English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
English Persian
voyage repairs تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی
Other Matches
I have laid up my car for repairs. اتوموبیلم را برای تعمیرات خوابانده ام
access panel پانل یا قابی که برای اسانترکردن تعمیرات وبازرسی براحتی برداشته و یانصب میشود
cruising سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
departure report گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
maintenance history تاریخ تعمیرات
maintenance materials مواد تعمیرات
general overhaul تعمیرات کلی
minor repair تعمیرات کوچک
maintenance period زمان تعمیرات
maintenance period دوره تعمیرات
organizational maintenance تعمیرات سازمانی
docked حوض تعمیرات
docks حوض تعمیرات
base repair تعمیرات پایگاهی
depot repair تعمیرات امادگاهی
shipwright's party گروه تعمیرات
maintenance materials لوازم تعمیرات
dock حوض تعمیرات
line chief مکانیسین تعمیرات هواپیما
gate vessel شناور درب حوض تعمیرات ناو
tenantable repair تعمیراتی که بر عهده مستاجراست تعمیرات جزیی عین مستاجره
approved data سوابق و اطلاعاتی که میتوانندبرای تعیین مراحل تعمیرات یاتغییرات هواپیمای ویژهای بکارروند
ready reserve ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
seabee گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
convoy schedule برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
winterize اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
naval landing party تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
registering که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registers که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
register که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
delete کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
convoy route مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
embedded code کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
on guard اماده توپگیری اماده برای توگیری
dispersal airfield فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
mountee اژیر مخصوص اماده کردن توپهای ناو
in gear اماده حرکت
moving havens مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
graphics کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
station time زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
tent striking فرمان اماده حرکت شدن یکانها
oropesa کابل شناور مخصوص جمع اوری مین دریایی
periscopes دوربین زیر دریایی مخصوص مشاهده اشیاء روی سطح اب
periscope دوربین زیر دریایی مخصوص مشاهده اشیاء روی سطح اب
feint فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
radio sonobuoy بویه دریایی شناور بی سیم دار مخصوص تعیین محل زیردریاییها
convoy routing تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
trackball وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
general quarters اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
sailing date تاریخ شروع سفر دریایی زمان حرکت
snowmobile اتومبیل مخصوص حرکت روی برف
frostbiter قایق مخصوص حرکت درهوای سرد
envelopment شکل مخصوص حرکت دایره انولوپمان
ground readiness اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
fit to work اماده برای کارکردن
on offer اماده برای فروش
ready to die اماده برای مرگ
to fit with اماده کردن برای
prompt to go اماده برای رفتن
snow tire لاستیک مخصوص حرکت روی برف تایر زمستانی
short haul کاروان دریایی که بین سواحل دو کشور بیگانه و ناشناس حرکت میکند
short-haul کاروان دریایی که بین سواحل دو کشور بیگانه و ناشناس حرکت میکند
batted گل اماده برای کوزه گری
forthcomming اماده برای ارائه کردن
covers اماده برای برگرداندن توپ
bats گل اماده برای کوزه گری
up and running اماده برای عملیات کامل
bat گل اماده برای کوزه گری
coverings اماده برای برگرداندن توپ
mission ready هواپیمای اماده برای پرواز
on guard اماده برای دفاع باشید
to stand in the gap برای دفاع اماده بودن
attack on preparation شمشیرباز اماده برای حمله
he was prone to mischief برای دو بهمزنی و شیطنت اماده
attentions شمشیرباز اماده برای مبارزه
to keep ome's powder dry برای هر رویدادی اماده بودن
cover اماده برای برگرداندن توپ
attention شمشیرباز اماده برای مبارزه
to prepare for war برای جنگ اماده شدن
dragged حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
addressed اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
off the shelf تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
coverings اماده شدن برای دریافت توپ
covers اماده شدن برای دریافت توپ
cover اماده شدن برای دریافت توپ
winterization اماده کردن برای کار در زمستان
crams خودرا برای امتحان اماده کردن
cram خودرا برای امتحان اماده کردن
cramming خودرا برای امتحان اماده کردن
crammed خودرا برای امتحان اماده کردن
herbescent اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
addresses اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
finished product محصولات اماده برای توزیع ومصرف
platform load بار اماده برای بارریزی هوایی
hypnotizable اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
pools عده کارمند اماده برای انجام امری
pooled عده کارمند اماده برای انجام امری
repertoire فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن
to the manner born فطره اماده برای موقعیت واشنا باداب
groom اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
tropicalization اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی
pool عده کارمند اماده برای انجام امری
grooms اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
clutch start روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
k day روز حرکت کاروان دریایی روز شروع حرکت کاروان
refire time زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
plotting board صفحه مخصوص محاسبات سمت و بردتیراندازی طرح تیر یا نقشه مسیر حرکت
aircraft turn around اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
dispatch انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
it is insusceptible of change اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
set up اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
dispatched انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
lime paste اهک شکفته شده و اماده برای تهیه بتن
sawhorse نیمکت زیر الوار اماده برای اره کشی
despatches انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
back up اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
back-up اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
despatching انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatches انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatched انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
civilian preparedness for war اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
vitrescent اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
reception station پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
pilot engine ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
reaction time زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
turnkey سیستم کامپیوتر اماده برای یک منظور خاص اصلی جامع
hot site یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
sedans اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
predigest بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
sedan اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
rig the ship فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
crammer کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
turnkey system سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
supercritical حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
maritime aircraft هواپیمایی برای عمل کردن روی مناطق دریایی
verifier وسیله مخصوص برای تشخیص داده ورودی
processes کامپیوتر مخصوص برای کنترل و مدیریت فرآیند
process کامپیوتر مخصوص برای کنترل و مدیریت فرآیند
helped کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
helps کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
help کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
fibre ribbon ریبون مخصوص ساخته شده برای چاپگر
mac کد مخصوص که همزمان با پیام ارسال میشود برای صحت آن
DSP مدار پیچیده مخصوص برای تغییر سیگنالهای دیجیتال
packaged برنامههای کامپیوتر و نحوه کار برای اهداف مخصوص
package برنامههای کامپیوتر و نحوه کار برای اهداف مخصوص
gaiting strap تسمه مخصوص ارابه برای جلوگیری از انحراف اسب
packages برنامههای کامپیوتر و نحوه کار برای اهداف مخصوص
macs کد مخصوص که همزمان با پیام ارسال میشود برای صحت آن
server کامپیوتر مخصوص که کاری را برای شبکه انجام میدهد
envelopes چاپگر مخصوص برای چاپ آدرس روی پاکت نامه
envelope چاپگر مخصوص برای چاپ آدرس روی پاکت نامه
flu flu تیر مخصوص پرواز کوتاه ومستقیم برای شکار پرنده
labeling چاپگر مخصوص برای چاپ آدرس ها روی برچسبهای متمادی
label چاپگر مخصوص برای چاپ آدرس ها روی برچسبهای متمادی
labelled چاپگر مخصوص برای چاپ آدرس ها روی برچسبهای متمادی
labels چاپگر مخصوص برای چاپ آدرس ها روی برچسبهای متمادی
floo floo تیر مخصوص پرواز کوتاه ومستقیم برای شکار پرنده
flow diagram نشانههای مخصوص برای معرفی وسیله تصحیات و عملیات در فلوچارت
flowchart نشانههای مخصوص برای معرفی وسیله تصحیات و عملیات در فلوچارت
reserve buoyancy جرم اضافی برای غوطه ورساختن کامل شناورها یابدنه هواپیمای دریایی
seafaring دریانوردی
navigation دریانوردی
master clear کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
claim frame فریم مخصوص برای مشخص کردن ایستگاه آغاز کننده شبکه
enquiry کد کنترل مخصوص که تقاضایی برای معرفی یا وضعیت یا داده یک وسیله است
device driver نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
device handler نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
ablegate مامور مخصوص پاپ درکشورهای بیگانه برای دادن نشان و خلعت
typhoon نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
typhoons نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
pounced در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
Linotype ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند
traffic انتقال دریانوردی
seamanship مهارت در دریانوردی
yachtsmen علاقمندبه دریانوردی
rules of the roads قوانین دریانوردی
trafficked انتقال دریانوردی
yachtsman علاقمندبه دریانوردی
traffics انتقال دریانوردی
trafficking انتقال دریانوردی
seaworthy قابل دریانوردی
nautical chart نقشه دریانوردی
marines وابسته به دریانوردی
marine وابسته به دریانوردی
cruising speed سرعت دریانوردی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com