Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 179 (9 milliseconds)
English	Persian
match	تطبیق تطابق
matches	تطبیق تطابق
Search result with all words
idealization	تطبیق یا تطابق با تصور
Other Matches
justification	تطابق
justifications	تطابق
accommodation	تطابق
accommodations	تطابق
correspoundence	تطابق
accordance	تطابق
respondence	تطابق
respondency	تطابق
match	تطابق
matches	تطابق
coincidence	تطابق
coincidences	تطابق
accommodation coefficient	ضریب تطابق
overlapped	تطابق کردن
overlaps	تطابق کردن
overlap	تطابق کردن
incongrvent	عدم تطابق
double coincidence of wants	تطابق دوطرفه
accordion pleat	تطابق چین
vertical justification	تطابق عمودی
full justification	تطابق کامل
partial adjustment	تطابق جزئی
parallelism	همانندی تطابق
pantone matching system	سیستم تطابق پانتون
radar boresight	تطابق خط دید رادار
tecanicality	تطابق بااصول فنی
incoherence	عدم تطابق ناسازگاری
incongruousness	عدم موافقت یا تطابق
adaptive	دارای قوهء تطابق
accomodation	تدارک جا اثاثیه تطابق
accomodation	قدرت تطابق چشم
inventory reconciliation	تطابق موجودی با دارایی یکان
engel's law	قانون عدم تطابق درامد با مقدار هزینه
dioptometer	اسبابی که قدرت تطابق وانکسار چشم را اندازه می گیرد
frictional unemployment	اطلاعات ناقص مربوط به فرصتهای شغلی و عدم توانائی اقتصاددر تطابق دادن هر چه سریعتر افراد با مشاغل میباشد
conformation	تطبیق
comparisons	تطبیق
adaptation	تطبیق
adaptations	تطبیق
matching	تطبیق
harmonies	تطبیق
harmony	تطبیق
comparison	تطبیق
matches	تطبیق
match	تطبیق
adjustment	تطبیق
check	تطبیق
collations	تطبیق
collation	تطبیق
adjustments	تطبیق
confirmation	تطبیق
checks	تطبیق
accommodating	تطبیق
checked	تطبیق
checked	تطبیق کردن
adapter	تطبیق کننده
adaption	تطبیق اقتباس
check	تطبیق کردن
adapter	تطبیق دهنده
accomodate	تطبیق کردن
checks	تطبیق کردن
adapted	تطبیق شده
accommodation	تطبیق موافقت
adjustable	قابل تطبیق
accommodations	تطبیق موافقت
concordance	تطبیق نامه
adjusability	قابلیت تطبیق
alignments	تطبیق دادن
versatility	تطبیق پذیری
template matching	تطبیق الگوها
reconcilement	التیام تطبیق
verification	وارسی تطبیق
concordances	تطبیق نامه
collation	تطبیق دستخط ها
collations	تطبیق دستخط ها
stock adjustment	تطبیق موجودی
fire support coordination	تطبیق اتش
fire coordination	تطبیق اتش
dark adaptation	تطبیق با تاریکی
coordinator	تطبیق کننده
adjustments	تنظیم تطبیق
completeness check	تطبیق کامل
compare with	تطبیق کردن
certificate of compliance	گواهی تطبیق
alignment	تطبیق دادن
conforming	تطبیق کردن
maladjustments	عدم تطبیق
maladjustment	عدم تطبیق
reconciling	تطبیق کردن
comparisons	تطبیق سنجش
accommodated	تطبیق نمودن
accommodated	تطبیق دادن
coincidences	تطبیق برخورد
identification	تطبیق تمیز
coincidence	تطبیق برخورد
accommodates	تطبیق نمودن
conforms	تطبیق کردن
accommodates	تطبیق دادن
reconcile	تطبیق کردن
reconciles	تطبیق کردن
inapplicable	تطبیق نکردنی
conform	تطبیق کردن
conformed	تطبیق کردن
comparison	تطبیق سنجش
jibe	تطبیق کردن
jibes	تطبیق کردن
accommodate	تطبیق نمودن
jibing	تطبیق کردن
adaptation	تطبیق اقتباس
gibes	تطبیق کردن
adaptations	تطبیق اقتباس
matched	تطبیق یافته
adjusts	تطبیق دادن
accommodate	تطبیق دادن
adjusting	تطبیق دادن
adjust	تطبیق دادن
jibed	تطبیق کردن
adapter sleeve	پوسته تطبیق دهنده
adapter boards	برد تطبیق دهنده
inapplicably	بطوریکه تطبیق ننماید
inapplicability	عدم تناسب یا تطبیق
impedance comparator	تطبیق دهنده امپدانس
fire support coordinator	تطبیق دهنده اتشها
adapter flange	فلانژ تطبیق دهنده
inventory reconciliation	تطبیق اسناد موجودی
irreconcilable	غیر قابل تطبیق
adaptor	تطبیق دهنده ماسوره
adapter arbor	میله تطبیق دهنده
adapter bearing	یاطاقان تطبیق دهنده
adapter booster	غلاف تطبیق دهنده
adaptors	تطبیق دهنده ماسوره
adapters	تطبیق دهنده ماسوره
adapter toolholder	ابزارگیر تطبیق دهنده
adaptation kit	جعبه ابزار تطبیق
adaptive	قابل تطبیق توافقی
channel adapter	تطبیق دهنده کانال
acoustic coupler	تطبیق دهنده صوتی
application of low to instances	تطبیق قانون با موارد
tallies	تطبیق کردن مطابق بودن
tally	تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallied	تطبیق کردن مطابق بودن
reconcilability	التیام پذیری قابلیت تطبیق
tallied	تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tally	تطبیق کردن مطابق بودن
tallying	تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallies	تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallying	تطبیق کردن مطابق بودن
orient	روانه کردن تطبیق دادن
orienting	روانه کردن تطبیق دادن
adaptation kit	جعبه وسایل تطبیق دهنده
sliding scales	جدول قابل تطبیق با در امدافراد
versatile	چندسو گرد تطبیق پذیر
sliding scale	جدول قابل تطبیق با در امدافراد
orients	روانه کردن تطبیق دادن
harmonist	موسیقی دان متخصص تطبیق روایات
ticked	نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
ticks	نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
to align oneself with somebody	خود را با کسی میزان [تطبیق] کردن
tick	نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
accomodation	تطبیق طرز زندگی با محیط همراهی
ballistic match	تطابق شرایط بالیستیکی خورند بالیستیکی
agriology	مطاله و تطبیق اداب و رسوم قبایل وحشی
time chart	جدول تطبیق ساعات نصف النهارات مختلف
coordination	تشریک مساعی تطبیق دادن هم اهنگ کردن
homing adaptor	تطبیق کننده مسیر پروازهواپیما با جهت امواج راداریا ایستگاه کنترل
speed ring	طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
self reacting	بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
fire coordination	هماهنگ کردن اتش تطبیق کردن اتشها
align	تنظیم کردن تطبیق کردن
aligning	تنظیم کردن تطبیق کردن
aligned	تنظیم کردن تطبیق کردن
flexile	قابل تغییر قابل تطبیق
aligns	تنظیم کردن تطبیق کردن
fire support coordination	هماهنگ کردن پشتیبانی اتش تطبیق پشتیبانی اتش
antivignetting filter	صافی هماهنگ کننده نور صافی تطبیق نور
adjustable wheel	چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com