English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
English Persian
supervene تصادفی روی دادن
Search result with all words
randomize بصورت امار تصادفی نشان دادن
Other Matches
random process جریان تصادفی فرایند تصادفی
random parallel tests ازمونهای موازی تصادفی ازمونهای همتای تصادفی
accidentally <adv.> تصادفی
stochastical <adj.> تصادفی
accidental <adj.> تصادفی
haphazard <adj.> تصادفی
fortuitous <adj.> تصادفی
accidently <adv.> تصادفی
as it happens <adv.> تصادفی
at random <adv.> تصادفی
by accident <adv.> تصادفی
by a coincidence <adv.> تصادفی
by chance <adv.> تصادفی
by happenstance <adv.> تصادفی
contingent [accidental] <adj.> تصادفی
casual [not planned] <adj.> تصادفی
chancier تصادفی
hazardous تصادفی
accidental attack تک تصادفی
coincidental <adj.> تصادفی
incidental <adj.> تصادفی
chancy تصادفی
by the way تصادفی
chanciest تصادفی
circumstantial تصادفی
stochastic <adj.> تصادفی
adventitious <adj.> تصادفی
by hazard <adv.> تصادفی
coincidentally <adv.> تصادفی
randomly تصادفی
chances تصادفی
chancing تصادفی
chanced تصادفی
random <adj.> تصادفی
chance تصادفی
incidentally <adv.> تصادفی
fortuitously <adv.> تصادفی
chanceful تصادفی
by blow ضربت تصادفی
random file پرونده تصادفی
extrinsic تصادفی عارضی
accidental error خطای تصادفی
random process پویش تصادفی
random probing پردازش تصادفی
random model الگوی تصادفی
random number عدد تصادفی
random model مدل تصادفی
random number seed کاوش تصادفی
random numbers اعداد تصادفی
accidents تصادفی ضمنی
accident تصادفی ضمنی
random file فایل تصادفی
chance variations تغییرات تصادفی
random access دستیابی تصادفی
drop out حذف تصادفی
drop in درج تصادفی
probabilistic model الگوی تصادفی
extraneous تصادفی فرعی
conjuncture ملاقات تصادفی
quasi random شبه تصادفی
chance level سطح تصادفی
chance error خطای تصادفی
indeterminate error خطای تصادفی
random error خطای تصادفی
random distribution توزیع تصادفی
random assignment گمارش تصادفی
random activity فعالیت تصادفی
chromatic تصادفی اتفاقی
randomization تصادفی کردن
randomize تصادفی کردن
random processing پردازش تصادفی
randomized blocks بلوکهای تصادفی
randomizing تصادفی کردن
randomly بی هدف تصادفی
meet up with <idiom> تصادفی ملاقاتکردن
stochastic model الگوی تصادفی
stochastic regression رگرسیون تصادفی
stochastic term جمله تصادفی
stochastic term متغیر تصادفی
stochastic variable متغیر تصادفی
unplanned تصادفی - بدونبرنامهریزیقبلی
randomization ارایش تصادفی
temerarious تند تصادفی
random sample نمونه تصادفی
contingent تصادفی مشروط
contingents تصادفی مشروط
random بی هدف تصادفی
random variable متغیر تصادفی
random selection گزینش تصادفی
earth fault اتصال به زمین تصادفی
random فکر تصادفی غیرعمدی
pseudorandom number عدد شبه تصادفی
pseudo random number عدد شبه تصادفی
randomly فکر تصادفی غیرعمدی
nonrandom sample نمونه غیر تصادفی
obiter dictum بیان ضمنی و تصادفی
nonrandom variable متغیر غیر تصادفی
random sampling نمونه گیری تصادفی
random number generator مولد عدد تصادفی
semirandom access دستیابی نیمه تصادفی
random sample نمونه گیری تصادفی
random number generator مولد اعداد تصادفی
stranding به گل نشستن تصادفی کشتی
random processing با دست یابی تصادفی
random logic design طرح منطقی تصادفی
random scan graphics نگاره سازی با پوشش تصادفی
systematic random sampling نمونه گیری تصادفی منظم
ram حافظه با دستیابی تصادفی emory
randomize بصورت اتفاقی یا تصادفی در اوردن
rammed حافظه با دستیابی تصادفی emory
rams حافظه با دستیابی تصادفی emory
simple randon sampling نمونه گیری تصادفی ساده
stratified random sampling نمونه گیری لایهای تصادفی
casrd random access memory حافظه دستیابی تصادفی کارت
addressed memory حافظه تصادفی [علوم کامپیوتر]
addressable storage حافظه تصادفی [علوم کامپیوتر]
dynamic ram حافظه دستیابی تصادفی پویا
RAM [random access memory] حافظه تصادفی [علوم کامپیوتر]
Random-access memory حافظه تصادفی [علوم کامپیوتر]
random number برنامهای که اعداد تصادفی را تولید میکند.
accidental آنچه تصادفی اتفاق افتاده است
ccd که دستیابی ترتیبی یا تصادفی را ممکن می کنند
It was a mere accident that we met. ملاقات ما کاملا تصادفی ( اتفاقی ) بود
pickup هرچیز انتخاب شده اشنایی تصادفی
soft خطای تصادفی نرم افزار یا دادههای خطا
natives رویداد طبیعی یا آنچه تصادفی رخ نداده است
seed مقدار شروع برای تولید اعداد تصادفی
native رویداد طبیعی یا آنچه تصادفی رخ نداده است
seeds مقدار شروع برای تولید اعداد تصادفی
softer خطای تصادفی نرم افزار یا دادههای خطا
softest خطای تصادفی نرم افزار یا دادههای خطا
glitch خرابی تصادفی یا موقتی در سخت افزار گیر در برنامه
glitches خرابی تصادفی یا موقتی در سخت افزار گیر در برنامه
I accidentally locked myself out of the house. من به طور تصادفی خانه ام را روی خودم قفل کردم.
reducing تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
pseudo random رشته تولید شده تصادفی که در مدت طولانی تکرار بشود
secured که در برابر نوشتن یا حذف تصادفی یا دستیابی بی اجازه ایمن است
heap فضای ذخیره سازی موقت که اجازه دستیابی تصادفی میدهد
The damage can't have been caused accidentally. آسیب نمی تواند به طور تصادفی پیش آمده باشد.
stochastic model نمایش ریاضی سیستم که حاوی اثرات اعمال تصادفی است
heaps فضای ذخیره سازی موقت که اجازه دستیابی تصادفی میدهد
heaping فضای ذخیره سازی موقت که اجازه دستیابی تصادفی میدهد
ball back ضربه تصادفی با پا به توپ که از مرز بیرون برود ومنتج به تجمع شود
dynamically حافظه با دستیابی تصادفی که نیاز دارد و محتوای آن مرتب بهنگام شود
leap frog test بررسی فضای حافظه که برنامه از یک محل به دیگری به صورت تصادفی می رود
dynamic حافظه با دستیابی تصادفی که نیاز دارد و محتوای آن مرتب بهنگام شود
jabber سیگنال ارسالی پیاپی و تصادفی توسط کارت آداپتور خراب یا گرهای در شبکه
jabbers سیگنال ارسالی پیاپی و تصادفی توسط کارت آداپتور خراب یا گرهای در شبکه
jabbering سیگنال ارسالی پیاپی و تصادفی توسط کارت آداپتور خراب یا گرهای در شبکه
jabbered سیگنال ارسالی پیاپی و تصادفی توسط کارت آداپتور خراب یا گرهای در شبکه
VRAM حافظه سریع با دستیابی تصادفی برای ذخیره تصاویر تولید شده در کامپیوتر یا دیجیتالی
conventional memory در سیستم سازگار -IBM PC ناحیه حافظه با دستیابی تصادفی نصب شده روی PC با گنجایش چند کیلو بایت
conventional RAM در سیستم سازگار -IBM PC ناحیه حافظه با دستیابی تصادفی نصب شده روی PC با گنجایش چند کیلو بایت
smoke test بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
head switching فعال کردن نوک خواندن ونوشتن به هنگام خوانده ونوشته شدن اطلاعات توسط دستگاه ذخیره با دستیابی تصادفی
pseudo random سخت افزار یا نرم افزار تولید کننده اعداد تصادفی
consents اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
random number روش ایجاد یک ترتیبی از اعداد تصادفی به طوری که هیچ عددی بیشتر از اعداد دیگر رخ نمیدهد
noise سیگنال تصادفی آماده اضافه بر هر سیگنال درخواستی
noises سیگنال تصادفی آماده اضافه بر هر سیگنال درخواستی
instantaneous access زمان دستیابی کوتاه به رسانه با دستیابی تصادفی
best fit 1-آنچه که تط ابق بیشتری با یک نیاز دارد 2-تابعی که کوچکترین تصادفی موجود در حافظه اصلی را انتخاب میکند برای یک صفحه مجازی در خواست شده
scramblers وسیله کدگزاری رشته دادهای به صورت تصادفی پیش ازارسال برای جلوگیری از اینکه مجموعهای از صفرها یا یک ها وصفرهای متغیر باعث مشکلات هماهنگی در گیرنده شوند
scrambler وسیله کدگزاری رشته دادهای به صورت تصادفی پیش ازارسال برای جلوگیری از اینکه مجموعهای از صفرها یا یک ها وصفرهای متغیر باعث مشکلات هماهنگی در گیرنده شوند
fortuitous event حادثه جبری حادثه تصادفی
poisson distribution این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
ferry گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
example is better than precept نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
to put any one up to something کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
to sue for damages عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
defines 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
formation سازمان دادن نیرو تشکیل دادن صورت بندی
televising درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televises درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
expands توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
conducts هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
expanding توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
shift انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shifts انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shifted انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
conduct هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
televise درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televised درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
expand توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
outdoing بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdo بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
shifting حرکت دادن تغییر سمت دادن لوله
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com