English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 178 (9 milliseconds)
English Persian
lump sum redistribution تعدیل یکجا
Other Matches
lumps یکجا
holus bolus یکجا
lump sums یکجا
lump sum یکجا
cumulative یکجا
en masse یکجا
lump یکجا
concurrently یکجا
lumped یکجا
in a lump sum یکجا
in the lump یکجا
ond shot یکجا
in the mass یکجا
grosses یکجا وزن کل
grossest یکجا وزن کل
grossing یکجا وزن کل
sell off یکجا فروختن
package deals معامله یکجا
lump sum purchase خرید یکجا
mass bombing بمباران یکجا
lump sum payment پرداخت یکجا
coemption یکجا خریدن
move on یکجا نیاستید
cornering خرید یکجا
grosser یکجا وزن کل
grossed یکجا وزن کل
gross یکجا وزن کل
corners خرید یکجا
corner خرید یکجا
package deal معامله یکجا
to sell یکجا فروختن
net storage انبار بار یکجا
package deal مقاطعه در بست و خرید یکجا
Where does this street lead on to ? این خیابان یکجا می خورد ؟
package deals مقاطعه در بست و خرید یکجا
sell-out یکجا فروختن خیانت کردن
sell out یکجا فروختن خیانت کردن
sell-outs یکجا فروختن خیانت کردن
sell off ارزان فروختن فروش یکجا وارزان
wholesale بطور یکجا عمده فروشی کردن
modulation تعدیل
levelling تعدیل
regulation تعدیل
equation of payments تعدیل
modification تعدیل
equalised تعدیل
adjustment تعدیل
damping تعدیل
qualification تعدیل
equalizing تعدیل
equalizes تعدیل
equalize تعدیل
equalising تعدیل
equalises تعدیل
adjustments تعدیل
editing تعدیل
equalized تعدیل
realign تعدیل کردن
realigned تعدیل کردن
price adjustment تعدیل قیمت
partial adjustment تعدیل جزئی
collimate تعدیل کردن
adjustable تعدیل پذیر
modulate تعدیل کردن
modulator تعدیل کننده
modifying جرح و تعدیل
realigning تعدیل کردن
realigns تعدیل کردن
modified تعدیل شده
stock adjustment تعدیل موجودی
sight reduction تعدیل رصد
method of adjustment روش تعدیل
adjustment method روش تعدیل
regulable قابل تعدیل
coordinator تعدیل کننده
address adjustment تعدیل نشانی
regulators الت تعدیل
regulators تعدیل کننده
regulator الت تعدیل
corrector magnet اهنربای تعدیل کن
moderators تعدیل کننده
moderator تعدیل کننده
demand accommodation تعدیل درخواستها
regulator تعدیل کننده
escalators تعدیل کننده
modifying تعدیل کردن
modify جرح و تعدیل
modify تعدیل کردن
modifies جرح و تعدیل
modifiers تعدیل کننده
adjust تعدیل کردن
modifies تعدیل کردن
readjusts دوباره تعدیل
readjusting دوباره تعدیل
adjusting تعدیل کردن
adjusts تعدیل کردن
escalator تعدیل کننده
readjusted دوباره تعدیل
readjust دوباره تعدیل
dampen تعدیل کردن
dampened تعدیل کردن
adapt تعدیل کردن
modulating تعدیل کردن
measure تعدیل کردن
regulate تعدیل کردن
regulated تعدیل کردن
regulates تعدیل کردن
regulating تعدیل کردن
dampening تعدیل کردن
dampens تعدیل کردن
modulates تعدیل کردن
modifier تعدیل کننده
reduced form فرم تعدیل شده
coordinate تعدیل کردن هم پایه
strongback الوار تعدیل ناو
damper عایق تعدیل کننده
escalation ماده یا عبارت تعدیل
modificatory متضمن تعدیل یااصلاح
modification factor ضریب تعدیل کننده
moderator variable متغیر تعدیل کننده
sumptuary وابسته به تعدیل هزینه
reduction to the meridian تعدیل به نصف النهار
contract price adjustment تعدیل قیمت قرارداد
contract escalation clause ماده تعدیل قرارداد
baf ضریب تعدیل سوخت
adjustable dimension بعد تعدیل پذیر
adapter جرح و تعدیل کننده
maladjustments تعدیل وتنظیم غلط
maladjustment تعدیل وتنظیم غلط
adapters جرح و تعدیل کننده
bunker adjustment factor ضریب تعدیل سوخت
adapted جرح و تعدیل شده
adaptors جرح و تعدیل کننده
adaptable قابل جرح و تعدیل
adaptor جرح و تعدیل کننده
consolidation درهم امیختن تحکیم کردن یکجا کردن یکپارچه
adjustments الت تعدیل اسباب تنظیم
trammel الت ترسیم بیضی تعدیل
adjustment آلت تعدیل اسباب تنظیم
trammel تعدیل کردن بدام افتادن
index linked insurance بیمهای که با شاخص تعدیل میشود
compensating winding سیم پیچ تعدیل کننده
caf ضریب تعدیل نرخ پول
cac هزینه تعدیل نرخ ارز
emergency complement تعدیل یکانهابرای موارد اضطراری
registering ثبت امار دستگاه تعدیل گرما
register ثبت امار دستگاه تعدیل گرما
registers ثبت امار دستگاه تعدیل گرما
thermostat :بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
frequency medulation تعدیل تناوب یا بسامد موج حامل
g.d.p deflator تعدیل کننده تولید ناخالص داخلی
thermostats :بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
degaussing تعدیل حوزه میدان مغناطیسی ناو دیگازینگ
emergency complement جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
emergency establishment تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
streamliner قطار یا هواپیمایی که مقاومت هوا را درهم شکسته وانرا تعدیل کند
block shipment ارسال تدارکات به طور یکجا ارسال اماد به طور قوال
collimate موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
escalation مادهای در قرارداد که براساس ان قیمتهای قرارداد تعدیل میگردد
thermostats :الت تعدیل گرما دستگاه تنظیم گرما
thermostat :الت تعدیل گرما دستگاه تنظیم گرما
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
adapts تعدیل کردن اقتباس کردن
current compensation کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
adjusts تعدیل کردن تنظیم کردن
adjusting تعدیل کردن تنظیم کردن
moderating اداره کردن تعدیل کردن
moderates اداره کردن تعدیل کردن
moderated اداره کردن تعدیل کردن
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
adapting تعدیل کردن اقتباس کردن
moderate اداره کردن تعدیل کردن
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
central purchase خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
adjusting مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
adjusts مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
dogmatic marxism مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com