English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
wonderer تعجب کننده
Other Matches
wondered تعجب
wondering تعجب
wonders تعجب
admiration تعجب
surprise تعجب
surprize تعجب
wonderment تعجب
surprises تعجب
wonder تعجب
ha علامت تعجب
surprisedly تعجب کنان
marvels تعجب اعجاز
marvelling تعجب اعجاز
exclamation mark علامت تعجب
marvelled تعجب اعجاز
exclamation point علامت تعجب
exclamation points علامت تعجب
i wonder he did not catch cold تعجب میکنم
muses تعجب کردن
mused تعجب کردن
muse تعجب کردن
marvel تعجب اعجاز
marveled تعجب اعجاز
admire تعجب کردن
marveling تعجب اعجاز
rake in the money <idiom> ایجاد تعجب
ferlie حیرت تعجب
note of a علامت تعجب
faugh علامت تعجب
wonderingly تعجب کنان
zooks علامت تعجب
bombshells امر تعجب اور
i wonder at him از دست او تعجب میکنم
unwary بدون تعجب و تشویش
How very odd. Well I never. چه چیزها ( بعلامت تعجب )
bombshell امر تعجب اور
You could have knocked me knocked me down with a feather. I hit the roof . از تعجب شاخ درآوردم
exclamations علامت تعجب حرف ندا
exclaims ازروی تعجب فریاد زدن
exclaiming ازروی تعجب فریاد زدن
exclaimed ازروی تعجب فریاد زدن
exclaim ازروی تعجب فریاد زدن
admired درشگفت شدن تعجب کردن
exclamation علامت تعجب حرف ندا
admires درشگفت شدن تعجب کردن
he wondered at the sight ازدیدن ان منظره تعجب کرد
you don't say <idiom> نشان دادن تعجب ازشنیدهها
do a double take <idiom> با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
bah علامت تعجب حاکی ازاهانت و تحقیر
blimey حرف ندا به نشان تعجب و غیره
stared از روی تعجب ویاترس نگاه کردن
holy cow ! [holy smoke !] <idiom> اصطلاح برای ابراز تعجب یا حیرت
Holy moly! <idiom> اصطلاح برای ابراز تعجب یا حیرت
stares از روی تعجب ویاترس نگاه کردن
stare از روی تعجب ویاترس نگاه کردن
My jaw dropped to the floor! <idiom> از تعجب داشتم شاخ در می آوردم! [اصطلاح روزمره]
gollies حرف ندا برای بیان تعجب و غیره
golly حرف ندا برای بیان تعجب و غیره
wisha برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
wows فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wow فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wowed فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wowing فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
Good grief! <idiom> این کلمه برای نشان دادن تعجب (چه خوب چه بد)استفاده میشود
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
yoicks علامت تعجب درهیجان و خشم و خوشی ووجد.فریاد تحریک و تشویق برای تازی شکاری مخصوص
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
toasters سرخ کننده برشته کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper کج کننده واژگون کننده
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilizer تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
stabilisers تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
radar picket ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
gyro repeater تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
jumpers شوت کننده با پرش پرش کننده
jumper شوت کننده با پرش پرش کننده
out side دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
crusher له کننده
percutient دق کننده
syncopator غش کننده
noncommittal رد کننده
prater پچ پچ کننده
catterer پچ پچ کننده
rebutter رد کننده
swooner غش کننده
prattfall پچ پچ کننده
crepitant خش خش کننده
fluxing oil اب کننده
refutative رد کننده
refuser رد کننده
benders خم کننده
jaberer پچ پچ کننده
bender خم کننده
hoppers لی لی کننده
puffer پف کننده
thinner کم کننده
commulator یک سو کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com