Dictiornary-Farsi | تشخیص وتعیین مالیات | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
cess	تشخیص وتعیین مالیات


Other Matches

king of arms	متصدی تشخیص وتعیین نشانهای خانوادگی
micr	سیستمی که حروف را با تشخیص الگوهای جوهر مغناطیسی تشخیص میدهد.
ability to pay principle of taxation	اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
incidence of taxation	تحمل کننده نهایی مالیات کسی که بار اصلی مالیات رابه دوش می کشد
advalorem tax	مالیات بر مبنای ارزش مالیات براساس قیمت کالا
remission of taxes	صرف نظر از گرفتن مالیات گذشت از مالیات
excise tax	مالیات برفروش مالیات غیر مستقیم
excise	مالیات کالاهای داخلی مالیات غیرمستقیم
exception	روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
recognition	1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
exceptions	روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
assessments	ممیزی مالیات وضع مالیات
assessment	ممیزی مالیات وضع مالیات
tax evasion	عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
nonneutralities of income taxation	خنثی نبودن مالیات بر درامد بی طرف نبودن مالیات بردرامد
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] .	این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
identification	تشخیص تشخیص دادن
levy	اخذ مالیات مالیات
taxation	مالیات بندی مالیات
levying	اخذ مالیات مالیات
levying	مالیات بندی مالیات
levies	مالیات بندی مالیات
levy	مالیات بندی مالیات
levied	مالیات بندی مالیات
levies	اخذ مالیات مالیات
levied	اخذ مالیات مالیات
identification friendly or foe	سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
regressive income tax	مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
producers burden of tax	بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
diagnostic	تشخیص
In my judgement. As I see it.	به تشخیص من
percipience	حس تشخیص
indistinctively	بی تشخیص
specification	تشخیص
discernment	تشخیص
discretion	تشخیص
assessment	تشخیص
diagnoses	تشخیص
contradistinction	تشخیص
assessments	تشخیص
distinctions	تشخیص
denotation	تشخیص
distinction	تشخیص
diagnosis	تشخیص
diagnostics	تشخیص ها
gabel	مالیات
taxed	مالیات
gabelle	مالیات
sess	مالیات
taxation	مالیات
tax	مالیات
taxes	مالیات
Scot	مالیات
impost	مالیات
tithing	مالیات ده یک
cess	مالیات
flair	قوه تشخیص
identified	تشخیص دادن
discriminately	از روی تشخیص
make out <idiom>	تشخیص دادن
identifies	تشخیص دادن
discriminant function	تابع تشخیص
Diagnosis.	تشخیص بیماری
identify	تشخیص دادن
Power of distiction.	قوه تشخیص
identifying	تشخیص دادن
moral perception	حس تشخیص اخلاقی
moral sense	حس تشخیص خوب و بد
diagnosis	تشخیص عیب
recognition	تشخیص بازشناخت
carrier detect	تشخیص حامل
diagnostics	شیوههای تشخیص
senses	حس تشخیص مفهوم
diagnoses	تشخیص ناخوشی
sensed	حس تشخیص مفهوم
sense	حس تشخیص مفهوم
diagnoses	تشخیص عیب
judiciously	از روی تشخیص
resolution	قدرت تشخیص
resolutions	قدرت تشخیص
diagnosis	تشخیص ناخوشی
distinguishing	تشخیص دهنده
assess	تشخیص دادن
diacritical marks	نشان تشخیص
character recognition	تشخیص کاراکتر
diagnosing	تشخیص دادن
voice recognition	تشخیص صدا
verification of debt	تشخیص مطالبات
assesses	تشخیص دادن
assessed	تشخیص دادن
to know right from wrong	تشخیص دادن
collision detection	تشخیص تصادم
differentiable	تشخیص پذیر
differential	تشخیص دهنده
differentials	تشخیص دهنده
spot	تشخیص دادن
spots	تشخیص دادن
differential diagnosis	تشخیص افتراقی
pattern recognition	تشخیص الگو
vertification of debts	تشخیص مطالبات
assessing	تشخیص دادن
voice recognition	تشخیص صوتی
vision recognition	تشخیص بصری
diagnosed	تشخیص دادن
visual identification	تشخیص بصری
discerned	تشخیص دادن
discern	تشخیص دادن
diagnose	تشخیص دادن
espying	تشخیص دادن
espy	تشخیص دادن
espies	تشخیص دادن
espied	تشخیص دادن
pattern recognitation	تشخیص الگو
indiscreet	فاقد حس تشخیص
spotting	تشخیص دادن
error detecting code	کد تشخیص خطا
blind diagnosis	تشخیص بی نام
designator code	کد تشخیص یکان
diagnostic routine	روال تشخیص
identification signs	علائم تشخیص
recognizable	قابل تشخیص
recognizably	قابل تشخیص
orientation	تشخیص موقعیت
distinct	قابل تشخیص
indiscrimination	عدم تشخیص
identification	تشخیص هویت
descry	تشخیص دادن
handwriting recognition	تشخیص دست خط
coefficient of determination	ضریب تشخیص
i.f.f. system	دستگاه تشخیص
discerns	تشخیص دادن
speech recogintion	تشخیص گفتار
speech recogintion	تشخیص کلام
identification of friend from foe	دستگاه تشخیص
recognises	تشخیص دادن
diagnostic test	تست تشخیص
corrective maintenance	عمل تشخیص
indiscrete	غیرقابل تشخیص
frequency discrimination	تشخیص فرکانس
diagnostically	ازراه تشخیص
fault datagnosis	تشخیص عیب
sensibilities	حس تشخیص دقت
sensibility	حس تشخیص دقت
psychodiagnosis	تشخیص روانی
recognizing	تشخیص دادن
diacritical	نشان تشخیص
recognize	تشخیص دادن
diacritic	نشان تشخیص
discernible	قابل تشخیص
recognizes	تشخیص دادن
recognising	تشخیص دادن
direct tax	مالیات مستقیم
compulsory levies	مالیات اجباری
regressive taxation	مالیات نزولی
levying	مالیات بندی
profits tax	مالیات بر سود
progressive tax	مالیات تصاعدی
per head tax	مالیات سرانه
progressive taxation	مالیات تصاعدی
rental tax	مالیات مستغلات
excise duties	مالیات غیرمستقیم
sale tax	مالیات بر فروش
profit tax	مالیات بر سود
direct taxation	مالیات مستقیم
excise	مالیات بستن بر
property tax	مالیات مستقلات
proportional tax	مالیات تناسبی
levy	وصول مالیات
levy	وضع مالیات
proportional tax	مالیات نسبی
levies	مالیات بندی
levied	مالیات بندی
proportional taxation	مالیات تناسبی
levies	وضع مالیات
levy	مالیات بندی
quint	مالیات پنج یک
indirect taxation	مالیات غیرمستقیم
regressive taxation	مالیات کاهنده
regressive tax	مالیات نزولی
deductible	مالیات پذیر
real estate tax	مالیات بر مستغلات
levying	وصول مالیات
levied	وضع مالیات
levying	وضع مالیات
property tax	مالیات دارایی
death tax	مالیات بر ارث
levied	وصول مالیات
levies	وصول مالیات
export tax	مالیات بر صادرات
estate duty	مالیات ارث
assessor	ممیز مالیات
estate duty	مالیات بر ارث
basis of tax	ماخذ مالیات
surtax	مالیات اضافی
duty free	معاف ار مالیات
burdensome tax	مالیات مزاحم
surtax	اضافه مالیات
capital levy	مالیات برسرمایه
impost	مالیات بر واردات
incidence of taxation	انتقال مالیات

cess