English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 55 (4 milliseconds)
English Persian
organisations تشکیلات
organization تشکیلات
organizations تشکیلات
brigade تشکیلات
brigades تشکیلات
machinery تشکیلات
system تشکیلات
systems تشکیلات
Other Matches
trade association تشکیلات صنفی
formation ساختمان تشکیلات
reorganization تشکیلات مجدد
enterprise تشکیلات اقتصادی
enterprises تشکیلات اقتصادی
civil department تشکیلات کشوری
mechanism of the organ نظام تشکیلات
reorganizing تشکیلات مجدد
reorganizes تشکیلات مجدد
reorganized تشکیلات مجدد
structuring تشکیلات دادن
structures تشکیلات دادن
reorganised تشکیلات مجدد
reorganises تشکیلات مجدد
structure تشکیلات دادن
reorganising تشکیلات مجدد
organizations تشکیلات سازماندهی
organisations تشکیلات سازماندهی
reorganize تشکیلات مجدد
organization تشکیلات سازماندهی
formations تشکیلات زمین شناسی
organizable قابل تشکیلات دادن
underground تشکیلات محرمانه وزیرزمینی
disorganizes تشکیلات چیزی رابرهم زدن
disorganizing تشکیلات چیزی رابرهم زدن
organising تشکیلات دادن درست کردن
telephone plant تشکیلات مراکز تلفن خودکار
disorganize تشکیلات چیزی رابرهم زدن
disorganising تشکیلات چیزی رابرهم زدن
disorganises تشکیلات چیزی رابرهم زدن
organises تشکیلات دادن درست کردن
organize تشکیلات دادن درست کردن
organizes تشکیلات دادن درست کردن
organizing تشکیلات دادن درست کردن
disorganised تشکیلات چیزی رابرهم زدن
Our organization is just standing on its own feet. تشکیلات ما تازه دارد جان می گیرد
welfare state کشوردارای تشکیلات رفاه اجتماعی دستگیری از بینوایان
syndicalism سیستم اتحادیهای برای تشکیلات کارگری سندیکالیسم
bilateral infrastructure سازمان داخلی متشکل ازاعضای دو جانبه تشکیلات دوجانبه
Salvation Army تشکیلات مسیحیان که هدفش تبلیغ دینی وکمک بفقرا است
refinances تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
refinancing تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
refinanced تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
refinance تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
unionism اصول تشکیلات اتحادیه اتحادیه گرایی
catalysts تشکیلات دهنده سازمان دهنده
catalyst تشکیلات دهنده سازمان دهنده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com