English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
kajillion [slang] تعداد بسیار زیادی
Other Matches
No small number of ... تعداد زیادی [از مردم]
Quite a few people ... تعداد زیادی [از مردم]
trouty دارای تعداد زیادی ماهی قزل الا
HRG توانایی نمایش تعداد زیادی پیکس در واحد مساحت
big fill افتادن تعداد زیادی از میله هابا گوی اول
resolution توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
resolutions توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
hi res graphics graphics resolution high تصویر صاف و واقعی روی صفحه نمایش که به وسیله تعداد زیادی سلولهای تصویرتولید میشود
multimult پیشوند بمعنی " بسیار وزیاد "و " دارای تعداد زیاد " و "متعدد " و " بیشتر " و" چند "
highs تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
high تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
highest تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
flower design طرح افشان گل [این طرح جلوه ای از طرح لچک ترنج شاه عباسی است با تعداد زیادی گل که در کل متن ترنج خاصی را جلوه گر می سازد.]
combinatorics محاسبه تعداد موارد یکسان تعداد راههای انجام یک کار ترکیب شناسی
vlsi مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
infinity حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
super- کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
roundest تعداد تیر تعداد شلیک دور
round تعداد تیر تعداد شلیک دور
he inherited a large fortune دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
odder ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
oddest ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
odd ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
ultra high frequency بسامد بسیار بسیار زیاد
u.h.f. بسامد بسیار بسیار زیاد
cray نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
quartz clock بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
state-of-the-art بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed. هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
surplus زیادی
infiniteness زیادی
abundance زیادی
immensity زیادی
intenseness زیادی
extra- زیادی
muchness زیادی
extras زیادی
to a large extent تا حد زیادی
inordinacy زیادی
profoundly زیادی
unduly زیادی
extra زیادی
intensity زیادی
frequentness زیادی
wealth زیادی
hugeness زیادی
heaviness زیادی
greatly به زیادی
excesses زیادی
excess زیادی
enormousness زیادی
immoderacy زیادی
immenseness زیادی
excessiveness زیادی
excrescent زیادی
extremeness زیادی
excrescential زیادی
profuseness زیادی
numerousness زیادی
profoundness زیادی
nimiety زیادی
redundance زیادی
superfluous زیادی
overly زیادی
greatness زیادی
undue زیادی
surpluses زیادی
superfluity زیادی
supervacaneous زیادی
hyperacidity زیادی اسید
increscent زیادی توسعه
over production محصول زیادی
outgrowth گوشت زیادی
for long مدت زیادی
distichiasis مژگان زیادی
exorbitance زیادی افراط
clog زیادی پرکردن
extensiveness کثرت زیادی
largely تا درجه زیادی
overblance زیادتی زیادی
clogged زیادی پرکردن
clogs زیادی پرکردن
fuzz ball گوشت زیادی
interleaf برگ زیادی
gaudery پیرایههای زیادی
inordinateness زیادی بی اندازگی
riffraff زیادی توده
overweight وزن زیادی
to a degree تادرجه زیادی
oversale پیش فروش زیادی
quite a number of people عده زیادی از مردم
go out of one's way <idiom> تلاش زیادی کردن
make a bundle <idiom> پول زیادی درآوردن
make a killing <idiom> پول زیادی درآوردن
go on <idiom> زیادی صحبت کردن
so خیلی باین زیادی
excesses مقدار زیادی از چیزی
redun dantly بطور زائدیا زیادی
long ago مدت زیادی پیش
odd come short زیادی باقی مانده
You have given me too much. زیاد ( زیادی ) به من دادی
over estimation زیادی درنظر گرفتن
to shoot one's mouth off <idiom> زیادی حرف زدن
it will not take long مدت زیادی نمیخواهد
intensity of gravity شدت با زیادی جاذبه
long a go مدت زیادی پیش
extra موضوعی که زیادی است
extra- موضوعی که زیادی است
extras موضوعی که زیادی است
growth گوشت زیادی تومور
growths گوشت زیادی تومور
it was a مبلغ زیادی بود
outgrwth برامدگی گوشت زیادی
I incurred a heavy loss. ضرر زیادی کردم
exairesis برش اندام زیادی
many of them عده زیادی از انها
excess مقدار زیادی از چیزی
splurge on something <idiom> پول زیادی خرج کردن
To cover (traverse)long distances. مسافت زیادی راطی کردن
I have lost a lot of blood. خون زیادی از من رفته است
Suffering many privations . محرومیتهای زیادی رامتحمل شدن
surpluses مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
surplus مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
lose one's shirt <idiom> پول زیادی را از دست دادن
compacts چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
ring bone استخوان زیادی در بخولق اسب
compacting چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
Do you have an extra pen to lend me? یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
compacted چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compact چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
excess demand تقاضای زیادی مازاد تقاضا
He is bound to come. احتمال زیادی دارد که بیاید
To go to great expenses . خرج زیادی را متحمل شدن
polypus گوشت زیادی ساقه دار
hyperacid حاوی مقدار زیادی اسید
it takes much room فضای زیادی را اشغال میکند
it makes a t. difference تفاوت خیلی زیادی نمیکند
much sugar was left قند زیادی باقی ماند
quickly بدون مصرف زمان زیادی
super numerary نفر یا سرباز اضافه برسازمان یا زیادی
to overdose a patient داروی زیادی به بیمار دادن یاخوراندن
to pad a sentence جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
polyposis دچاری بگوشت زیادی یابواسیر لحمی
I made a lot of profit in the deal . دراین معامله فایده زیادی بردم
You are sure a dead ringer for muy brother. تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری.
We have two books extra. دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
To stint . To be cheese - paring . گدا بازی درآوردن ( صر فه جویی زیادی )
It seems I am not welcome (wanted) here. مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
surcharge اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
A big crowd surged into the streets. جمعیت زیادی ریخت توی خیابانها
surcharges اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
blue-chip ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
digital research inc یک شرکت نرم افزاری که محصولات زیادی دارد
The bus stop is no distance at all . ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
pay through the nose <idiom> برای چیزی پول زیادی خرج کردن
zero کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
ladies' men مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
zeroes کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
zeros کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
I cant see much difference in them. فرق زیادی بین آنها نمی بینم
to occupy much space فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
to face a serious problem for the country مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
to raise big problems for the country مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
normalization تابع نرمالساز عدد اعشاری که ارقام زیادی
put on one's thinking cap <idiom> زمان زیادی روی چیزی فکر کردن
lady's man مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
labour intensive industry صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
ladies' man مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
There are not many amusements in this town. دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
hard wheat گندم ماکارونی دارای مقدارگلوتن زیادی است
to raise big problems for the country روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to face a serious problem for the country روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
new broom sweeps clean <idiom> شخص تازهای موجب تغییرات زیادی شود
blue chip ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
This dictionary has many examples of how idioms are used . این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
eurytherm موجودی که دارای درجات حرارت مختلف و زیادی است
mass meeting انجمن یا مجمعی که از عده زیادی مردم تشکیل شود
Tourists have stayed away in droves this summer. این تابستان دسته های زیادی از گردشگران نیامدند.
all-rounder همه فنحریف, کسی که مهارتهای متنوع و زیادی دارد
profound gangrene یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد
slow moving کالاهایی که فروختن انها مدت زیادی طول میکشد
Looks likes he is asking for trouble . looks like he is sticking his neck out . مثل اینکه سرش به گردنش ( تنش ) زیادی می کند
polygarchy حکومتی که به دست عده زیادی اداره شود حکومت جمعی
Her teacher's presence caused her considerable discomfort. بودن دبیر او [زن] احساس ناراحتی زیادی برای او [زن] ایجاد کرد.
This is plain highway robbery . این که اسمش لخت کردن است ( پول زیادی گرفتن )
static economy اقتصاد ساکن وضعیت اقتصادی یی که مدت زیادی دوام یابد
white heat درجه حرارت زیادی که ازسرخی گذشته و برنگ سفید دراید
air mass جریان تودهء عظیمی از هواکه مسافت زیادی را در سطح زمین طی میکند
critical engine موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
pointer فایلی از نشانه گرها مربوط به حجم زیادی از داده ذخیره شده
an athlete's body [circulation] can take a lot of punishment. بدن [گردش خون] یک ورزشکار می تواند فشار زیادی را تحمل بکند .
pointers فایلی از نشانه گرها مربوط به حجم زیادی از داده ذخیره شده
There are many difference between Persian and English . بین زبانهای فارسی وانگلیسی فرق های زیادی وجود دارد
paul تعداد کم
magnitude تعداد
numbers تعداد
number تعداد
automatics توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
automatic توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
to reinvent the wheel <idiom> هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com