Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (38 milliseconds)
English
Persian
ackuowledge
تصدیق کردن شناختن
Search result with all words
legalised
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalises
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalising
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalize
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalized
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalizes
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalizing
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
Other Matches
recognises
شناختن برسمیت شناختن بازشناختن
recognising
شناختن برسمیت شناختن بازشناختن
recognize
شناختن برسمیت شناختن بازشناختن
recognizing
شناختن برسمیت شناختن بازشناختن
recognizes
شناختن برسمیت شناختن بازشناختن
identification
شناختن شناسایی کردن
agnize
برسمیت شناختن اقرار کردن
certify
تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifying
تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifies
تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
location audit
تصدیق دقت تعیین محل هدف به وسیله رادار تصدیق محل سکنی پرسنل یامحل اجناس درانبار
prejudges
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudging
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudge
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudged
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
recognising
تصدیق کردن
testifying
تصدیق کردن
recognizing
تصدیق کردن
certifying
تصدیق کردن
rubber-stamps
تصدیق کردن
rubber-stamping
تصدیق کردن
authenticating
تصدیق کردن
rubber-stamped
تصدیق کردن
rubber-stamp
تصدیق کردن
authenticates
تصدیق کردن
authenticate
تصدیق کردن
authenticated
تصدیق کردن
recognizes
تصدیق کردن
recognize
تصدیق کردن
rubber stamps
تصدیق کردن
concede
تصدیق کردن
conceded
تصدیق کردن
certify
تصدیق کردن
testifies
تصدیق کردن
testified
تصدیق کردن
concedes
تصدیق کردن
recognises
تصدیق کردن
conceding
تصدیق کردن
affirm
تصدیق کردن
realizes
تصدیق کردن
set one's seal to
تصدیق کردن
ratifying
تصدیق کردن
ratify
تصدیق کردن
certifies
تصدیق کردن
ratifies
تصدیق کردن
ratified
تصدیق کردن
testify
تصدیق کردن
realising
تصدیق کردن
grants
تصدیق کردن
granted
تصدیق کردن
allow
تصدیق کردن
grant
تصدیق کردن
acknowledge
تصدیق کردن
indorsation
تصدیق کردن
rubber stamp
تصدیق کردن
realizing
تصدیق کردن
grant
تصدیق کردن
realized
تصدیق کردن
realize
تصدیق کردن
endorsed
تصدیق کردن
endorsing
تصدیق کردن
realises
تصدیق کردن
realised
تصدیق کردن
endorses
تصدیق کردن
admit
تصدیق کردن
endorse
تصدیق کردن
set one's seal to
مهر یا تصدیق کردن
prejudge
تصدیق بلاتصور کردن
avouch
تصدیق یا اقرار کردن
to give credit to
باورکردن تصدیق کردن
attested
تصدیق امضاء کردن
prejudged
تصدیق بلاتصور کردن
attesting
تصدیق امضاء کردن
prejudging
تصدیق بلاتصور کردن
prejudges
تصدیق بلاتصور کردن
attest
تصدیق امضاء کردن
attests
تصدیق امضاء کردن
bear record to
تصدیق یا اثبات کردن
assented
رضایت دادن تصدیق کردن
assent
رضایت دادن تصدیق کردن
assenting
رضایت دادن تصدیق کردن
justifies
تصدیق کردن ذیحق دانستن
sanctifying
تصدیق کردن تخصیص دادن
attest
سوگند دادن تصدیق کردن
assents
رضایت دادن تصدیق کردن
justify
تصدیق کردن ذیحق دانستن
attests
سوگند دادن تصدیق کردن
sanctify
تصدیق کردن تخصیص دادن
attesting
سوگند دادن تصدیق کردن
attestation
امضاکسی را گواهی کردن تصدیق
sanctifies
تصدیق کردن تخصیص دادن
subscribe
تصدیق کردن صحه گذاردن
testify
شهادت دادن تصدیق کردن
subscribed
تصدیق کردن صحه گذاردن
support
تکیه گاه تصدیق کردن
testifies
شهادت دادن تصدیق کردن
subscribes
تصدیق کردن صحه گذاردن
testifying
شهادت دادن تصدیق کردن
testified
شهادت دادن تصدیق کردن
justifying
تصدیق کردن ذیحق دانستن
attested
سوگند دادن تصدیق کردن
subscribing
تصدیق کردن صحه گذاردن
admits
بستری کردن پذیرفتن تصدیق کردن
admitting
بستری کردن پذیرفتن تصدیق کردن
justifying
تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
justifies
تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
justify
تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
acknowledging
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledge
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
affirms
بطور قطع گفتن تصدیق کردن
acknowledges
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
affirming
بطور قطع گفتن تصدیق کردن
affirmed
بطور قطع گفتن تصدیق کردن
avouch
مقرر داشتن تصدیق و تایید کردن
justifies
تبرئه کردن تصدیق کردن
homologate
تصدیق کردن تصویب کردن
averred
اثبات کردن تصدیق کردن
confirm
تصدیق کردن تثبیت کردن
averring
اثبات کردن تصدیق کردن
admits
موافقت کردن تصدیق کردن
admitting
موافقت کردن تصدیق کردن
justifying
تبرئه کردن تصدیق کردن
avers
اثبات کردن تصدیق کردن
establish
تصدیق کردن تصفیه کردن
approves
تصدیق کردن تایید کردن
approving
تصدیق کردن تایید کردن
establishing
تصدیق کردن تصفیه کردن
establishes
تصدیق کردن تصفیه کردن
confirms
تصدیق کردن تثبیت کردن
justify
تبرئه کردن تصدیق کردن
approve
تصدیق کردن تایید کردن
acknowledging
اعتراف کردن تصدیق کردن
acknowledges
اعتراف کردن تصدیق کردن
recognizes
اعتراف کردن تصدیق کردن
recognising
اعتراف کردن تصدیق کردن
recognize
اعتراف کردن تصدیق کردن
recognises
اعتراف کردن تصدیق کردن
recognizing
اعتراف کردن تصدیق کردن
aver
اثبات کردن تصدیق کردن
identifying
شناختن
agnize
شناختن
noticed
شناختن
notices
شناختن
knows
شناختن
identify
شناختن
noticing
شناختن
know
شناختن
identified
شناختن
identifies
شناختن
notice
شناختن
to know a person
کسیرا شناختن
legalize
برسمیت شناختن
legalised
برسمیت شناختن
accredits
معتبر شناختن
legalized
برسمیت شناختن
accredit
معتبر شناختن
recognition
به رسمیت شناختن
legalises
برسمیت شناختن
accrediting
معتبر شناختن
accrediting
برسمیت شناختن
recognize
به رسمیت شناختن
accredit
برسمیت شناختن
legalising
برسمیت شناختن
accredits
برسمیت شناختن
recognizes
به رسمیت شناختن
legalizing
برسمیت شناختن
legalizes
برسمیت شناختن
sanctioned
به رسمیت شناختن
validate
قانونی شناختن
recognises
به رسمیت شناختن
recognising
به رسمیت شناختن
validating
قانونی شناختن
sanctioning
به رسمیت شناختن
misknow
بد شناختن نفهمیدن
validated
قانونی شناختن
sanctions
به رسمیت شناختن
recognizing
به رسمیت شناختن
validates
قانونی شناختن
sanction
به رسمیت شناختن
To accord recognition to a new government.
دولت جدیدی را برسمیت شناختن
semaphore
مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
ratification
تصدیق
justification
تصدیق
recognition
تصدیق
admitance
تصدیق
justifications
تصدیق
sanctioning
تصدیق
validated
تصدیق
sanctions
تصدیق
validates
تصدیق
certificate
تصدیق
validating
تصدیق
acknohledgement
تصدیق
sanction
تصدیق
confirmation
تصدیق
license
تصدیق
sanctioned
تصدیق
validate
تصدیق
acknowledgment
تصدیق
certificates
تصدیق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com