص دادن
judges
حکم دادن تشخیص دادن
judging
حکم دادن تشخیص دادن
spotting
تشخیص دادن
decern
تشخیص دادن تمیز دادن
descry
تشخیص دادن
prognosticate
تشخیص دادن قبلی مرض
to know right from wrong
تشخیص دادن
make out
<idiom>
تشخیص دادن
to distinguish between something and something
فرق گذاشتن
[تشخیص دادن]
بین یک چیز و چیز دیگری
to differentiate something from something
فرق گذاشتن
[تشخیص دادن]
بین یک چیز و چیز دیگری
to differentiate something from something
فرق گذاشتن
[تشخیص دادن]
یک چیز از چیز دیگری
to discern someone
[something]
تشخیص دادن کسی
[چیزی]
to make out someone
[something]
تشخیص دادن کسی
[چیزی]
to distinguish oneself
[by]
خود را تشخیص دادن
[با]
Other Matches
micr
سیستمی که حروف را با تشخیص الگوهای جوهر مغناطیسی تشخیص میدهد.
exceptions
روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
exception
روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
recognition
1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
identification friendly or foe
سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
denotation
تشخیص
specification
تشخیص
diagnostics
تشخیص ها
distinctions
تشخیص
distinction
تشخیص
assessments
تشخیص
diagnostic
تشخیص
percipience
حس تشخیص
discretion
تشخیص
assessment
تشخیص
diagnoses
تشخیص
discernment
تشخیص
indistinctively
بی تشخیص
contradistinction
تشخیص
diagnosis
تشخیص
In my judgement. As I see it.
به تشخیص من
identification
تشخیص هویت
differentiable
تشخیص پذیر
diagnosis
تشخیص ناخوشی
diagnoses
تشخیص ناخوشی
fault datagnosis
تشخیص عیب
diagnosis
تشخیص عیب
discriminant function
تابع تشخیص
discernible
قابل تشخیص
distinct
قابل تشخیص
error detecting code
کد تشخیص خطا
handwriting recognition
تشخیص دست خط
frequency discrimination
تشخیص فرکانس
sensibility
حس تشخیص دقت
differential diagnosis
تشخیص افتراقی
diagnostic routine
روال تشخیص
diagnostically
ازراه تشخیص
sensibilities
حس تشخیص دقت
diacritical marks
نشان تشخیص
diacritical
نشان تشخیص
discriminately
از روی تشخیص
indiscreet
فاقد حس تشخیص
diacritic
نشان تشخیص
diagnostics
شیوههای تشخیص
designator code
کد تشخیص یکان
diagnoses
تشخیص عیب
diagnostic test
تست تشخیص
differentials
تشخیص دهنده
recognizable
قابل تشخیص
senses
حس تشخیص مفهوم
Diagnosis.
تشخیص بیماری
Power of distiction.
قوه تشخیص
carrier detect
تشخیص حامل
blind diagnosis
تشخیص بی نام
orientation
تشخیص موقعیت
voice recognition
تشخیص صدا
indiscrimination
عدم تشخیص
psychodiagnosis
تشخیص روانی
differential
تشخیص دهنده
sensed
حس تشخیص مفهوم
sense
حس تشخیص مفهوم
moral sense
حس تشخیص خوب و بد
moral perception
حس تشخیص اخلاقی
pattern recognitation
تشخیص الگو
pattern recognition
تشخیص الگو
distinguishing
تشخیص دهنده
voice recognition
تشخیص صوتی
indiscrete
غیرقابل تشخیص
speech recogintion
تشخیص کلام
corrective maintenance
عمل تشخیص
i.f.f. system
دستگاه تشخیص
character recognition
تشخیص کاراکتر
identification of friend from foe
دستگاه تشخیص
judiciously
از روی تشخیص
coefficient of determination
ضریب تشخیص
speech recogintion
تشخیص گفتار
collision detection
تشخیص تصادم
identification signs
علائم تشخیص
recognition
تشخیص بازشناخت
vertification of debts
تشخیص مطالبات
resolutions
قدرت تشخیص
verification of debt
تشخیص مطالبات
flair
قوه تشخیص
visual identification
تشخیص بصری
vision recognition
تشخیص بصری
resolution
قدرت تشخیص
recognizably
قابل تشخیص
diagnostician
تشخیص دهندهء مرض
hottest
تشخیص و ترمیم خطا
psychodiagnostics
ابزارهای تشخیص روانی
eying
دیدخوب با تشخیص مسافت
cess
تشخیص وتعیین مالیات
prognostications
تشخیص قبلی مرض
diagnostician
متخصص تشخیص مرض
eyes
دیدخوب با تشخیص مسافت
differential aptitude tests
ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
eyeing
دیدخوب با تشخیص مسافت
eye
دیدخوب با تشخیص مسافت
detection
عمل تشخیص چیزی
spotting
تشخیص محل گلوله
hotter
تشخیص و ترمیم خطا
tell apart
<idiom>
تشخیص تا کس یادو چیز
hot
تشخیص و ترمیم خطا
electrodiagnosis
تشخیص با دستگاههای برقی
prognostication
تشخیص قبلی مرض
diagnostic routine
برنامه تشخیص عیب
diagnostic
وابسته به تشخیص ناخوشی
indistinguishably
بطور غیرقابل تشخیص
identification zone
منطقه تشخیص هدف
identification of supplies
تشخیص هویت کالا
indiscernible able
غیر قابل تشخیص
fault diagnosis
تشخیص نقص فنی
materiel cognizance
مدیریت تشخیص کالا
ocr
تشخیص کاراکترهای نوری
whiteout
عدم تشخیص موقعیت
whiteouts
عدم تشخیص موقعیت
optical recognition device
دستگاه تشخیص نوری
recognizably
آنچه قابل تشخیص است
overhead
بیت تشخیص خطا در ارسال
logic seeking
دستورات تنظیم و... را تشخیص میدهد
differentiable
قابل تشخیص فرق گذاشتنی
interrupt
انجام عملی پس از تشخیص وقفه
recognizable
آنچه قابل تشخیص است
interrupting
انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupts
انجام عملی پس از تشخیص وقفه
wake light
چراغ تشخیص خط حرکت ناو
prognosticator
تشخیص دهنده قبلی مرض
diagnostic routine
روش تشخیص معایب در اثرازمایش
pathognomic
وابسته به تشخیص ناخوشی یا احساسات
detectors
وسیلهای که میتواند تشخیص دهد
detector
وسیلهای که میتواند تشخیص دهد
computer assisted diagnosis
تشخیص بیماری توسط کامپیوتر
colourblindness
فقدان قوه تشخیص رنگ
contrast enhancement
توسعه تشخیص سایه روشن
flagman
داور مخصوص تشخیص امتیاز
identification zone
منطقه تشخیص هواپیماهای دشمن
frequency discriminator
دستگاه تشخیص دهنده فرکانس
monroe diagnostic reading test
ازمون تشخیص خواندن مونرو
multiple discriminant function
تابع تشخیص چند متغیری
wreckage locator
دستگاه تشخیص محل ترکیدگی لولههای اب
subclinical
غیر قابل تشخیص در معاینات بالینی
modes
که حاوی کد تشخیص و تصحیح خطا هستند
king of arms
متصدی تشخیص وتعیین نشانهای خانوادگی
mode
که حاوی کد تشخیص و تصحیح خطا هستند
indistinguishable
غیر قابل تشخیص تمیز ندادنی
CSM
سیستم تشخیص حرف نوری کارا
undetected
آنچه تشخیص داده نشده است
individuation
تک شدگی تشخیص فرد در جمع شخصیت
combining
سیستم تشخیص حروف نوری کارا
combines
سیستم تشخیص حروف نوری کارا
physiognomical
مربوط به قیافه شناسی تشخیص دهنده
M out of N code
سیستم کدگذاری حاوی تشخیص خطا
self-
کامپیوتری که از برنامههای تشخیص استفاده میکند
isotherm follower
دستگاه تشخیص سطوح هم حرارت اب دریا
ocr
Recognition OpticalCharacter تشخیص نوری دخشه
omr
وسیلهای که علامتها و خط وط خاص را تشخیص میدهد
pick up a trail/scent
<idiom>
تشخیص جای پای انسان یا حیوان
accidentalism
تشخیص علائم گمراه کننده مرض
omr
تشخیص علامت نوری Recognition ark
The twins are hardly distinguish between colors.
دوقلوها را از همدیگر نمی شد تشخیص داد
combine
سیستم تشخیص حروف نوری کارا
total
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا
totalling
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا
totalled
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا
totaling
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا
totaled
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا
cyclic
کد تشخیص خطا برای داده ارسال شده
collision detection
تشخیص و گزارش داده برخورد دو عمل یا رویداد
totals
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا
air traffic regulation and identificatio
سیستم تشخیص و کنترل عبورو مرور هوایی
aetiology
علم تشخیص علل امراض علت شناسی
inspectors
داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
horizontal
روش تشخیص خطا برای داده ارسالی
inspector
داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
transponder tango
دستگاه تشخیص دشمن وخودی مدل اولیه
diagnostic
کامپیوتری که مجموعهای برنامههای تشخیص را اجرا کند.
transponder sierra
دستگاه تشخیص دشمن وخودی مدل پیشرفته
verifier
وسیله مخصوص برای تشخیص داده ورودی
contacted
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contacts
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
autos
تابع تشخیص صحت خودکار پس از ضبط داده
contact
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contacting
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
auto
تابع تشخیص صحت خودکار پس از ضبط داده
hash
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا
recognition
فرآیند تشخیص خط وط یا نشانه ها یا الگو ها به صورت نوری
interrupting
سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
user
کدشناسایی یکتا که به کامپیوتر امکان تشخیص کاربر را میدهد
optical
وسیلهای که میتواند نشانه ها یا خط وط به فرم خاص را تشخیص میدهد.
execution
خطای تشخیص داده شده هنگام اجرای یک برنامه
ignores
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignored
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
redundancies
بررسی بلاکهای دریافتی داده برای تشخیص خطا
ignore
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
redundancy
بررسی بلاکهای دریافتی داده برای تشخیص خطا
ignoring
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
interrupt
سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
repertoire
تمام دستوراتی که سیستم تشخیص میدهد واجرا میکند
cyclic
روش تشخیص خطا که هر 8 بیت داده را بررسی میکند.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com