Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
after top center
تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ بالا
Other Matches
after bottom center
تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ پایین
before top center
تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ بالا
before bottom center
تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ پایین
pull up point
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
clearance volume
کمترین حجم سیلندر هنگامیکه پیستون در نقطه مرگ بالاقرار دارد
carry
گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
carrying
گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
carries
گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
carried
گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
top dead center
نقطه مرگ بالا
yield point at normal temperature
نقطه تسلیم در دمای بالا
yield point at elevated temperatures
نقطه تسلیم در دمای بالا
dead center position
نقطه مرگ بالا یا پایین
azimuth
قوس افقی در جهت گردش عقربه ساعت واقع بین نقطه ثابتی
compression pressure
فشار گیج در سیلندرموتورهای پیستونی دروضعیت نقطه مرگ بالا
group
طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
groups
طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
income velocity of money
سرعت گردش درامدی پول متوسط تعداد دفعاتی که یک واحد پول روی کالاها وخدمات در طول سال مصرف میشود
image printer
چاپگر نقطه ماتریسی که قابلیت تولید خروجی متن وگرافیک با کیفیت بالا را دارد
degress of comparison
درجات سه گانه
degrees of freedom
درجات ازادی
junctions
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
presentation day
روز دادن درجات در دانشکده
variations of temperature
اختلافات گرما درجات مختلف گرماوسرما
eurytherm
موجودی که دارای درجات حرارت مختلف و زیادی است
to take orders
منصب روحانیت را گرفتن بیکی از درجات روحانی گماشته شدن
combinatorics
محاسبه تعداد موارد یکسان تعداد راههای انجام یک کار ترکیب شناسی
control point
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
round
تعداد تیر تعداد شلیک دور
roundest
تعداد تیر تعداد شلیک دور
constant displacement pump
پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
flowchart template
یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
oddest
ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
odder
ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
odd
ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
foot spot
نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
triple point
نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
picture point
نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
ti;me to go
زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
line of vision
خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
pointillism
شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
plunger
پیستون
pistons
پیستون
plungers
پیستون
piston head
کف پیستون
piston cover
کف پیستون
piston
پیستون
equation of exchange
همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
free drop
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
zeros
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
piston pressure
فشار پیستون
piston packing
لائی پیستون
piston guide
راهنمای پیستون
plungers
پیستون غوطهای
piston clearnce
فاصله پیستون
connecting rod
دسته پیستون
piston cover
پوشش پیستون
piston crown
تاج پیستون
piston ring
رینگ پیستون
plungers
پیستون شناور
plunger
پیستون شناور
plunger
پیستون غوطهای
piston speed
سرعت پیستون
piston stroke
ضربه پیستون
jackets
بوش پیستون
piston rod
دسته پیستون
plunger piston
پیستون شناور
piston area
سطح پیستون
jacket
بوش پیستون
pump piston
پیستون پمپ
connecting rod bolt
پیچ دسته پیستون
rotary piston machanism
مکانیزم پیستون دوار
rotary piston compressor
کمپرسور پیستون دار
double piston engine
موتور پیستون مضاعف
back stroke
ضربه برگشت پیستون
piston pin
اشپیل پایین پیستون
piston displacement
تغییر مکان پیستون
opposit stroke pistons
پیستون مقابل گرد
brake piston cup
رینگ پیستون ترمز
forked connecting rod
دو شاخ دسته پیستون
throttling rod
پیستون نافم روغن
piston travel
طول ضربه ی پیستون
approached
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
mark
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
approach
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
azimuth
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
marks
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
load point
نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
approaches
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
rams
دژکوب پیستون منگنه ابی
ram
دژکوب پیستون منگنه ابی
actuator
سیلندر پیستون عمل کننده
balanced actuator
سیلندر پیستون محرک هیدرولیکی
opposed piston engine
موتور پیستون روبرو متقابل
rammed
دژکوب پیستون منگنه ابی
elapsing
گذشتن
elapse
گذشتن
forbears
گذشتن از
crossest
گذشتن
go by
گذشتن
crosses
گذشتن
cross
گذشتن
intercross
از هم گذشتن
elapses
گذشتن
pass on
در گذشتن
interpenetrate
از هم گذشتن
get through
گذشتن از
go over
گذشتن
crosser
گذشتن
forbear
گذشتن از
to go by
گذشتن
traverse
گذشتن از
traffics
گذشتن
trafficking
گذشتن
trafficked
گذشتن
bypassing
گذشتن
bypasses
گذشتن
bypassed
گذشتن
bypass
گذشتن
traversed
گذشتن از
traverses
گذشتن از
pass
گذشتن
passed
گذشتن
passes
گذشتن
traversing
گذشتن از
blow over
گذشتن
traffic
گذشتن
to pass on
گذشتن
overpass
گذشتن از
to blow over
گذشتن
to run on
گذشتن
overpasses
گذشتن از
to pass a way
گذشتن
seized
گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
seize
گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
oil scraper
رینگی در پایین یا حاشیه پایینی پیستون
seizes
گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
fleets
بسرعت گذشتن
to go over
گذشتن گذرکردن
overdue
گذشتن موعد
fleet
بسرعت گذشتن
to pass off
برگذارشدن گذشتن
filrate
از صافی گذشتن
overrides
سواره گذشتن از
overslaugh
نادیده گذشتن
overrode
سواره گذشتن از
overgo
رسیدن به گذشتن
override
سواره گذشتن از
overridden
سواره گذشتن از
traject
از مسیربخصوصی گذشتن
sweep
بسرعت گذشتن از
wage fund theory of wages
نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
pyramid spot
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
crossing point
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point
نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
to go through
رسیدگی کردن گذشتن از
go
گذشتن عبور کردن
goes
گذشتن عبور کردن
lapseof centuries
مروریا گذشتن قرنها
to go to
رعایت کردن گذشتن از
exceed the deadline
گذشتن از مهلت مقرر
to slice the air
هواراشکافتن وازان گذشتن
to rush a stream
از نهری تند گذشتن
get over
ازروی چیزی گذشتن
holding point
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
overleap
جستن از روی نادیده گذشتن از
Passover
گذشتن از پشت موج سواردیگر
roll in point
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
brushes
تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
brush
تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
wrist pin
پینی که در موتور رادیال دسته پیستون را به شاتون اصلی متصل میکند
spinwriter
چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
toll thorough
وجهی که بابت گذشتن ازمعابر عمومی یا شاهراههاپرداخت میشود
pass shooting
شکار مرغابی هنگام گذشتن ازبالای موضع شکارچی
to put somebody in a backwater
کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن
[اصطلاح مجازی]
to put somebody on the back burner
کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن
[اصطلاح مجازی]
reeve
ازتنگنا یا جای باریکی گذشتن نخ را از سوراخ سوزن گذراندن
to shunt somebody aside
کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن
[اصطلاح مجازی]
to put
[throw]
[toss]
somebody on to the scrap heap
کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن
[اصطلاح مجازی]
vertically
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
litter relay point
نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation marks
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed.
هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
point-to-point connection
اتصال نقطه به نقطه
point to point network
شبکه نقطه به نقطه
pointillism
نقاشی نقطه نقطه
the clouds above
ابرهای بالا یا بالا سر
break up point
نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
dat
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
bye
صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
byes
صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com