Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 244 (42 milliseconds)
English
Persian
correct
تصحیح کردن
correcting
تصحیح کردن
corrects
تصحیح کردن
refine
تصحیح کردن
refines
تصحیح کردن
rectified
تصحیح کردن
rectifies
تصحیح کردن
rectify
تصحیح کردن
emendate
تصحیح کردن
red pencil
تصحیح کردن
proofread
تصحیح کردن
proofreading
تصحیح کردن
proofreads
تصحیح کردن
Search result with all words
editor
نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
editors
نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
correct
صحیح کردن تصحیح کردن
correcting
صحیح کردن تصحیح کردن
corrects
صحیح کردن تصحیح کردن
preventative
بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
edit
تصحیح کردن تنظیم کردن
edit
تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
edit
تغییر دادن و تصحیح کردن متن یا برنامه
edited
تصحیح کردن تنظیم کردن
edited
تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
edited
تغییر دادن و تصحیح کردن متن یا برنامه
text
سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد
texts
سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد
compensate
جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
compensated
جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
compensates
جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
emend
تصحیح کردن درست کردن
emended
تصحیح کردن درست کردن
emending
تصحیح کردن درست کردن
emends
تصحیح کردن درست کردن
preventive
بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
reconstitute
تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstituted
تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstitutes
تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstituting
تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
fix
ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fixes
ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
calibration
تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
diagnostics
اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
refile
تجدید نظر در متن پیامهابرای ارسال تصحیح و مرتب کردن متن پیامهای ارسالی
Other Matches
range disk
صفحه تصحیح برد طبله تصحیح مسافت
correction index
جدول تصحیح خطای توپ جدول تصحیح یا تصحیحات
wind correction
تصحیح مربوط به باد تصحیح گلوله از نظر باد
superelevation
تصحیح تکمیلی تراز توپ زاویه تصحیح زاویه پرش لوله توپ زاویه تصحیح تکمیلی تراز
swinging the compass
تصحیح انحراف قطب نما تصحیح خطای قطب نما
corrector
وسیله تصحیح کننده ماسوره وسیله تصحیح ماسوره
amendments
تصحیح
rectification
تصحیح
compensations
تصحیح
editing
تصحیح
Bose Chandhuri Hocquenghem code
کد تصحیح
compensation
تصحیح
amendment
تصحیح
It was corrected.
تصحیح شد.
correction
تصحیح
correction thermometer
دماسنج تصحیح
checking
کد تصحیح خطا
compensation of compass
تصحیح قطبنما
magnetic compensatory
مغناطیس تصحیح
gamma correction
تصحیح گاما
bugs
تصحیح یک برنامه
compensating magnet
مغناطیس تصحیح
bug
تصحیح یک برنامه
error correcting code
کد تصحیح خطا
frequency correction
تصحیح فرکانس
error correction
تصحیح خطا
skew correction
تصحیح گوشهای
correction coefficient
ضریب تصحیح
correctable
قابل تصحیح
correction factor
ضریب تصحیح
bugging
تصحیح یک برنامه
emendable
قابل تصحیح
up to date
تصحیح شده
patch
تصحیح در یک برنامه
reformed
تصحیح شده
tam quam
تصحیح حکم
attenuation compensation
تصحیح اعوجاج
redresses
تصحیح التیام
redressed
تصحیح التیام
redress
تصحیح التیام
temperature correction
تصحیح دمایی
program correctness
تصحیح برنامه
corrected
تصحیح شده
up-to-date
تصحیح شده
deflection correction
تصحیح سمت
patches
تصحیح در یک برنامه
correction
تصحیح می کنم
sag correction
تصحیح انحراف
errata sheet
برگ تصحیح اشتباه
compass compensation
تصحیح قطب نما
corrected defelection
سمت تصحیح شده
corrected azimuth
گرای تصحیح شده
layers
ل تصحیح خطا باشد
adjusted valve
مقدار تصحیح شده
range k
ضریب تصحیح برد
impluse correction
تصحیح ضربه جریان
range correction
تصحیح برد سلاح
range correction
تصحیح برد تیراندازی
complementary angle of site
تصحیح تکمیلی تراز
gun displacement
تصحیح جای توپ
pincushion magnets
مغناطیسهای تصحیح بالشتک
ARQ
سیستم تصحیح خطا
layer
ل تصحیح خطا باشد
copyreader
تصحیح کننده مقاله
range disk
میز تصحیح مسافت
incorrect
تصحیح نشده معیوب
chart correction card
کارت تصحیح نقشه
deflection board
تابلو تصحیح سمت
rectifiable
قابل تصحیح یا جبران
stevenson schomaker correction
تصحیح استیونس- شوماکر
k , transfer
ضریب تصحیح برد توپ
range k
ضریب تصحیح کای برد
negative altitude
ارتفاع هواپیما را تصحیح کنید
corrective maintenance
یافتن و تصحیح خطایی که رخ داده است
modes
که حاوی کد تشخیص و تصحیح خطا هستند
windage scale
مقیاس تصحیح سمت دستگاه درجه
map k
ضریب تصحیح عوامل یاعناصر نقشهای
mode
که حاوی کد تشخیص و تصحیح خطا هستند
range board
طرح تیر کارت تصحیح برد سلاح
drafts
کپی ناهموار از یک متن پیش از تصحیح خطا
complementary range
برد مربوط به زاویه تصحیح تکمیلی تراز
Proof – reading.
غلط گیری (تصحیح مطا لب چاپی وغیره )
rectification
تصحیح سند بر مبنای قصد واقعی طرفین
drafted
کپی ناهموار از یک متن پیش از تصحیح خطا
draft
کپی ناهموار از یک متن پیش از تصحیح خطا
failure
شروع مجدد یک فرآیند یابرنامه پس از اینکه رخ داد و تصحیح شد
failures
شروع مجدد یک فرآیند یابرنامه پس از اینکه رخ داد و تصحیح شد
correctional custudy
روش اصلاح افراد از راه تصحیح اعمال غلط
debugs
آزمایش برنامه یا مکان دهی یا تصحیح خطاها و اشتباهات
insert mode
حالت محاورهای کامپیوتر برای ویرایش و تصحیح متن ها
z correction
تصحیح انحراف محور قائم دوربین در عکس هوایی
debug
آزمایش برنامه یا مکان دهی یا تصحیح خطاها و اشتباهات
debugged
آزمایش برنامه یا مکان دهی یا تصحیح خطاها و اشتباهات
EDAC
سیستم تصحیح خطای مقابل برای ارتباطات دادهای
tactical diversions
تصحیحات تاکتیکی مسیرناوگان تصحیح مسیر حرکت ناوگان
slip
لغزش ازمسیر تصحیح مسیر چتر یاگلوله از نظرانحراف باد
slips
لغزش ازمسیر تصحیح مسیر چتر یاگلوله از نظرانحراف باد
envelope
بسته داده ارسالی حاوی اطلاعات تصحیح خطا و کنترلی
envelopes
بسته داده ارسالی حاوی اطلاعات تصحیح خطا و کنترلی
slipped
لغزش ازمسیر تصحیح مسیر چتر یاگلوله از نظرانحراف باد
gyrolog
دفترچه ضرایب ژیروسکوپی یاجدول تصحیح قطب نمای مغناطیسی ناو
check
رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
checks
رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
checked
مجموعه حروف مشتق شده از یک متن برای بررسی و تصحیح خطاها
checked
رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
checks
مجموعه حروف مشتق شده از یک متن برای بررسی و تصحیح خطاها
digit
عدد اضافی درمتن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
check
مجموعه حروف مشتق شده از یک متن برای بررسی و تصحیح خطاها
digits
عدد اضافی درمتن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
detecting
خطایی که حین اجرای برنامه تشخیص داده میشود ولی تصحیح نمیشود
detected
خطایی که حین اجرای برنامه تشخیص داده میشود ولی تصحیح نمیشود
detect
خطایی که حین اجرای برنامه تشخیص داده میشود ولی تصحیح نمیشود
detects
خطایی که حین اجرای برنامه تشخیص داده میشود ولی تصحیح نمیشود
link
طرح ISO/OSI که بستههای داده را به اتصال بعدی می فرستد و تصحیح خطا میکند
control rocket
راکت کوچکی که در صورت لزوم روشن شده و وضعیت یا سرعت فضاپیما را تصحیح میکند
circularization
تصحیح مدار ماهواره برای رسیدن یا نزدیک شدن ان به دایره کامل در ارتفاع لازم
Microcom Networking Protocol
سیستم تشخیص و تصحیح خطا سافت Microcom Inc که در مودم ها و نرم افزار ارتباطی به کار می رود
MNP
سیستم تشخیص و تصحیح خطا ساخت Microcom Inc که در مودم و برخی نرم افزاری ارتباطی به کار می رود
input/output
پردازندهای که ارسال ورودی /خروجی را برای CPU انجام میدهد شامل DMA و امکانات تصحیح خطا
MNP 0
پروتکل تصحیح خطای ارتباطی که میتواند داده راحتی روی اتصالات تلفن ضعیف منتقل کند
conditioning
اصلاح مشخصههای اطلاعات در یک خط انتقال صدا ازطریق تصحیح خصوصیات فازدامنه تقویت کنندههای خط شایسته سازی
mttr
متوسط زمانی که انتظار می رود برای تشخیص و تصحیح یک خطا در سیستم کامپیوتری لازم باشدRepair To Time ean
adaptive channel allocation
روش به کار رفته توسط پروتکل تصحیح خطای MNP که اندازه بستههای داده را طبق خط تلفن تنظیم میکند.
host computers
کامپیوتر مخصوص نوشتن و تصحیح نرم افزار از کامپیوتر دیگر اغلب با استفاده از کامیایر
host computer
کامپیوتر مخصوص نوشتن و تصحیح نرم افزار از کامپیوتر دیگر اغلب با استفاده از کامیایر
bad sector
شیاری که اشتباه فرمت شده است یا خطایی دارد و غیر قابل تصحیح یا نوشتن یا خواندن است
bug
تصحیح کوچک در برنامه نرم افزاری توسط کاربر روی دستورات منتشر کننده نرم افزار
bugs
تصحیح کوچک در برنامه نرم افزاری توسط کاربر روی دستورات منتشر کننده نرم افزار
bugging
تصحیح کوچک در برنامه نرم افزاری توسط کاربر روی دستورات منتشر کننده نرم افزار
request modify
درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
automatic error correction
تصحیح خودکار اشتباه اصلاح خودکار خطا
editing run
در پردازش دستهای برنامه ویرایش کننده داده را از نظردرستی فاهری بررسی کرده و هر گونه اشتباه را برای تصحیح و ارائه مجدد مشخص میکند
forwarded
روش تشخیص خطا و تصحیح که به داده دریافتی اعمال میشود که داده را صحیح میکند و نیاز به ارسال مجدد نیست
forward
روش تشخیص خطا و تصحیح که به داده دریافتی اعمال میشود که داده را صحیح میکند و نیاز به ارسال مجدد نیست
detected
سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
detecting
سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
detect
سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
detects
سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
kludge
1-تصحیح موقت نرم افزاری که خوب نوشته شده یا خطای تایپ . 2-سخت افزاری که فقط برای نشان دادن به کار می رود
kluge
1-تصحیح موقت نرم افزاری که خوب نوشته شده یا خطای تایپ . 2-سخت افزاری که فقط برای نشان دادن به کار می رود
Hamming code
سیستم کدگذتاری که از بیتهای بررسی برای تشخیص و تصحیح خطاها در داده ارسالی استفاده میکند که بیشتر در سیستمهای متن راه دور استفاده میشود
dispersion scale
طبله مخصوص تصحیح پراکندگی مقیاس پراکندگی میزان پراکندگی
exceptions
روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
exception
روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
backwards
تصحیح خطا که توسط گیرنده تشخیص داده شده است و ارسال سیگنال به فرستنده برای ارسال مجدد داده
backward
تصحیح خطا که توسط گیرنده تشخیص داده شده است و ارسال سیگنال به فرستنده برای ارسال مجدد داده
writ of error
قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
patch
تصحیح کوچک در نرم افزار توسط کاربر در ساختار ناشر نرم افزار
patches
تصحیح کوچک در نرم افزار توسط کاربر در ساختار ناشر نرم افزار
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
deflection board
طرح تیر خمپاره انداز میز تصحیح سمت خمپاره انداز
dogmatic marxism
مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
continuously set vector
عناصر تصحیح شده متوالی هدف عناصر تنظیم شده هدف به طریق متوالی
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
sterilised
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com