English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 200 (10 milliseconds)
English Persian
seisin تصرف املاک
seizin تصرف املاک
Other Matches
estate املاک
estates املاک
real estate broker واسطه املاک
latifundia املاک وسیع
latifundia املاک زیاد
land register ثبت املاک
estate tax مالیات بر املاک
baronage املاک بارون
men of property صاحبان املاک
domains املاک خالصه
real estate املاک و ساختمان
domain املاک خالصه
real estate املاک و مستغلات
cadastral مربوط به املاک مزروعی
real estate agency بنگاه معاملات املاک
real account حساب خرید املاک
property tax مالیات بر املاک و مستغلات
indiction مالیات پانزده ساله املاک
private nuisance هتک حرمت منازل و املاک
property income درامد ناشی از املاک ومستغلات
land office اداره املاک وثبت اراضی
registration of documents and lands اداره ثبت اسناد و املاک
notice to quit لغو [فسخ] قرارداد [املاک و مستغلات]
landfalls دیدار خشکی املاک واراضی موروثی
landfall دیدار خشکی املاک واراضی موروثی
cadastre مامور ثبت وممیزی املاک مزروعی وغیر منقول
toll traverse وجهی که برای عبور از املاک خصوصی پرداخت میشود
Industrial Park [طراحی املاک برای استفاده صنعتی در قرن نوزدهم در منچستر]
acquest تصرف
seizure تصرف
occupancy تصرف
possession ید تصرف
originality تصرف
seizures تصرف
lien حق تصرف
possessorship تصرف
possession تصرف
tenure تصرف
right of possession حق تصرف
arrangement تصرف
occupations تصرف
occupation حق تصرف
occupation تصرف
occupations حق تصرف
arrangements تصرف
keeping تصرف
glom on to تصرف کردن
tenendum مدت تصرف
modification تصرف در معنی
come into تصرف کردن
to come to تصرف کردن
possessory right حق تصرف یا مالکیت
prepossession تصرف قبلی
to take possession of تصرف کردن
tenability قابلیت تصرف
put in possession تصرف کردن
take possession of تصرف کردن
seizor تصرف کننده
seizin تصرف مطلق
seisin تصرف مطلق
to come into تصرف کردن
lien حق تصرف وثیقه
figuration ترکیب تصرف
forceble entry and detainer تصرف عدوانی
forcible entry and detainer تصرف عدوانی
inhabitancy تصرف حق سکنی
vesture تصرف اراضی
occupations تصرف کردن
to get possession of تصرف کردن
right of lien حق تصرف وثیقه
hold تصرف کردن
grab تصرف کردن
priority سبق تصرف
seize تصرف کردن
possess در تصرف داشتن
seized تصرف کردن
seizes تصرف کردن
holds تصرف کردن
grabs تصرف کردن
occupation اشغال تصرف
occupation تصرف کردن
occupations اشغال تصرف
possesses در تصرف داشتن
possessing در تصرف داشتن
priorities سبق تصرف
grabbed تصرف کردن
occupy تصرف کردن
restitution اعاده تصرف
occupies تصرف کردن
grabbing تصرف کردن
re entry اعاده تصرف
larceny تصرف غیرقانونی
seizing تصرف توقیف
deflowers تصرف کردن
deflowering تصرف کردن
deflowered تصرف کردن
occupying تصرف کردن
re-entry اعاده تصرف
deflower تصرف کردن
holds جا گرفتن تصرف کردن
capture تصرف کردن ربایش
to hold in fee تصرف مطلق داشتن در
deforce تصرف غاصبانه کردن
captures تصرف کردن ربایش
possession by title of ownership تصرف به عنوان مالکیت
redisseinsin اعاده تصرف عدوانی
capturing تصرف کردن ربایش
mere right حق مالکیت بدون تصرف
orinality قوه انشا تصرف
usucaption تصرف بلا معارض
interpolating دخل و تصرف در سند
interpolates دخل و تصرف در سند
abating غصب یا تصرف عدوانی
regains دوباره تصرف کردن
regaining دوباره تصرف کردن
regained دوباره تصرف کردن
regain دوباره تصرف کردن
tenements هر چیز قابل تصرف
tenement هر چیز قابل تصرف
abates غصب یا تصرف عدوانی
abated غصب یا تصرف عدوانی
interpolated دخل و تصرف در سند
deforce تصرف عدوانی کردن
disposable income درامد قابل تصرف
dispossess از تصرف محروم کردن
dispossessed از تصرف محروم کردن
forcible de ainer ضبط یا تصرف عدوانی
dispossesses از تصرف محروم کردن
dispossessing از تصرف محروم کردن
hold جا گرفتن تصرف کردن
expropriator سلب تصرف کننده
interpolate دخل و تصرف در سند
disseise تصرف عدوانی کردن
abate غصب یا تصرف عدوانی
secure تصرف کردن گرفتن هدف
secures تصرف کردن گرفتن هدف
reduction into possession از قوه به فعل دراوردن تصرف
vested in possession واگذاری مال تحت تصرف
tenruial وابسته بمدت تصرف یااجاره
suppliant خواهان دعوی اعاده تصرف
land control operation عملیات تصرف اماجهای زمینی
preoccupy از پیش اشغال یا تصرف کردن
possess تصرف کردن دارا بودن
preoccupying از پیش اشغال یا تصرف کردن
lien حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
possesses تصرف کردن دارا بودن
preoccupies از پیش اشغال یا تصرف کردن
personal disposable income درامد قابل تصرف شخصی
possessing تصرف کردن دارا بودن
ejectment حق تصرف ملک ومطالبه خسارت
hold down نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
deflorate تصرف شده بکارت ازدست داده
misappropriation of public property تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
knight service تصرف مجانی ملک دربرابرخدمت نظامی
hold down برای اثبات مالکیت در تصرف داشتن
things in possession اموالی که بالفعل در تصرف شخص هستند
p is nine points of the law تصرف شرط عمده مالکیت است
feudality تصرف بشرط خدمت اصول ملوک الطوایفی
occupations حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
chose in action حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
occupation حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
evictions چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
eviction چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
catches ذخایر به دست امده ازدشمن تصرف وسایل و سلاح دشمن
lien حق تصرف مال یا ملکی تاهنگامیکه بدهی وابسته به ان داده شود
prescription دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
prescriptions دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
copyhold تصرف زمین بموجب رونوشت صورتی که درمحکمه ارباب تیول تنظیم میش
wastes تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
waste of manor اراضی کشت نشده اطراف ملک مورد اجاره یا تصرف که مستاجرین و متصرفین در ان حق علف چر دارند
waste تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
things in action اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
prior possession تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
disposable personal income درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
wife's equity عبارت است از مقدار مناسب و معقولی ازاثاث البیت و ..... که زن میتواند برای خود و اطفالش نگهدارد و شوهر حق تصرف در ان یا انتقال دادنش راندارد
escheat حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
seize ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
captured تصرف شده اغتنامی دستگیر شده
seizes ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seized ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
use and occupation عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
reputed owner در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
term مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
termed مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
terming مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
conquers فتح کردن تصرف کردن
occupy تصرف کردن سرگرم کردن
conquering فتح کردن تصرف کردن
occupying تصرف کردن سرگرم کردن
conquer فتح کردن تصرف کردن
occupies تصرف کردن سرگرم کردن
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
to enter ضبط کردن تصرف کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
hold over به تصرف ملک ادامه دادن ادامه دادن
the house is in my possession خانه در تصرف من است خانه در دست من است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com