English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English Persian
emergency establishment تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
Other Matches
emergency complement تعدیل یکانهابرای موارد اضطراری
emergency complement جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
fixed pivot محور ثابت چرخش یکانها نفر لولا برای گردش یکانها
divisor عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
ambushes مخفی گاه سربازان برای حمله
ambushed مخفی گاه سربازان برای حمله
ambushing مخفی گاه سربازان برای حمله
ambush مخفی گاه سربازان برای حمله
trellis coding روش تقسیم سیگنال که از تقسیم فرکانس و فاز استفاده میکند تا خروجی بیشتر و نرخ خطای کمتر برای سرعت ارسال داده بر حسب بیت در ثانیه ایجاد کند
k ration بسته کوچک مواد غذایی ارتشی برای موارد فوق العاده
accident ambulance اتومبیل اضطراری برای حوادث
redesignate اسم گذاری مجدد یکانها یاتغییر دادن شماره یکانها
half area محل توقف سربازان در حین حرکت برای تجدید سازمان یاگرفتن مهمات یا استراحت
parting shots تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
parting shot تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
Emergeny exit . پله های فرار ( درهای خروجی برای مواقع اضطراری )
hot site یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
composite demand تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
unit categories انواع مختلف یکانها یا انواع طبقات یکانها از نظر استعدادو سازمان و امادگی رزمی
intermediate contingency قدرت موتور توربوشفت پایین تر از سطح اضطراری که معمولا برای مدت 03 دقیقه مجاز میباشد
B register 1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
unit loading بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
rallying points محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
rallying point محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
aircraft arresting hook مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
separation zone منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
buddy system سیستم گماشتن هم خرج برای سربازان سیستم تقویت روحیه با گماشتن همرزم
traingulation تقسیم بقطعات سه گوش برای پیمایش یا نقشه برداری
tasking سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
hyphen علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
saving قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
hyphens علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
collusion برای تعیین قیمت مشترک و یا تقسیم بازار کالامیان خود
modes وضعیت تقسیم که در آن سیگنالهای کنترلی برای انتخاب توابع دریافت می شوند
mode وضعیت تقسیم که در آن سیگنالهای کنترلی برای انتخاب توابع دریافت می شوند
owelty سرانه نقدی که شریکی برای برابر شدن کالای تقسیم شده به دیگری میدهد
fissiparous تولیدکننده سلولهای جدیدبوسیله تقسیم سلولی یاشکاف تقسیم شونده
vernier درجه یا تقسیم بندی فرعی تقسیم بدرجات جزء
fdm Division Frequencyاستفاده از یک مسیر الکتریکی برای حمل دو یا چند سیگنال با فرکانسهای مختلف تسهیم براساس تقسیم فرکانس ultiplexing
paging روش حافظه مجازی برای تقسیم حافظه به بلاکهای کوچک
the rank and file سربازان
men سربازان
frequency division multilexing مخابره چندتایی فرکانس استفاده از یک مسیرالکتریکی برای حمل دو یا چند سیگنال با فرکانسهای مختلف تسهیم براساس تقسیم فرکانس
fee tail تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
base band 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
baseband 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
dogmatic marxism مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
applications موارد استعمال
casebook کتاب موارد
service club باشگاه سربازان
campoo اردوی سربازان
draftees سربازان وفیفه
paratroops سربازان چترباز
troop housing کوی سربازان
application موارد استعمال
widely در بسیاری موارد
utilizations موارد مصرف
utilisations موارد مصرف
casebooks کتاب موارد
usages موارد مصرف
fractional T روش تقسیم فرفیت از خط ارتباطی T با نرخ مگابیت در ثانیه به کانالهای کوچکتر کیلوبایت در ثانیه که مناسب تر و ارزانتر برای استفاده مشتری هستند
troops افراد قسمتها سربازان
tunic کت کوتاه سربازان انگلیس
tunics کت کوتاه سربازان انگلیس
application of low to instances تطبیق قانون با موارد
troop عده سربازان استواران
to drill soldiers سربازان رامشق دادن
only in exceptional cases فقط در موارد استثنائی
squad room اطاق خواب سربازان
to send soldiers into the streets سربازان را به خیابانها فرستادن
soldier's deposits حسابهای پس انداز سربازان
trooped عده سربازان استواران
data item موارد ذکرشده در اطلاعات
trooping عده سربازان استواران
conscript army ارتش سربازان وفیفه
subdividing بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivides بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivide بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivided بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
fibre optics لایه شیشهای یا پلاستیکی نازک که قادر به ارسال سیگنالهای نوری است . سیگنال نوری یا لیزری برای نمایش داده ارسالی تقسیم میشود
emergency generator set دستگاه مولد برق اضطراری مولد برق اضطراری
hyphens خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود
soldier's manual ائین نامه راهنمای سربازان
hyphen خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود
addressing بدون نیاز به موارد خاص
The soldiers died from illness and hunger. سربازان از گرسنگی و بیماری مردند.
emergency addressee مسئولین اعلام خبر در موارد ضروری
where there is a valid reason در موارد طبق مقررات اثبات شده
in duly substantiated cases در موارد طبق مقررات اثبات شده
where justified در موارد طبق مقررات اثبات شده
sectors کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
sector کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
cannon fodder [soldiers pointlessly and unscrupulously sacrificed] خوراک توپ [سربازان بیهوده و بی وجدانه قربانی شده]
swagger cane عصای کوچکی که سربازان هنگام گردش کردن در دست میگیرند
This compares to a total of 36 cases reported in 2009. همانند آن بطور کلی ۳۶ موارد در سال ۲۰۰۹ گزارش شده بود.
All of which doesn't really help us very much in our day-to-day lives. تمامی این موارد به زندگی روزانه ما واقعا کمکی نمی کند.
troops یکانها
involuntary اضطراری
compulsive اضطراری
auxiliaries اضطراری
auxiliary اضطراری
coactive اضطراری
emergency اضطراری
emergencies اضطراری
keeping ذخایر یکانها
incidents تصادم یکانها
reinforce تقویت یکانها
despatched اعزام یکانها
movements حرکات یکانها
reinforces تقویت یکانها
despatches اعزام یکانها
replacement تعویض یکانها
dispatches اعزام یکانها
rotation تعویض یکانها
line of retreat خط بازگشت یکانها
logistic route امورلجستیکی یکانها
system of units دستگاه یکانها
replacements تعویض یکانها
despatching اعزام یکانها
weapon troops یکانها ادوات
force structure سازمان یکانها
dispatch اعزام یکانها
dispatched اعزام یکانها
servicae life عمرخدمتی یکانها
incident تصادم یکانها
nuncupative will در CL این وصیت فقط در مورد سربازان و ملوانان در حال خدمت قابل قبول است
insurance stockage ذخیره اضطراری
emergency leave مرخصی اضطراری
emergency exit خروج اضطراری
ditching فرود اضطراری
emergency lamp لامپ اضطراری
emergency air هوای اضطراری
emergency antenna انتن اضطراری
emergency brake ترمز اضطراری
standby battery باتری اضطراری
emergency burial تدفین اضطراری
emergency cartridge کارتریج اضطراری
emergency conditions شرایط اضطراری
emergency conning position پل فرماندهی اضطراری
emergency fund وجوه اضطراری
missed approach فرود اضطراری
emergency station محل اضطراری
emergency switch کلید اضطراری
emergency transmitter فرستنده اضطراری
emergency treatment معالجه اضطراری
emergency valve شیر اضطراری
emergency works کارهای اضطراری
bingo field فرودگاه اضطراری
emergency exit در خروج اضطراری
mayday پیام اضطراری
emergency shelter پناهگاه اضطراری
maydays پیام اضطراری
emergency scramble رهگیری اضطراری
emergency measure سنجش اضطراری
emergency priority تقدم اضطراری
emergency maintenance نگهداشت اضطراری
emergency lighting روشنایی اضطراری
emergency push button تکمه اضطراری
emergency ration جیره اضطراری
emergency repair تعمیر اضطراری
emergency risk ریسک اضطراری
rendezvous area نقطه الحاق یکانها
disbanding انحلال رسمی یکانها
disbands منحل کردن یکانها
disbands انحلال رسمی یکانها
troop program برنامه تشکیل یکانها
employment به کار بردن یکانها
administration اداره امور یکانها
force development برنامه تشکیل یکانها
administrations اداره امور یکانها
relief in place تعویض یکانها در محل
logistics عمل تدارک یکانها
disbanding منحل کردن یکانها
disband انحلال رسمی یکانها
reception station دفترسربازگیری و اعزام به یکانها
redezvous محل تلاقی یکانها
collective call sign معرف مشترک یکانها
separation مستقل شدن یکانها
disband منحل کردن یکانها
logistical مربوط به اماد یکانها
separations مستقل شدن یکانها
emergency operation بهره برداری اضطراری
emergency leave سطح اماد اضطراری
emergencies فوق العاده اضطراری
emergency call خبر یا مکالمه اضطراری
emergency brake equipment تجهیزات ترمز اضطراری
emergency scramble درگیری اضطراری هواپیماها
emergency power supply منبع قدرت اضطراری
air defense emergency وضعیت اضطراری پدافندهوایی
landing mat باند فرود اضطراری
Where is the emergency exit? در خروج اضطراری کجاست؟
emergency فوق العاده اضطراری
rotation تعویض نوبتی یکانها یا افراد
detaches زیرامر قرار دادن یکانها
detach زیرامر قرار دادن یکانها
attachment منتصب کردن یکانها انتصاب
disposition استقرار یکانها و اماد درمنطقه
chopped تعویض کنترل عملیاتی یکانها
chop تعویض کنترل عملیاتی یکانها
fast shuttle تغییرمکان سریع یکانها یا خودرو
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com