Dictiornary-Farsi | تعرض کنان | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 104 (6 milliseconds)

English	Persian
remonstratingly	تعرض کنان


Other Matches

rejoicingly	شادی کنان وجد کنان
inquiringly	تحقیق کنان پرسش کنان
disturbance	تعرض
invasions	تعرض
offence	تعرض
offenses	تعرض
agression	تعرض
invasion	تعرض
remonstrance	تعرض
disturbances	تعرض
aggression	تعرض
remonstrated	تعرض کردن
remostrate	تعرض کردن
remonstrating	تعرض کردن
remonstrance	تعرض اعتراض
remonstrates	تعرض کردن
remonstrate	تعرض کردن
remonstrate	با تعرض ونکوهش گفتن
remostrate	با تعرض ونکوهش گفتن
pact of non aggression	قرار دادعدم تعرض
remonstrating	با تعرض ونکوهش گفتن
non aggression pact	قرارداد عدم تعرض
remonstrated	با تعرض ونکوهش گفتن
remonstrates	با تعرض ونکوهش گفتن
murmuringly	غر غر کنان
afoam	کف کنان
lingeringly	فس فس کنان
mutteringly	من من کنان
vacillatingly	دل دل کنان
scoffingly	ریشخند کنان
ponderingly	اندیشه کنان
pantingly	ارزو کنان
wonderingly	تعجب کنان
on the run	شلوق کنان
under one's breath <idiom>	نجوا کنان
wailingly	شیون کنان
ragingly	شورش کنان
mockingly	ریشخند کنان
minaciously	تهدید کنان
lurkingly	کمین کنان
louringly	اخم کنان
loiteringly	درنگ کنان
poutingly	لب کلفت کنان
wailingly	ناله کنان
sneeringly	ریشخند کنان
surprisedly	تعجب کنان
twittingly	سرزنش کنان
reprovingly	سرزنش کنان
repinningly	لندلند کنان
saunteringly	ولگردی کنان
remonstratingly	نکوهش کنان
rejoicingly	خوشی کنان
refelectingly	اندیشه کنان
railingly	بدحرفی کنان
vituperatively	سرزنش کنان
pulingly	ناله کنان
procrastinatingly	تعلل کنان
lingeringly	معطل کنان
grumblingly	شکایت کنان
whiningly	ناله کنان
groaningly	ناله کنان
exultingly	خوشی کنان
glozingly	تاویل کنان
mincingly	ناز کنان
flashily	جلوه کنان
fawningly	مداهنه کنان
jokingly	شوخی کنان
exultantly	خوشی کنان
cock-a-hoop	شادی کنان
gyringly	گردش کنان
haltingly	تامل کنان
lingeringly	درنگ کنان
jumpingly	پرش کنان
menacingly	تهدید کنان
intriguingly	دسیسه کنان
murmuringly	ناله کنان
insultingly	توهین کنان
insinuatingly	اشاره کنان
questioningly	پرسش کنان
friskier	جست وخیز کنان
frisky	جست وخیز کنان
they returned in triumph	شادی کنان برگشتند
revilingly	بدگویان فحاشی کنان
at pause	مکث کنان خاموش
repinningly	ناله کنان بادلتنگی
dramatis personoe	صورت بازی کنان
friskiest	جست وخیز کنان
jumpingly	جست وخیز کنان
the miner's f.	اتحادیه یاپیمان کان کنان
wedding party	مجلس عروسی یا عقد کنان
on the run	بهر سو دوان دوندگی کنان
haltingly	درنگ کنان ازروی دودلی
interposingly	مداخله کنان بطور معترضه
fleeringly	استهزاء کنان باخنده تمسخرامیز
skip	رقص کنان حرکت کردن
skipped	رقص کنان حرکت کردن
skips	رقص کنان حرکت کردن
counteroffensive	تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
expostulatory	سرزنش امیز تعرض امیز
whisperingly	به نجوا نجوا کنان سر گوشی اهسته
perdu or due	درحال کمین کمین کنان
gulpingly	غورت غورت کنان
pulingly	جیک جیک کنان