Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (39 milliseconds)
English
Persian
to fix quota
تعیین سهمیه کردن
Other Matches
air transport allocations board
هیئت تعیین کننده سهمیه ترابری هوایی
authentication
تعیین نشانی تعیین معرف کردن
locates
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
allocations
سهمیه سهمیه دادن
allocation
سهمیه سهمیه دادن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
current operating allowance
سهمیه موجود عملیاتی سهمیه عملیاتی فعلی
times
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to prescribe something
[legal provision]
چیزی را تعیین کردن
[تجویز کردن]
[ماده قانونی]
[حقوق]
default
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
designates
انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
designate
انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
designating
انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
set out
شرح دادن تنظیم کردن تعیین کردن
fix
تعیین کردن
determine
تعیین کردن
determines
تعیین کردن
fixes
تعیین کردن
identifying
تعیین کردن
identify
تعیین کردن
slates
تعیین کردن
determining
تعیین کردن
fix on
تعیین کردن
slated
تعیین کردن
identified
تعیین کردن
bound
تعیین کردن
identifies
تعیین کردن
tell off
تعیین کردن
blood types
تعیین کردن
formulation
تعیین کردن
appoint
تعیین کردن
appoints
تعیین کردن
blood groups
تعیین کردن
appointe
تعیین کردن
blood group
تعیین کردن
slate
تعیین کردن
ascertian
تعیین کردن
specifying
تعیین کردن
specify
تعیین کردن
blood type
تعیین کردن
specifies
تعیین کردن
ration
سهمیه
rations
سهمیه
allowances
سهمیه
rationed
سهمیه
allowance
سهمیه
scantling
سهمیه
coupon
سهمیه
allotments
سهمیه
contribution
سهمیه
quotas
سهمیه
allotment
سهمیه
coupons
سهمیه
quota
سهمیه
contributions
سهمیه
appraisal
تعیین قیمت کردن
quantify
کمیت را تعیین کردن
stating
تعیین کردن حال
quantifying
کمیت را تعیین کردن
states
تعیین کردن حال
quantified
کمیت را تعیین کردن
stated
تعیین کردن حال
peg
تعیین حدود کردن
locating
تعیین محل کردن
appraisals
تعیین قیمت کردن
state
تعیین کردن حال
state-
تعیین کردن حال
rezone
از نومحدوده تعیین کردن
prifix
قبلا تعیین کردن
identifies
تعیین هویت کردن
pegs
تعیین حدود کردن
genealogize
تعیین نسب کردن
clearance
تعیین صلاحیت کردن
pin point
تعیین محل کردن
predestine
قبلا تعیین کردن
predetermine
قبلا تعیین کردن
quantifies
کمیت را تعیین کردن
prifixal
قبلا تعیین کردن
fix
تعیین کردن قراردادن
fixes
تعیین کردن قراردادن
identifying
تعیین هویت کردن
delimits
تعیین کردن حدود
demarcating
تعیین حدود کردن
demarcates
تعیین حدود کردن
demarcated
تعیین حدود کردن
demarcate
تعیین حدود کردن
delimit
تعیین کردن حدود
delimited
تعیین کردن حدود
delimiting
تعیین کردن حدود
identify
تعیین هویت کردن
abound
تعیین حدود کردن
locate
تعیین محل کردن
admeasure
تعیین حصه کردن
assess
تعیین کردن بستن
assesses
تعیین کردن بستن
locates
تعیین محل کردن
identified
تعیین هویت کردن
assessing
تعیین کردن بستن
assessed
تعیین کردن بستن
located
تعیین محل کردن
qualify
تعیین کردن قدرت راتوصیف کردن
qualifies
تعیین کردن قدرت راتوصیف کردن
rationing
سهمیه بندی
quota sample
نمونه سهمیه
quotation
سهمیه بندی
export quotus
سهمیه صادرات
appointment quota
سهمیه مشاغل
quota
سهمیه بندی
authorized allowance
سهمیه مجاز
sale quota
سهمیه فروش
quotas
سهمیه بندی
appointment quota
سهمیه ماموریت
ammunition credit
سهمیه مهمات
quota agreement
موافقت سهمیه
quotations
سهمیه بندی
import quotas
سهمیه وارداتی
import quota
سهمیه وارداتی
routes
مسیر چیزیرا تعیین کردن
quantitate
چندی چیزی را تعیین کردن
subrogate
قائم مقام تعیین کردن
stating
تعیین کردن وقرار دادن
prescribes
نسخه نوشتن تعیین کردن
prescribing
نسخه نوشتن تعیین کردن
prescribed
نسخه نوشتن تعیین کردن
prescribe
نسخه نوشتن تعیین کردن
state
تعیین کردن وقرار دادن
state-
تعیین کردن وقرار دادن
stated
تعیین کردن وقرار دادن
states
تعیین کردن وقرار دادن
route
مسیر چیزیرا تعیین کردن
to set out
نشان دادن تعیین کردن
apportionment
واگذاری سهمیه بودجه
ammunition credit
سهمیه مهمات ذخیره
authorized allowance supplies
سهمیه مجاز اماد
authorized allowance supplies
سهمیه اماد مجاز
quota share treaty
قرار سهمیه بندی
quota system
نظام سهمیه بندی
table of allowance
جدول سهمیه مجاز
circuit allocated use
سهمیه مدارهای مجاز
general allotment
سهمیه عمومی یا کلی
common table of allowance
جداول سهمیه عمومی
target allocation
سهمیه بندی هدف
consolidated table of allowance
جدول سهمیه عمومی
consolidated table of allowance
جدول سهمیه مشترک
rationing system
نظام سهمیه بندی
rations
خارج قسمت سهمیه
rationed
خارج قسمت سهمیه
ration
خارج قسمت سهمیه
authorized parts list
سهمیه مجاز قطعات
grant a period of grace
ضرب الاجل تعیین کردن تمهیل
sexualize
جنس برای چیزی تعیین کردن
exact location
تعیین کردن محل دقیق نقاط
allotment serial number
شماره سری سهمیه واگذارشده
bulk replacement storage
سهمیه کل جایگزینی درصحنه عملیات
appraises
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraised
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraise
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
to orient compound
نسبت اجزای ترکیبی را بایکدیگر تعیین کردن
appraising
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
basic allowance
سهمیه اولیه ضریب حقوقی معاش
quantize
با تئوری و فرمول صفات وکیفیت چیزی را تعیین کردن نیرو را با فرمول اندازه گیری کردن
authentication
تعیین اعتبار و صحت اسناد اعلام نشانی کردن
dosimetry
تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
define
تعیین کردن تعریف کردن
locating
تعیین کردن معلوم کردن
limit
محدود کردن تعیین کردن حد
locate
تعیین کردن معلوم کردن
located
تعیین کردن معلوم کردن
assigns
ارجاع کردن تعیین کردن
defined
تعیین کردن تعریف کردن
assigning
ارجاع کردن تعیین کردن
locates
تعیین کردن معلوم کردن
defining
تعیین کردن تعریف کردن
defines
تعیین کردن تعریف کردن
assign
ارجاع کردن تعیین کردن
assigned
ارجاع کردن تعیین کردن
allowance for anticipated
سهمیه مجاز تلفات پیش بینی شده اماد
doctrines
اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
doctrine
اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
air priorities committee
کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
applied
هزینه مربوط به هر خدمت یاکالا را به طور ویژه تعیین کردن و به ان اختصاص دادن
plots
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
convoy routing
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
carring over
تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
radar locating
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
located
تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
locate
تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com