Dictiornary-Farsi | تعویض جانشینی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
substitution	تعویض جانشینی
substitutionary	تعویض جانشینی


Other Matches

post knotting	پشت زنی [تعویض گره ها بعد از اتمام فرش] [گاه جهت تعویض نگاره ها در قسمتی از فرش بافته شده و یا جهت قدیمی جلوه دادن فرش با تعویض گره ها در محل درج تاریخ، گره ها را تعویض می کنند.]
elasticity of factor substitution	کشش جانشینی عوامل مقیاسی از درجه قابلیت جانشینی بین عوامل تولید در هر فرایند تولیدی
litter relay point	نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
vicarious	جانشینی
subrogation	جانشینی
vicegerency	جانشینی
vicariousness	جانشینی
substitution	جانشینی
locum tenecy	جانشینی
successions	جانشینی
replacements	جانشینی
succession	جانشینی
replacement	جانشینی
partial substitution	جانشینی مصرف
potential substitution	جانشینی بالقوه
displacement reaction	واکنش جانشینی
standby time	زمان جانشینی
substitution effect	اثر جانشینی
substitute material	مواد جانشینی
paradigmatic axis	محور جانشینی
elasticity of substitution	کشش جانشینی
expromission	جانشینی بدهکار
replacement capital	سرمایه جانشینی
subsitute	جانشینی کالاها
standby equipment	تجهیزات جانشینی
subsittution effect	اثر جانشینی
successions	ردیف جانشینی
succession	ردیف جانشینی
complete substitution	جانشینی کالاها
replacement investment	سرمایه گذاری جانشینی
marginal rate of substitution	نرخ نهائی جانشینی
import substitution policy	سیاست جانشینی واردات
who claims the succession ?	چه کسی ادعای جانشینی
symptom substitution theory	نظریه جانشینی نشانه ها
vicarious conditioning	شرطی شدن جانشینی
alias	نام جانشینی که به فایل
aliases	نام جانشینی که به فایل
substitutional solid solution	محلول جامد جانشینی
supersession	جانشینی لغو شدگی
displacement titration	تیتر کردن جانشینی
partial substitution	جانشینی کامل برای دو کالا
trade off between inflation and	رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
standard	اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
standards	اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
u	جانشینی برای حرف یونانی "mu" به معنای میکرو یاریز میباشد
blind score	امتیاز اضافی به تیمی که عضو ان غایب یا اخراج شده و جانشینی ندارد
phillips curve	شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
replacement	تعویض
quid pro quo	تعویض
swapping	تعویض
quid pro quos	تعویض
refilling	تعویض
replacements	تعویض
refilled	تعویض
refill	تعویض
refills	تعویض
switch	تعویض
switch	تعویض جا
switched	تعویض
switched	تعویض جا
rotation	تعویض
switches	تعویض
switches	تعویض جا
line feed	تعویض خط
replaces	تعویض
shift	تعویض
resignations	تعویض
resignation	تعویض
substituent	تعویض
replacing	تعویض
replace	تعویض
shifts	تعویض
shifted	تعویض
replaced	تعویض
stage set	تعویض سن
interchanging	تعویض
switchover	تعویض
interchanges	تعویض
substitution	تعویض
interchange	تعویض
interchanged	تعویض
change court	تعویض زمین
turn over	برگردان تعویض
automatic carriage	تعویض خودکار
to shift	تعویض کردن
modification	تعویض مدل
alteration	تعویض کردن
changer	تعویض کننده
commutating switch	کلید تعویض
symmetrical exchange	تعویض قرینه
relief in place	تعویض در محل
line replacement	تعویض خط جبهه
request substitution	تقاضای تعویض
shifter	تعویض کننده
replacer	تعویض کننده
replacement cost	هزینه تعویض
substitutable	قابل تعویض
replaceable	قابل تعویض
oil change	تعویض روغن
refillable	قابل تعویض
restaging	تعویض محل
line feed	تعویض سطر
sub	تعویض بازیگر
direct exchange	تعویض باداغی
exchange point	نقطه تعویض
frequency changing	تعویض فرکانس
fungibility	قابلیت تعویض
fungible	قابل تعویض
illumination change	تعویض روشنایی
interchange circuit	مدار تعویض
interchangeability	قابلیت تعویض
lead through	تعویض سرپرست
pole changing	تعویض قطب
alternates	تعویض متناوب
relieving	تعویض نگهبانی
shift	نوبت تعویض
supplanted	تعویض کردن
supplanting	تعویض کردن
interchangeable	قابل تعویض
supplant	تعویض کردن
shift	تعویض کردن
alternate	تعویض متناوب
relieves	تعویض نگهبانی
substitute	تعویض بازیگر
substituted	تعویض بازیگر
alternated	تعویض متناوب
shifts	تعویض کردن
shifts	نوبت تعویض
shifted	تعویض کردن
shifted	نوبت تعویض
relieve	تعویض نگهبانی
supplants	تعویض کردن
substituting	تعویض بازیگر
replacements	تعویض یکانها
changes	تعویض مبادله
adjournments	برخاست تعویض
changed	تعویض مبادله
change	تعویض مبادله
maintenance	تعویض قط عات و...
foreign exchange	تعویض خارجی
rotation	تعویض یکانها
subs	تعویض بازیگر
rotation	تعویض محل
changing	تعویض مبادله
replacements	تعویض قطعه
replacement	تعویض قطعه
alternation	تعویض قطب
adjournment	برخاست تعویض
replacement	تعویض یکانها
pole changer	تعویض کننده قطب
substituted	تعویض کردن جابجاکردن
exchange	مبادله کردن تعویض
substituting	تعویض جانشین کردن
substituting	تعویض کردن جابجاکردن
renewable fuse	فیوز تعویض پذیر
pole changing switch	کلید تعویض قطب
substituted	تعویض جانشین کردن
shift colors	پرچم را تعویض کنید
replaces	چیزی را تعویض کردن
beater ejector	دکمه تعویض سر همزن
trade something in <idiom>	تعویض وسایل کهنه
relief in place	تعویض یکانها در محل
replaced	چیزی را تعویض کردن
replace	چیزی را تعویض کردن
exchanging	مبادله کردن تعویض
exchanges	مبادله کردن تعویض
replacing	چیزی را تعویض کردن
put	تعویض کردن انداختن
shift colors	تعویض پرچم ناو
shiftable	قابل تعویض یا انتقال
substitute	تعویض کردن جابجاکردن
substitute	تعویض جانشین کردن
substituent	قابل تعویض توکیلی
substitutive	وابسته به تعویض یا جابجاسازی
switch over	تعویض کردن برق
putting	تعویض کردن انداختن
puts	تعویض کردن انداختن
exchanged	مبادله کردن تعویض
changing the goal keeper	تعویض دروازه بان
board exchange warranty	ضمانت تعویض برد
broadband exchange	تعویض پهن باند
anastrophe	تعویض کلمات یک عبارت
line feed character	دخشه تعویض پذیر
aircraft handover	تعویض کنترل هواپیما
linear amplifier	تعویض کننده خطی
courier transfer station	ایستگاه تعویض پیک
gear change box	جعبه تعویض دنده
irreplaceable	غیر قابل تعویض
exchangeable disk	دیسک قابل تعویض
noninterchanging states	حالتهای تعویض نشدنی
change of service	تعویض سرویس والیبال
new line character	دخشه تعویض سطر
nineteens	علامت تعویض دروازه بان
direct exchange items	اقلام قابل تعویض مستقیم
carriage return	تعویض سطر Return/Enter
tiring house	محل تعویض لباس هنرپیشه
change of station	انتقال تعویض محل خدمت
tiring room	محل تعویض لباس هنرپیشه
state succession	تعویض دولتهابه طور متوالی
chopped	تعویض کنترل عملیاتی یکانها