Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
English
Persian
automatic aiming
تعقیب خودکار
automatic tracking
تعقیب خودکار
autotrack
تعقیب خودکار
Search result with all words
hunting
حرکت سریع لوله تانک به بالا و پایین دراثر تعقیب خودکار با رادار
aided tracking
سیستم ردیابی خودکار سیستم تعقیب خودکار هدفها
Other Matches
automated
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automates
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automating
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automate
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
neutralize track
هدف را تعقیب نکنید دررهگیری هوایی تعقیب موقوف
witch hunt
محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
witch-hunt
محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
witch-hunts
محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
synchroreceiver
دستگاه گیرنده خودکار یا بستن خودکار فرامین کنترل اتش به توپ ضد هوایی
automatic error correction
تصحیح خودکار اشتباه اصلاح خودکار خطا
automatic programming
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
elevation tracking
دستگاه تعقیب صعود هواپیما تعقیب صعود یا بالا رفتن
automatic check
کنترل خودکار بررسی خودکار
automatics
خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
automatic
خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
autoloader
اسلحه خودکار یا نیمه خودکار
submachinegun
مسلسل خودکار یانیمه خودکار
automatic pilots
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilot
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
goldie
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
battery control central
مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
pursuit
تعقیب تعقیب کردن دنبال کردن
pursuits
تعقیب تعقیب کردن دنبال کردن
automated teller machine
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
link encryption
خودکار کردن سیستم رمز اتصال سیستم رمز به یک سیستم مخابراتی خودکار
gyro pilot
سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
prosecutions
تعقیب
follow-up
تعقیب
prosecution
تعقیب
pursuits
تعقیب
clampdown
تعقیب
clampdowns
تعقیب
pursuit
تعقیب
chasing
تعقیب
litigation
تعقیب
follow-ups
تعقیب
chace
تعقیب
in pursuance of
در تعقیب
continuation
تعقیب
right to sue
حق تعقیب
venery
تعقیب
following
تعقیب
chase
تعقیب
pursuant to
در تعقیب
persecution
تعقیب
chased
تعقیب
further to
در تعقیب
in continuation of
در تعقیب
pursuance
تعقیب
chases
تعقیب
automatic coding
برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه نویسی خودکار
automatic toss
روش پرتاب خودکار بمب پرتاب خودکار بمب
suability
قابلیت تعقیب
tailed
تعقیب کردن
trace
تعقیب کردن
nonsuit
عدم تعقیب
pursues
تعقیب کردن
indictor
تعقیب کننده
prosecutable
قابل تعقیب
pursuable
قابل تعقیب
pursuit course
مسیر تعقیب
pursuing
تعقیب کردن
indicter
تعقیب کننده
tail
تعقیب کردن
tails
تعقیب کردن
chasing
تعقیب کردن
suing
تعقیب کردن
sues
تعقیب کردن
ensue
تعقیب کردن
sued
تعقیب کردن
sue
تعقیب کردن
ensued
تعقیب کردن
chivied
تعقیب کردن
chases
تعقیب کردن
chased
تعقیب کردن
chivying
تعقیب کردن
chivvying
تعقیب کردن
chivvy
تعقیب کردن
chivvies
تعقیب کردن
chivvied
تعقیب کردن
chivies
تعقیب کردن
prosecuting
تعقیب کردن
prosecutes
تعقیب کردن
prosecuted
تعقیب کردن
pursuers
تعقیب کننده
pursuer
تعقیب کننده
chase
تعقیب کردن
pursued
تعقیب کردن
nolle proseequi
منع تعقیب
lay by the heels
تعقیب کردن
lay fast by the heels
تعقیب کردن
liable to prosecution
مورد تعقیب
prosecute
تعقیب کردن
ensues
تعقیب کردن
pursue
تعقیب کردن
practising
تعقیب کردن
practises
تعقیب کردن
practise
تعقیب کردن
practicing
تعقیب کردن
legal suit
تعقیب قضایی
nonsequitur
عدم تعقیب
indifferent
بی طرف بی تعقیب
chace
تعقیب کردن
manhunts
تعقیب جنایتکاران
prosecutors
تعقیب قانونی
prosecutor
تعقیب قانونی
prosecutions
تعقیب کننده
follow up
تعقیب کردن
tracks
تعقیب کردن
tracked
تعقیب کردن
prosecution
تعقیب کننده
track
تعقیب کردن
trailer
تعقیب کننده
trailers
تعقیب کننده
criminal prosecution
تعقیب جزایی
tailing
دنباله تعقیب
chive
تعقیب کردن
manhunt
تعقیب جنایتکاران
drop track
تعقیب موقوف
suits
تعقیب انطباق
suit
تعقیب انطباق
impeachable
قابل تعقیب
hue and cry
تعقیب قاتل
to follow up
تعقیب کردن
traceable
قابل تعقیب
indictable
قابل تعقیب
traces
تعقیب کردن
suited
تعقیب انطباق
chaser
تعقیب کننده
traced
تعقیب کردن
chasers
تعقیب کننده
track
تعقیب مسیر کردن
sues
تعقیب قانونی کردن
sue
تعقیب قانونی کردن
indicts
تعقیب قانونی کردن
indict
تعقیب قانونی کردن
prosecuting
تعقیب قانونی کردن
indicting
تعقیب قانونی کردن
prosecuted
تعقیب قانونی کردن
indicted
تعقیب قانونی کردن
prosecutes
تعقیب قانونی کردن
actionable
قابل تعقیب در دادگاه
arraignment
احضار به محکمه تعقیب
actions
جریان حقوقی تعقیب
astro tracker
تعقیب کننده نجومی
suing
تعقیب قانونی کردن
tracks
تعقیب مسیر کردن
tracked
تعقیب مسیر کردن
actionable
قابل تعقیب قانونی
sued
تعقیب قانونی کردن
prosecute
تعقیب قانونی کردن
suable
قابل تعقیب قانونی
trail
هدف را تعقیب کنید
trailed
هدف را تعقیب کنید
pointer chasing
تعقیب اشاره گرها
absolution
منع تعقیب کیفری
trailing
هدف را تعقیب کنید
trails
هدف را تعقیب کنید
pursuance of a plan
تعقیب اندیشه یا نقشهای
violation will be prosecuted
متخلفین تعقیب خواهند شد
verdict for staying the proceeding
قرار منع تعقیب
track production
شروع تعقیب هدف
track mode
روش تعقیب هدف
litigate
تعقیب قانونی کردن
litigated
تعقیب قانونی کردن
litigates
تعقیب قانونی کردن
litigating
تعقیب قانونی کردن
snooper scope
دوربین تعقیب و دیدبانی
follwer
مقلد تعقیب کننده
not liable to prosecution
غیر قابل تعقیب
punishable
<adj.>
قابل تعقیب
[حقوقی]
penal
<adj.>
قابل تعقیب
[حقوقی]
indictable
<adj.>
قابل تعقیب
[حقوقی]
culpable
<adj.>
قابل تعقیب
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
قابل تعقیب
[حقوقی]
actionable
<adj.>
قابل تعقیب
[حقوقی]
give chase
<idiom>
تعقیب چیزی یا کسی
action
جریان حقوقی تعقیب
prosecution
تعقیب قانونی پیگرد
prosecutions
تعقیب قانونی پیگرد
nolle prosequi
قرار موقوفی تعقیب
follow
تعقیب کردن فهمیدن
followed
تعقیب کردن فهمیدن
follows
تعقیب کردن فهمیدن
merged
اعلام مسیر تعقیب
drop track
تعقیب را قطع کنید
contact lost
هدف ازمیدان تعقیب خارج شد
suit
خواست دادن تعقیب کردن
actionable
<adj.>
قابل تعقیب در دادگاه
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
قابل تعقیب در دادگاه
[حقوقی]
culpable
<adj.>
قابل تعقیب در دادگاه
[حقوقی]
indictable
<adj.>
قابل تعقیب در دادگاه
[حقوقی]
penal
<adj.>
قابل تعقیب در دادگاه
[حقوقی]
punishable
<adj.>
قابل تعقیب در دادگاه
[حقوقی]
course
تعقیب کردن شکار از طرف سگ
coursed
تعقیب کردن شکار از طرف سگ
courses
تعقیب کردن شکار از طرف سگ
subchaser
تعقیب کننده زیر دریایی
penal
<adj.>
قابل تعقیب قانونی
[حقوقی]
punishable
<adj.>
قابل تعقیب قانونی
[حقوقی]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com