English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 71 (4 milliseconds)
English Persian
analysis تشریح
anatomies تشریح
anatomy تشریح
surgeries تشریح
surgery تشریح
dissection تشریح
illustration تشریح
illustrations تشریح
Other Matches
vivisect موجود زنده را تشریح کردن تشریح زنده
non descript تشریح ناپذیر
autopsies تشریح مرده
autopsy تشریح مرده
analyze تشریح کردن
anatomically از روی تشریح
anatomist تشریح کننده
anatomize تشریح کردن
dissecting knife چاقوی تشریح
zootomy تشریح حیوانات
entomotomy تشریح حشرات
problem description تشریح مسئله
neurotomy تشریح اعصاب
dissector تشریح کننده
anatomy مبحث تشریح
description توصیف تشریح
dissect تشریح کردن
dissected تشریح کردن
dissecting تشریح کردن
dissects تشریح کردن
descriptions توصیف تشریح
discussions تشریح مطالب
innuendos یعنی تشریح
innuendo یعنی تشریح
innuendoes یعنی تشریح
anatomies مبحث تشریح
discussion تشریح مطالب
embryotomy تشریح جنین درزهدان
syntax language زبان تشریح نحو
autopsies تشریح نسج مرده
hypotyposis تشریح مجسم کننده
phytotomy برش و تشریح گیاه
autopsy تشریح نسج مرده
aerography علم تشریح هوا
d. anatomy تشریح مشاهدهای یا تبصیری
catling چاقوی تشریح یاجراحی
tree surgery تشریح علمی درخت
page description language زبان تشریح صفحه
anatomist متخصص علم تشریح
anatomically مطابق علم تشریح
pdl زبان تشریح صفحه
prosector تشریح کننده بدن مرده
vivisector تشریح کننده جانور زنده
gnosticize ازراه عرفان تشریح کردن
kinesiology تشریح حرکات بدنی انسان
body snatcher کسی که برای تشریح نبش قبرمیکند
White Papers کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
White Paper کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
ethnography تشریح علمی نژادهای بشراز نظر اداب ورسوم و اختلافاتی که ازاین نقطه نظر با هم دارند
explained variance واریانس تشریح شده تغییرات بیان شده
vivisection زنده شکافی تشریح جانور زنده
vivisectional زنده شکافی تشریح جانور زنده
karyology هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
hydrographer نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
charge عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
analyzed پاره پاره کردن تشریح کردن
analyzing پاره پاره کردن تشریح کردن
analyse پاره پاره کردن تشریح کردن
analyses پاره پاره کردن تشریح کردن
analysing پاره پاره کردن تشریح کردن
analyzes پاره پاره کردن تشریح کردن
analysed پاره پاره کردن تشریح کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com