Dictiornary-Farsi | تصفیه امور شرکتها | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
liquidation of company	تصفیه امور شرکتها


Other Matches

assignees in bankruptcy	هیئت تصفیه امور ورشکسته
civil works	امور ساختمانی و تاسیسات امور شهرسازی و تاسیساتی
medical regulator	تنظیم کننده امور بهداشتی مدیر امور بهداشتی
stockholder	سهامدار شرکتها
conglomerations	اختلاط شرکتها
conglomeration	اختلاط شرکتها
merge	ادغام شرکتها
corporation tax	مالیات بر شرکتها
merges	ادغام شرکتها
stockholders	سهامدار شرکتها
trust	اتحادیه شرکتها ائتلاف
trusted	اتحادیه شرکتها ائتلاف
corporation income tax	مالیات بر درامد شرکتها
trusts	اتحادیه شرکتها ائتلاف
net business saving	پس انداز خالص شرکتها
company law	قوانین مربوط به شرکتها
amalgamation	ادغام یا اختلاط شرکتها
stockbroker	دلال سهام شرکتها
stockbrokers	دلال سهام شرکتها
share list	صورت بهای سهام شرکتها
undistributed corporate profit	سود تقسیم نشده شرکتها
visitation	اداره بازرسی ونظارت بر کار شرکتها
visitations	اداره بازرسی ونظارت بر کار شرکتها
holding company	شرکتی که سایر شرکتها را تحت کنترل دارد
visitors	بازرس و نافر شرکتها مامور بررسی وضع مجانین
visitor	بازرس و نافر شرکتها مامور بررسی وضع مجانین
low-tech	وابسته به شرکتها و نظام های بازرگانی متکی به کم فنآوری
arm's length	مستقل و برابر بودن طرفها [یا شرکتها] در معامله ای [اقتصاد]
couriers	نوشتاری تک فضایی که مشابه نوشتار ماشین تحریر شرکتها است
courier	نوشتاری تک فضایی که مشابه نوشتار ماشین تحریر شرکتها است
amor	امور
state affairs	امور مملکتی
civil affairs	امور غیرنظامیان
authority ties of the state	اولیا امور
authority ties of the state	مصادر امور
the high functionery ries of the state	مصادر امور
financial affairs	امور مالی
money matters	امور پولی
aviation authority	امور هواپیمایی
authority	اولیاء امور
interior	امور داخله
personal affairs	امور شخصی
miscellaneous	امور متفرقه
authorities	اولیای امور
combat duty	امور رزمی
religious matters	امور دینی
interior affairs	امور داخلی
non litigious matters	امور حسبی
interiors	امور داخله
private	رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates	رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
table of authorities	جدول اولیا امور
promiscuous	بیقید در امور جنسی
clerical test	ازمون امور دفتری
g air	رکن 2 امور هوایی
fish warden	متصدی امور شیلات
routinely	امور غیر مهم
routine	امور غیر مهم
routines	امور غیر مهم
bureaucratic	وابسته به امور اداری
politico military	امور سیاسی نظامی
probate court	محکمه امور حسبی
principal centre of affairs	مرکز مهم امور
Foreign Office	وزارت امور خارجه
air branch	قسمت امور هوایی
non litigious matters act	قانون امور حسبی
tax administration	اداره امور مالیات
space broker	کارگزار امور تبلیغات
tax reforms	اصلاح امور مالیاتی
testamentary causes	امور مربوط به وصایا
militarization	نظامی کردن امور
chaplain activities fund	اعتبار امور مذهبی
majordomo	متصدی امور خانوادگی
ministry of foreign affairs	وزارت امور خارجه
civic action	امور عام المنفعه
secretary of state for foreign affairs	وزیر امور خارجه
non litigious jurisdiction act	قانون امور حسبی
State Department	وزارت امور خارجه
The foreign ministry. the ministry of foreign affairs.	وزارت امور خارجه
resgestae	امور انجام شده
to arrange matters	ترتیب دادن امور
administration	اداره امور یکانها
minister of foreign affairs	وزیر امور خارجه
minister for foreign affairs	وزیر امور خارجه
surveillance authority	اولیاء امور مراقبتی
surveillance authority	اولیاء امور نظارتی
regulatory authority	اولیاء امور نظارتی
customs broker	واسطه امور گمرکی
financial affairs	امور مربوط به مالیه
supervisory authority	اولیاء امور نظارتی
regulatory authority	اولیاء امور مراقبتی
supervisory authority	اولیاء امور مراقبتی
emotional and physical	امور عاطفی و بدنی
administrations	اداره امور یکانها
corporate treasurer	مدیر امور مالی
foreign minister	وزیر امور خارجه
chaplains	افسر امور دینی
chief financial officer [CFO]	مدیر امور مالی
chaplain	افسر امور دینی
settlements	تصفیه
administrations	تصفیه
arrangements	تصفیه
clearance	تصفیه
depuration	تصفیه
water softener	اب تصفیه کن
water softeners	اب تصفیه کن
liquidation	تصفیه
administration	تصفیه
rectification	تصفیه
adjustment	تصفیه
conciliation	تصفیه
fining	تصفیه
infiltration	تصفیه
expurgation	تصفیه
purgation	تصفیه
clarification	تصفیه
percolation	تصفیه
arrangement	تصفیه
adjustments	تصفیه
settlement	تصفیه
water purification	تصفیه اب
technicians	شخص متخصص در امور صفتی
politics	علم سیاست امور سیاسی
technician	شخص متخصص در امور صفتی
strategic	مربوط به امور سوق الجیشی
surgical	مربوط به امور پزشکی جراحی
proetor	متصدی امور قضایی وکشوری
The ministry of economic affairs and finance	وزارت امور اقتصاد و دارایی
to take the helm	زمام امور رادردست گرفتن
financial data	اطلاعات مربوط به امور مالی
presswork	اداره مطبعه امور چاپخانه
Ministry of Labor and Social Affairs .	وزارت کار ؟ امور اجتماعی
signal security	حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
deficit financing	اداره امور مالی با کسرموازنه
domiciles	منزل یا مرکز مهم امور
domicile	منزل یا مرکز مهم امور
gold refining	تصفیه طلا
calcining klin	بوته تصفیه
calcine	تصفیه کردن
gold parting	تصفیه طلا
refineries	تصفیه خانه
administer	تصفیه کردن
administering	تصفیه کردن
administered	تصفیه کردن
calcining method	روش تصفیه
catharsis	تصفیه تطهیر
gas cleaning	تصفیه گاز
break up price	بهای تصفیه
sublimate	تصفیه کردن
sublimated	تصفیه کردن
sublimates	تصفیه کردن
depuratory	تصفیه کننده
sublimating	تصفیه کردن
order of discharge	حکم تصفیه
official liquidator	مدیر تصفیه
filtration	تصفیه پالایش
depurator	تصفیه کننده
overrefinement	تصفیه بسیار
purified	تصفیه شده
administers	تصفیه کردن
average adjustment	تصفیه خسارت
expurgator	تصفیه کننده
depurate	تصفیه کردن
depurative	تصفیه کننده
expurgatory	تصفیه کننده
refinery	تصفیه خانه
refined	تصفیه شده
administratrix	مدیره تصفیه
compound	تصفیه کردن
administrators	مدیر تصفیه
refine	تصفیه کردن
refine	تصفیه شدن
have it out with someone <idiom>	تصفیه حساب
refines	تصفیه کردن
refines	تصفیه شدن
zone purification	تصفیه منطقهای
water sterilizing bag	کیف تصفیه اب
to set at rest	تصفیه کردن
to pay out	تصفیه کردن
to pay off	تصفیه کردن
to a upon	تصفیه کردن
tries	تصفیه کردن
try	تصفیه کردن
administrator	مدیر تصفیه
trustee	مدیر تصفیه
adjust	تصفیه نمودن
compounded	تصفیه کردن
compounds	تصفیه کردن
liquidation	تصفیه شرکت
accord	تصفیه کردن
accorded	تصفیه کردن
accords	تصفیه کردن
filter	تصفیه کردن
filters	تصفیه کردن
outstandingly	تصفیه نشده
discharge	مفاصا تصفیه
discharges	مفاصا تصفیه
settlement	تصفیه پرداخت
settlements	تصفیه پرداخت
receiver	مدیر تصفیه