Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
English
Persian
distinguish
تشخیص دادن دیفرانسیل گرفتن
distinguishes
تشخیص دادن دیفرانسیل گرفتن
Other Matches
differentiating
دیفرانسیل گرفتن
differentiates
دیفرانسیل گرفتن
differentiate
دیفرانسیل گرفتن
differentiating
دیفرانسیل تشکیل دادن
differentiates
دیفرانسیل تشکیل دادن
differentiate
دیفرانسیل تشکیل دادن
identification
تشخیص تشخیص دادن
judges
حکم دادن تشخیص دادن
individualizing
تمیز دادن تشخیص دادن
decern
تشخیص دادن تمیز دادن
individualised
تمیز دادن تشخیص دادن
individualize
تمیز دادن تشخیص دادن
judged
حکم دادن تشخیص دادن
judge
حکم دادن تشخیص دادن
individualized
تمیز دادن تشخیص دادن
judging
حکم دادن تشخیص دادن
individualises
تمیز دادن تشخیص دادن
individualising
تمیز دادن تشخیص دادن
individualizes
تمیز دادن تشخیص دادن
identify
تشخیص دادن
identified
تشخیص دادن
diagnose
تشخیص دادن
espy
تشخیص دادن
discerns
تشخیص دادن
spots
تشخیص دادن
recognizes
تشخیص دادن
identifying
تشخیص دادن
recognize
تشخیص دادن
recognising
تشخیص دادن
recognises
تشخیص دادن
identifies
تشخیص دادن
spot
تشخیص دادن
recognizing
تشخیص دادن
make out
<idiom>
تشخیص دادن
espying
تشخیص دادن
discerned
تشخیص دادن
espies
تشخیص دادن
assessing
تشخیص دادن
assesses
تشخیص دادن
diagnosing
تشخیص دادن
assessed
تشخیص دادن
assess
تشخیص دادن
descry
تشخیص دادن
diagnosed
تشخیص دادن
to know right from wrong
تشخیص دادن
discern
تشخیص دادن
spotting
تشخیص دادن
espied
تشخیص دادن
see-through
خوب تشخیص دادن
finds
جستن تشخیص دادن
find
جستن تشخیص دادن
see through
خوب تشخیص دادن
to distinguish oneself
[by]
خود را تشخیص دادن
[با]
tells
تشخیص دادن فرق گذاردن
identifies
مربوط کردن تشخیص دادن
identify
مربوط کردن تشخیص دادن
identifying
مربوط کردن تشخیص دادن
to discern someone
[something]
تشخیص دادن کسی
[چیزی]
identified
مربوط کردن تشخیص دادن
prognosticate
تشخیص دادن قبلی مرض
tell
تشخیص دادن فرق گذاردن
to make out someone
[something]
تشخیص دادن کسی
[چیزی]
telling-off
تشخیص دادن فرق گذاردن
identify
تشخیص هویت دادن یکی کردن
identified
تشخیص هویت دادن یکی کردن
recognition
تشخیص شناسایی هواپیما یا ناوتشخیص دادن
identifies
تشخیص هویت دادن یکی کردن
identifying
تشخیص هویت دادن یکی کردن
micr
سیستمی که حروف را با تشخیص الگوهای جوهر مغناطیسی تشخیص میدهد.
acclimatized
خو دادن یا خو گرفتن
acclimatised
خو دادن یا خو گرفتن
acclimatize
خو دادن یا خو گرفتن
acclimatising
خو دادن یا خو گرفتن
acclimatises
خو دادن یا خو گرفتن
reciprocates
دادن و گرفتن
reciprocated
دادن و گرفتن
reciprocate
دادن و گرفتن
acclimatizes
خو دادن یا خو گرفتن
acclimatizing
خو دادن یا خو گرفتن
to distinguish between something and something
فرق گذاشتن
[تشخیص دادن]
بین یک چیز و چیز دیگری
to differentiate something from something
فرق گذاشتن
[تشخیص دادن]
بین یک چیز و چیز دیگری
differentials
دیفرانسیل
differential drive
دیفرانسیل
total differential
دیفرانسیل کل
transfer case
دیفرانسیل
total differntial
دیفرانسیل کل
differential
دیفرانسیل
exception
روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
recognition
1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
exceptions
روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
to differentiate something from something
فرق گذاشتن
[تشخیص دادن]
یک چیز از چیز دیگری
differential coefficient
ضریب دیفرانسیل
differential equation
معادله دیفرانسیل
differential equations
معادلات دیفرانسیل
squeezed
اب میوه گرفتن بزورجا دادن
squeezing
اب میوه گرفتن بزورجا دادن
squeeze
اب میوه گرفتن بزورجا دادن
undertake
بعهده گرفتن قول دادن
undertaken
بعهده گرفتن قول دادن
undertakes
بعهده گرفتن قول دادن
squeezes
اب میوه گرفتن بزورجا دادن
partial differential equation
معادلات دیفرانسیل جزئی
differential geometry
هندسه دیفرانسیل
[ریاضی]
differential equation
معادله دیفرانسیل
[ریاضی]
partial differential equation
معادله دیفرانسیل جزیی
averaged
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
eep
گرفتن توپ و پاس دادن به دیگری
trifle
بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
averages
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averaging
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
to sue out a writ
حکمی را بوسیله دادن عرضحال گرفتن
put to the question
برای گرفتن اعتراف زجر دادن
trifles
بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
average
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
calculus
حساب دیفرانسیل و انتگرال جبر
calculus
[infinitesimal calculus]
حساب دیفرانسیل و انتگرال
[ریاضی]
ordinary differential equation
[ODE]
معادله دیفرانسیل معمولی
[ریاضی]
infinitesimal calculus
حساب دیفرانسیل و انتگرال
[ریاضی]
calculus
حساب دیفرانسیل و انتگرال
[ریاضی]
carriers
سیگنال ارسالی توسط مودم برای آگاهی دادن به کامپیوتر محلی از اینکه یک سیگنال ازمودم راه دور تشخیص داده است
carrier
سیگنال ارسالی توسط مودم برای آگاهی دادن به کامپیوتر محلی از اینکه یک سیگنال ازمودم راه دور تشخیص داده است
partial differential equation
[PDE]
معادله دیفرانسیل با مشتقات پاره ای
[ریاضی]
pawn broker
کسی که کارش دادن وامهای کوچک و گرفتن وثیقه است
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
superinduce
تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
damping vane
پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
paces
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
identification friendly or foe
سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
skim
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
formats
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
skimmed
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
format
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
challenge and reply
ذکر گوینده و گیرنده پیام اعلام دادن و گرفتن پیام
postures
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
interwed
در یمان هم ازدواج کردن دختر دادن و دختر گرفتن
to incline on's ear
با نظر مساعد گوش دادن گوش فرا گرفتن
postured
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
banjo axle
پوسته اکسل عقب اتومبیل که پوسته دیفرانسیل ان در وسط قرار دارد
rob Peter to pay Paul
<idiom>
از یکی گرفتن وبه یکی دادن
to take medical advice
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
accelerate
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerated
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerates
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerating
سرعت دادن سرعت گرفتن
to lend and borrow
قرض دادن و قرض گرفتن
ringing the changes
ترویج پول تقلبی ازطریق اشاعه خرید اشیا و بعدپس دادن انها و گرفتن پول درست بجای پولهای تقلبی پرداخت شده
reduces
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
slag
کفه گرفتن تفاله گرفتن
gripped
طرز گرفتن وسیله گرفتن
grips
طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping
طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up
درز گرفتن کاغذ گرفتن
take in
<idiom>
زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
grip
طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clam
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
calebrate
جشن گرفتن عید گرفتن
distinction
تشخیص
diagnosis
تشخیص
denotation
تشخیص
diagnostic
تشخیص
discernment
تشخیص
indistinctively
بی تشخیص
percipience
حس تشخیص
assessments
تشخیص
contradistinction
تشخیص
distinctions
تشخیص
discretion
تشخیص
specification
تشخیص
assessment
تشخیص
In my judgement. As I see it.
به تشخیص من
diagnoses
تشخیص
diagnostics
تشخیص ها
handwriting recognition
تشخیص دست خط
identification of friend from foe
دستگاه تشخیص
recognition
تشخیص بازشناخت
diacritic
نشان تشخیص
vision recognition
تشخیص بصری
character recognition
تشخیص کاراکتر
diacritical
نشان تشخیص
moral sense
حس تشخیص خوب و بد
diagnoses
تشخیص عیب
diagnoses
تشخیص ناخوشی
diagnosis
تشخیص ناخوشی
diagnostic routine
روال تشخیص
diagnosis
تشخیص عیب
i.f.f. system
دستگاه تشخیص
error detecting code
کد تشخیص خطا
diacritical marks
نشان تشخیص
frequency discrimination
تشخیص فرکانس
fault datagnosis
تشخیص عیب
discriminately
از روی تشخیص
speech recogintion
تشخیص کلام
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com