Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
catechesis
تعالیم مذهبی شفاهی
Other Matches
catechetic
وابسته به تعالیم مذهبی
indoctrinating
تعالیم مذهبی یاحزبی را اموختن به
indoctrinate
تعالیم مذهبی یاحزبی را اموختن به
indoctrinated
تعالیم مذهبی یاحزبی را اموختن به
indoctrinates
تعالیم مذهبی یاحزبی را اموختن به
doctrines
تعالیم
doctrine
تعالیم
concordat
پیمان دولت با جماعت مذهبی پیمان رسمی میان دو فرقه مذهبی
viva voce
شفاهی
parol
شفاهی
oral
شفاهی
nuncupatory
شفاهی
orals
شفاهی
verbal
شفاهی
vivas voce
شفاهی
nuncupative
شفاهی
by word of mouth
شفاهی
parol promise
قرارداد شفاهی
oral test
ازمون شفاهی
gentlemen's agreement
قرارداد شفاهی
simple contract
قرارداد شفاهی
parol arrest
جلب شفاهی
unwritten
بطور شفاهی
parol arrest
توقیف شفاهی
parol evidence
شهادت شفاهی
unwritten
غیرکتبی شفاهی
oral evidence
شهادت شفاهی
oral evidence
دلیل شفاهی
vocabular
زبانی شفاهی
vivas voce
امتحان شفاهی
viva voting
رای شفاهی
nonverbal
غیر شفاهی
viva voting
گزارش شفاهی
nuncupative will
وصیت شفاهی
interpreter
مترجم شفاهی
interpreters
مترجم شفاهی
interlocutory decree
حکم شفاهی
voicing
شفاهی صوتی
verbal agreement
موافقت شفاهی
verbalization
بیان شفاهی
viva report
گزارش شفاهی
voice
شفاهی صوتی
voices
شفاهی صوتی
word of mouth
صدای کلمه شفاهی
replied
جواب شفاهی دفاعیه
replies
جواب شفاهی دفاعیه
reply
جواب شفاهی دفاعیه
replying
جواب شفاهی دفاعیه
viva voce
شفاها امتحان شفاهی
oral information
اطلاعات گفتاری
[شفاهی]
verbalizing
بصورت شفاهی بیان کردن
verbalizes
بصورت شفاهی بیان کردن
verbalize
بصورت شفاهی بیان کردن
verbalising
بصورت شفاهی بیان کردن
cabala
حدیث یا روایت شفاهی وزبانی
cabbala
حدیث یا روایت شفاهی وزبانی
cabbalah
حدیث یا روایت شفاهی وزبانی
verbalised
بصورت شفاهی بیان کردن
verbalises
بصورت شفاهی بیان کردن
verbalized
بصورت شفاهی بیان کردن
simple content debt
دین ناشی از قرارداد شفاهی
oral trade test
ازمون شفاهی از اطلاعات عمومی افراد
talk out
بوسیله بحث شفاهی موضوعی را روشن کردن
to act as interpreter
[for somebody]
[from/into a language]
ترجمه شفاهی کردن
[برای کسی]
[از یک زبان به دیگری]
to provide interpretation
[for somebody]
[from/into a language]
ترجمه شفاهی کردن
[برای کسی]
[از یک زبان به دیگری]
to interpret
[for somebody]
[from/into a language]
ترجمه شفاهی کردن
[برای کسی]
[از یک زبان به دیگری]
religious
مذهبی
churchly
مذهبی
churchgoer
مذهبی
churchgoers
مذهبی
barrister
وکیل مدافع وکیلی که حق حضور دردادگاه و دفاع شفاهی را دارد
barristers
وکیل مدافع وکیلی که حق حضور دردادگاه و دفاع شفاهی را دارد
missioner
مبلغ مذهبی
neologize
مذهبی بودن
holy day
تعطیل مذهبی
holiday
تعطیل مذهبی
holidays
تعطیل مذهبی
pontifex
شورای مذهبی
pastoral psychiatry
روانپزشکی مذهبی
convertor
مبلغ مذهبی
converter
مبلغ مذهبی
revival
جنبش مذهبی
missionary
مبلغ مذهبی
dogmatism
تعصب مذهبی
sects
فرقه مذهبی
sect
فرقه مذهبی
tenet
متعقدات مذهبی
ritual
تشریفات مذهبی
semireligious
نیمه مذهبی
service book
کتب مذهبی
R.E
تحصیلات مذهبی
missionaries
مبلغ مذهبی
revivals
جنبش مذهبی
clergyman
عالم مذهبی
religionism
غیرت مذهبی
spirituality
روحیه مذهبی
religiose
مذهبی بودن
religiosity
تعصب مذهبی
religious matters
مسائل مذهبی
religious rites
شعائر مذهبی
gurus
معلم مذهبی
guru
معلم مذهبی
devout
مذهبی عابد
clergymen
عالم مذهبی
religious tenets
عقاید مذهبی
slandered
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
slandering
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
slanders
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
slander
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
wowser
مذهبی و خرده گیر
Mother Superior
رئیس بنیاد مذهبی
Mother Superiors
رئیس بنیاد مذهبی
traditor
خائن در امر مذهبی
tabu
منع یانهی مذهبی
swami
رهبر مذهبی هندی
psalter
سرود مذهبی مزامیر
religious sentiments
احساسات وعقاید مذهبی
priggism
تعصب سخت مذهبی
Religious (political) fanaticism
تعصبات مذهبی ( سیاسی )
pauli
اصول مذهبی پولس
soul music
موسیقی مذهبی سیاهپوستان
sacramental
وابسته به مراسم مذهبی
rectorate
ریاست بنگاه مذهبی
rite
مراسم تشریفات مذهبی
catechism
پرسش نامه مذهبی
catechism
تعلیم ودستور مذهبی
catechisms
پرسش نامه مذهبی
revivalist
طرفدار احیای مذهبی
revivalists
طرفدار احیای مذهبی
revivalism
اصول بیداری مذهبی
synod
مجلس منافره مذهبی
synods
مجلس منافره مذهبی
Easter Sepulchre
تشریفات مذهبی تدفین
taboo
منع یانهی مذهبی
taboos
منع یانهی مذهبی
psalm
سرود مذهبی خواندن
crusade
جنگ مذهبی نهضت
crusaded
جنگ مذهبی نهضت
crusades
جنگ مذهبی نهضت
crusading
جنگ مذهبی نهضت
psalms
سرود مذهبی خواندن
catechisms
تعلیم ودستور مذهبی
cantor
اواز خوان مذهبی
dogmatics
مبحث شعائر مذهبی
ecclesiogenic neurosis
روان رنجوری مذهبی
chaplain activities fund
اعتبار امور مذهبی
holyday
روز تعطیل مذهبی
hymnbook
کتاب سرود مذهبی
indifferentism
لاقیدی نسبت به مسائل مذهبی
church
کلیسایی درکلیسامراسم مذهبی بجااوردن
sisterhood
انجمن خیریه مذهبی نسوان
churches
کلیسایی درکلیسامراسم مذهبی بجااوردن
neologian
وابسته به تعلیمات نوین مذهبی
revivalist movement
جنبش اصول بیداری مذهبی
menology
سالنمای جشنها وسوگوارهای مذهبی
sacrilegious
مربوط به بیحرمتی به شعائر مذهبی
secular
دورهای غیر مذهبی دنیائی
neologian
متمایل به تعلیمات نوین مذهبی
dogmatize
تعصب مذهبی نشان دادن
anagoge
تفسیرروحانی و صوفیانهء مطالب مذهبی
vigilantism
پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
Scientology
ساینتولوژی
[یک نوع سیستم مذهبی]
anagogy
تفسیرروحانی و صوفیانهء مطالب مذهبی
archdiocese
قلمرو مذهبی اسقف اعظم
jacobin
عضو فرقه مذهبی مخالف دولت
character guidance
راهنمایی و مشاوره با افراد سخنرانی مذهبی
inquisitions
تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
inquisition
تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
theocracies
حکومتی که زمامداران اصلی ان پیشوایان مذهبی باشند
theocracy
حکومتی که زمامداران اصلی ان پیشوایان مذهبی باشند
casuistry
حل مسائل احلاقی ووجدانی با قوانین مذهبی واجتماعی
druze
یکی از فرقههای سیاسی و مذهبی اسلام بلوردان
scholasticism
شیوه تعلیم وفلسفه مذهبی قرون وسطی
taperer
حامل شمع در مراسم مذهبی باریک کننده
vicarage
محل اقامت خلیفه نوعی منصب مذهبی
interdenominational
وابسته به فرقههای مذهبی و روابط انها با یکدیگر
vicarages
محل اقامت خلیفه نوعی منصب مذهبی
simoniac
خرید وفروش کننده مناصب ومشاغل مذهبی
gregorian chant
سرود مذهبی ساده کلیسای کاتولیک رومی
last rites
مراسم مذهبی که کمی پیش از مرگ انجام میشود
Carthusian
[مربوط به طبقه مذهبی راهبها که بوسیله برونو تاسیس شد.]
superstitious uses
مخارجی که برای امور مذهبی غیرقانونی صرف شود
religioner
شخص مذهبی یا دین دار عضو تیرهای از راهبان
exegesis
تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
revealed religion
مذهبی که بوسیله پیغمبران بمردم ابلاغ شده باشد
rigorist
کسیکه در قوانین مذهبی زیادسخت گیری ودقت میکند
exegeses
تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
shout song
سرودهای مذهبی خیلی بلندسیاه پوستان جنوب امریکا
the r.
مذهبی درسده شانزدهم میلادی برای اصطلاح کلیسای رم
verbal note
شود مورد استفاده قرار می گیرد و گاهی نیز برای ان که خلاصهای از مذاکرات شفاهی در دست باشد تنظیم می گردد
canoness
زنی که درمیان جامعه مذهبی یادانشکدهای با سایراهل ان زندگی کند
religionize
دینداری زیاد نشان دادن مذهبی یا مذهب دار کردن
lay rezder
عامی که اجاز دارد نمازیاایین مذهبی دیگر را اداره کند
month's mind
ایین مذهبی بیاد بود کسیکه درگذشته در روز سی ام مردنش
pious fraud
حیلهای که به دستاویزمذهبی برای مقاصد پیک مذهبی بکسی بزنند
neological
ناشی از تجد د مذهبی وابسته به اصول نوین یاواژه سازی در زبان
Jesuits
عضو فرقه مذهبی بنام انجمن عیسی که بوسیله لایولا تاسیس شد
bar mitzvah
پسریهودی که وارد 31 سالگی شده و باید مراسم مذهبی رابجا اورد
bar mitzvahs
پسریهودی که وارد 31 سالگی شده و باید مراسم مذهبی رابجا اورد
Jesuit
عضو فرقه مذهبی بنام انجمن عیسی که بوسیله لایولا تاسیس شد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com