Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
lymphopoiesis
تشکیل بافت لنفی
Other Matches
lymphomatoid
دارای بافت لنفی
lymphomatous
دارای بافت لنفی
mixd weave
بافت ترکیبی
[هرگاه در بافت یک فرش از چند روش بافت استفاده شود.]
figural rug
[pictorial]
فرش تصویری
[در این نوع بافت چهره انسان و یا مناظر قسمت اصلی فرش را تشکیل داده و معمولا در ابعاد کوچک بافته می شود.]
angiology
مطالعه عروق خونی و لنفی
plain weave
بافت ساده زیر و رو
[معمولا قسمت گلیم بافت فرش را به این صورت می بافند.]
Soumak
بافت سوماک
[سوماخ]
[این روش بافت که نوعی از گلیم بافی است به سه صورت ساده، ضربیو برعکس بافته شده و در ابتدا و انتهای فرش استفاده می شود. این روش در بافت پارچه، کیسه، پتو و زیر انداز استفاده می شود.]
board weave
تخت بافت
[در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
lymphmatosis
ایجاد غدد مرکب از بافتهای لنفی در قسمتهای بدن
compound weave
بافت ترکیبی که بجز تار و پود اجزا دیگری نیز مثل دانه مروارید و یا اجسام تزیینی در بافت بکار گرفته شود
lymphoblast
سلولی که تبدیل بذره سفید یابیرنگ بلغم یاخلط میگردد سلول نرسیده لنفی
motif
گلی خاص در زمینه فرش
[این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
greige carpet
فرش خود رنگ
[فرشی که الیاف آن پیش از بافت رنگرزی نشده باشد. این نوع بافت در بین بافندگان محلی و خصوصا در افغانستان و کشورهای تازه استقلال یافته روسیه دیده می شود.]
Sarouk
ساروق
[حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.]
Sarab
سراب
[حوزه بافت سراب در آذربایجان است که بیشتر به بافت کناره مشهور استرنگ زمینه عموما شتری و گره آن ترکی است.]
radar netting
تشکیل شبکه اتصالی رادارها تشکیل حلقه زنجیر ازرادارها در یک شبکه
production cycle
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
demilitarization
تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
tissues
بافت
tissue
بافت
knit goods
کش بافت
loose texture
بافت شل
fiber
بافت
contexture
بافت
texture
بافت
textures
بافت
contexts
بافت
neurine
بافت پی
grain
بافت
knitted
بافت
of a loose texture
شل بافت
gold tisane
زر بافت
context
بافت
of a loose textture
شل بافت
selvedge
گرد بافت
cellular
بافت سلولی
soil texture
بافت خاک
in vivo
بافت زنده
chain stitch
بافت زنجیری
sclerenchyma
بافت زنبوری
vascular tissue
بافت اوندی
close-knit
ریز بافت
xylem
بافت چوبی
welknit
خوش بافت
vascular tissue
بافت هادی
collenchyma
بافت کلانشیم
selvage
گرد بافت
knit goods
کالای کش بافت
sennet
بافت حصیری
slit weave
بافت چاکدار
woofs
دست بافت
woof
دست بافت
texture of soil
بافت خاک
nerve tissue
بافت عصبی
cellular tissue
بافت زنبوری
necrosis
بافت مردگی
web
بافت یا نسج
webs
بافت یا نسج
biopsy
بافت برداری
stroma
بافت بنیادی
stroma
بافت نمدی
textures
بافت تاروپود
adipose tissue
بافت چربی
homespun
بافت خانگی
phloem
بافت لیفی
plain weave
بافت ساده
texture
بافت تاروپود
histology
بافت شناسی
grosser
درشت بافت
grossest
درشت بافت
grossing
درشت بافت
interlocking
بافت با قلاب
typical
<adj.>
بافت معمولی
typical
<adj.>
بافت عادی
grosses
درشت بافت
weaving draft
نقشه بافت
direction
سمت بافت
weaves
ساختن بافت
grossed
درشت بافت
gross
درشت بافت
finespun
ریز بافت
plain weave
بافت حصیری
knotless
بافت شل و آزاد
weave
ساختن بافت
slip
خطا در بافت
style
سبک بافت
fibre
بافت لیف
fibres
بافت لیف
knotless
بافت تقلبی
texture
ترکیب بافت
fibrosis
تصلب بافت ها
hand knife
خوش بافت
histoloysis
بافت خواری
sclerosis
تصلب بافت
flat weave
تخت بافت
hand knitted
دست بافت
fiber
بافت لیف
basket weave
بافت حصیری
histogenesis
بافت سازی
histogen
بافت ساز
basket-weave
بافت حصیری
regular weave
[plain]
بافت معمولی و ساده
of a coarse fibre
درشت بافت زمخت
soil separates
اجزاء بافت خاک
neuroglia
بافت حافظ عصب
histologic
وابسته به بافت شناسی
sclerenchyma
بافت سخت سلولی
sequestrum
قسمت بافت مرده
building steel lathing
بافت ساختمان فولادی
histologist
متخصص بافت شناسی
suber
بافت چوب پنبهای
reticulum
بافت همبند و مشبک
contextual architecture
معماری بافت گرایی
homespun
بافت میهنی وطنی
plain weave
پارچه ساده بافت
anterior commissure
بافت رابط قدامی
steel fabric
بافت فولاد ساختمانی
warp
نخ تار
[در طول بافت]
tightly weave
بافت پرتراکم و سفت
reticulum
بافت نگاهدارنده اعصاب
gauze
نوعی بافت توری
phelloderm
بافت چوب پنبهای
histological
وابسته به بافت شناسی
epithelialize
بافت پوششی شدن
mesophyll
بافت درونی برگ
histology
علم بافت شناسی
myoma
غده بافت ماهیچه
metal gauze
بافت توری فلزی
balanced plain weave
بافت ساده یک رو یک زیر
fabric
سبک بافت اساس
knotless
بافت بدون گره
fabrics
سبک بافت اساس
hypoxia
کاهش اکسیژن بافت
fibrosis
افزایش بافت لیفی
wire netting
بافت توری سیمی
woodiness
بافت چوبی وفوردرخت
hypoxemia
کاهش اکسیژن بافت
taffetized
دارای بافت تافته
epithelize
بافت پوششی شدن
collenchyma
بافت لانه زنبوری
blemish
[mistake]
عدم تقارن در بافت
homemade
خانگی خانه بافت
commissure
بافت عصبی رابط
faille
نوعی پارچه ساده بافت
cotton duke
بافت ساده پنبهای یا کتانی
regattas
پارچه نخی سفت بافت
adenoidal
منسوب به بافت غدهای و لنفاوی
lymphoma
غده مرکب از بافت لنفاوی
dyed-in-the-wool
پیش از بافت رنگرزی شده
scar tissue
بافت همبند جای زخم
intervenium
بافت میان رگهای برگ
parenchyma
مغز غده بافت اصلی
aceratosis
نارسی و نابالغی بافت شاخی
suberous
دارای بافت چوب پنبهای
suberose
دارای بافت چوب پنبهای
commissurotomy
برداشتن بافت عصبی رابط
biopsy
ازمایش میکروسکپی بافت زنده
regatta
پارچه نخی سفت بافت
neurogenic
ایجاد کننده بافت عصبی
match
قرینه سازی در طرح یا بافت
anomalous weave
بی نظمی و عدم تقارن در بافت
textures
دارای بافت ویژهای نمودن
flat weave
بافت ساده و بدون پرز
tarlatan
پارچه نخی ساده بافت
texture
دارای بافت ویژهای نمودن
suberic
دارای بافت چوب پنبهای
Urban tissue sites
سایت های بافت فرسوده شهری
gray matter
ماده خاکستری بافت عصبی مغز
albumens
مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
albumen
مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
cork
بافت چوب پنبه درخت بلوط
corks
بافت چوب پنبه درخت بلوط
adenoma
ورم خوش خیم بافت غدهای
fibrocyte
سلول دوکی شکل بافت همبندی
conceit
[بافت عجیب و مطبوع گلکاری باغچه]
frostbite
یخ زدگی بافت بدن در اثر سرما
necrotic
دارای بافت مرده یااستخوان فاسد
suberization
ایجاد بافت چوب پنبهای درچوب
suberize
تبدیل به بافت چوب پنبهای شدن
endomorphy
تشکیل
entelechy
تشکیل
establishments
تشکیل
establishment
تشکیل
incorporation
تشکیل
endomorphism
تشکیل
Cicim
جاجیم و یا کلیه بافت های ساده کفپوش
bunting
پارچه سست بافت پرچمی خطابی دوستانه
homograft
پیوند زنی از بافت وجودی مشابه باخود
welknit
سخت بافت دارای بنیه محکم و قوی
endodermis
داخلی ترین بافت پوسته ریشه وساقه
to pace the web
پارچه بافته را به نسبت تندی بافت به نوردپیچیدن
phlegmon
اماس بافت اگینی که یکجوران دنبل است
adenoid
شبیه غده منسوب به بافت غدهای ولنفاوی
strobilation
تشکیل رشته
organising
تشکیل دادن
capital formation
تشکیل سرمایه
organises
تشکیل دادن
the house went into secret session
تشکیل داد
to erect into
تشکیل دادن از
orogenesis
تشکیل کوه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com